عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در شهریور ۱۳۸۵ ثبت شده است

۲۵ شهریور ۸۵ ، ۱۱:۱۲

واو مباینت!

للحق

آقا کی گفته ما نمی جنگیم؟ ما تا آخر ایستاده ایم. تا زنده ایم رزمنده ایم. ما تا آخرین توانمان می جنگیم... جنگ ما آن روزی شروع می شود که آخرین تیرمان را شلیک کنیم... ما مرد جنگیم... جنگ...

این جملات واقعاً روح مرا به پرواز در می آورد اما...

توی کتاب ادبیات سال چندم بود یادم نیست اما داخل بیاموزیم نوشته بود "واو مباینت". و مثال های مختلفی زده بود مثل مسلمان و دروغ؟

 و این یکی دیگر از کاربرد های واو مباینت است: ما و جنگ؟؟؟

آقا چرا به خودمان دروغ بگوییم؟ ما مرد جنگیم؟ اگر هستیم پس اینجا چه می کنیم؟ نه، نه، این مطلب برای جنگ لبنان نیست، جنگ فلسطین هم به هکذا. عراق و افغانستان هم که هیچ... جنگ داخلی هم که به لطف برادران آمریکایی و انگلیسی نداریم کی گفته وهابیت دارد توی خوزستان تبلیغ می کند؟ کرد ها هم که مشکلی ندارند. سیستان هم که امن است... ما فقط دردمان این است که برادران آمریکایی و انگلیسی را اذیت می کنیم برادرانی که برای صلح بعد از 11 سپتامبر آمده اند و دارند ما را آزاد می کنند. اما چون ما نمی فهمیم مجبورند کمی زور به خرج دهند تا ما بفهمیم.

در همین راستا برادر عزیزمان پاپ (حفظة الله) به تازگی به دینمان توهین کردند تا بفهمیم که ما خشنیم و خشونت طلب و اگر چوبی که سرش ذغال دارد توی آستینمان می کنند و یا ناموسمان را از ازمان می گیرند و به آن تجاوز می کنند برای این است که بفهمیم برای جلو گیری از خشونت باید روشنفکر بود مثلاً می توانیم در مراسم عمامه گذاری روحانیون مثل مراسم تحلیف برادرعزیزمان پاپ (حفظة الله)  از یهودیان حمایت کنیم و یا اسم بچه هایمان را بوش و شارون بگذاریم تازه کاندولیزا هم اسم قشنگی است ها...

بابا جان چرا انقدر عصبی می شویم، چیزی نشده که انقدر شلوغش کرده اید، حالا طرف یه چیزی گفته، ما باید سعه صدر داشته باشیم، ما باید مثل پیامبرمان باشیم، رئوف و رحیم؛ چرا انقدر خشونت؟ ما در سال پیامبر هم نباید به پیامبر اقتدا کنیم؟ دست از خشونت برداریم، بیایید به هم لبخند بزنیم...  

آقا جان اسم مسلمان را از خودمان برداریم و برویم حال کنیم. ما و اعتراض؟

 

                           پاپ بندیک شانزدهم(حفظه الله)

 

 

عباس سیاح طاهری
۲۵ شهریور ۸۵ ، ۱۱:۱۲

واو مباینت!

للحق

آقا کی گفته ما نمی جنگیم؟ ما تا آخر ایستاده ایم. تا زنده ایم رزمنده ایم. ما تا آخرین توانمان می جنگیم... جنگ ما آن روزی شروع می شود که آخرین تیرمان را شلیک کنیم... ما مرد جنگیم... جنگ...

این جملات واقعاً روح مرا به پرواز در می آورد اما...

توی کتاب ادبیات سال چندم بود یادم نیست اما داخل بیاموزیم نوشته بود "واو مباینت". و مثال های مختلفی زده بود مثل مسلمان و دروغ؟

 و این یکی دیگر از کاربرد های واو مباینت است: ما و جنگ؟؟؟

آقا چرا به خودمان دروغ بگوییم؟ ما مرد جنگیم؟ اگر هستیم پس اینجا چه می کنیم؟ نه، نه، این مطلب برای جنگ لبنان نیست، جنگ فلسطین هم به هکذا. عراق و افغانستان هم که هیچ... جنگ داخلی هم که به لطف برادران آمریکایی و انگلیسی نداریم کی گفته وهابیت دارد توی خوزستان تبلیغ می کند؟ کرد ها هم که مشکلی ندارند. سیستان هم که امن است... ما فقط دردمان این است که برادران آمریکایی و انگلیسی را اذیت می کنیم برادرانی که برای صلح بعد از 11 سپتامبر آمده اند و دارند ما را آزاد می کنند. اما چون ما نمی فهمیم مجبورند کمی زور به خرج دهند تا ما بفهمیم.

در همین راستا برادر عزیزمان پاپ (حفظة الله) به تازگی به دینمان توهین کردند تا بفهمیم که ما خشنیم و خشونت طلب و اگر چوبی که سرش ذغال دارد توی آستینمان می کنند و یا ناموسمان را از ازمان می گیرند و به آن تجاوز می کنند برای این است که بفهمیم برای جلو گیری از خشونت باید روشنفکر بود مثلاً می توانیم در مراسم عمامه گذاری روحانیون مثل مراسم تحلیف برادرعزیزمان پاپ (حفظة الله)  از یهودیان حمایت کنیم و یا اسم بچه هایمان را بوش و شارون بگذاریم تازه کاندولیزا هم اسم قشنگی است ها...

بابا جان چرا انقدر عصبی می شویم، چیزی نشده که انقدر شلوغش کرده اید، حالا طرف یه چیزی گفته، ما باید سعه صدر داشته باشیم، ما باید مثل پیامبرمان باشیم، رئوف و رحیم؛ چرا انقدر خشونت؟ ما در سال پیامبر هم نباید به پیامبر اقتدا کنیم؟ دست از خشونت برداریم، بیایید به هم لبخند بزنیم...  

آقا جان اسم مسلمان را از خودمان برداریم و برویم حال کنیم. ما و اعتراض؟

 

                           پاپ بندیک شانزدهم(حفظه الله)

 

 

عباس سیاح طاهری
۲۰ شهریور ۸۵ ، ۱۲:۳۶

اندر احوالات نیمه شعبانمان...

نیمه شعبان هم گذشت... و ما هم سر گرم خود بودیم... و آقایمان مراقب ما...

هزاربار نوشتم و پاره کردم باز

نیامدی و دلم را ستاره کردم باز

چفدر شعر شدم شعرهای آبی رنگ

ردیف و قافیه و استعاره کردم باز

چقدر سوره شدم آیه آیه دلتنگی

چقدر محض شما استخاره کردم باز

گره به قلب من افتاده صد هزار گره

به اسم اعظمتان راه چاره کردم باز

دلم گرفته از این شعرهای بی موعود

تمام پنجره ها را دوباره کردم باز

کنار پنجره گلدان، تنگ ماهی ها

به سمت روشن چشمت اشاره کردم باز

کسی نخواند برایم تلاوت سبزی

برای آمدنت استخاره کردم باز

دخیل بسته دلم روضه ای بخوان آقا

هوای کودک بی گاهواره کردم باز

دوباره جمعه غروب است و ساکت و بی روح

نیامدی و دلم را ستاره کردم باز...

 

      

                      

 

پ/ن: باز هم بگویید ما منتظران ظهوریم... و باز فتنه گری یهود...

 

 

عباس سیاح طاهری
۲۰ شهریور ۸۵ ، ۱۲:۳۶

اندر احوالات نیمه شعبانمان...

نیمه شعبان هم گذشت... و ما هم سر گرم خود بودیم... و آقایمان مراقب ما...

هزاربار نوشتم و پاره کردم باز

نیامدی و دلم را ستاره کردم باز

چفدر شعر شدم شعرهای آبی رنگ

ردیف و قافیه و استعاره کردم باز

چقدر سوره شدم آیه آیه دلتنگی

چقدر محض شما استخاره کردم باز

گره به قلب من افتاده صد هزار گره

به اسم اعظمتان راه چاره کردم باز

دلم گرفته از این شعرهای بی موعود

تمام پنجره ها را دوباره کردم باز

کنار پنجره گلدان، تنگ ماهی ها

به سمت روشن چشمت اشاره کردم باز

کسی نخواند برایم تلاوت سبزی

برای آمدنت استخاره کردم باز

دخیل بسته دلم روضه ای بخوان آقا

هوای کودک بی گاهواره کردم باز

دوباره جمعه غروب است و ساکت و بی روح

نیامدی و دلم را ستاره کردم باز...

 

      

                      

 

پ/ن: باز هم بگویید ما منتظران ظهوریم... و باز فتنه گری یهود...

 

 

عباس سیاح طاهری
۰۵ شهریور ۸۵ ، ۱۶:۰۹

اشتیاق...

الان تو راه که می آمدم سر مسئله ای دلم خیلی گرفت. سرم را بلند کردم و با آه از ته دل به آسمان گفتم:"برکت!" و او هم با آه و از ته دل صدا زد:"حرکت!!".

به یاد این حدیث قدسی افتادم:" لو عَلِمَ المدبِرون کَیفَ اشتیاقی بِهِم لَماتوا شوقا... اگر آنان که از من روی برگردانده اند می دانستند چگونه به آنان مشتاقم از شوق جان می دادند..."

 

                      

 

پ/ن: مراسم اعتکاف دانشجویی شعبانیه،

زمان ثبت نام هفته اول شهریور. مکان ثبت نام معاونت طرح ولایت چهارراه فلسطین جنب نیروی انتظامی. تلفن:

66483320

پ/ن2: برایم زیاد دعا کنید...

پ/ن۳: این هم از...

عباس سیاح طاهری
۰۵ شهریور ۸۵ ، ۱۶:۰۹

اشتیاق...

الان تو راه که می آمدم سر مسئله ای دلم خیلی گرفت. سرم را بلند کردم و با آه از ته دل به آسمان گفتم:"برکت!" و او هم با آه و از ته دل صدا زد:"حرکت!!".

به یاد این حدیث قدسی افتادم:" لو عَلِمَ المدبِرون کَیفَ اشتیاقی بِهِم لَماتوا شوقا... اگر آنان که از من روی برگردانده اند می دانستند چگونه به آنان مشتاقم از شوق جان می دادند..."

 

                      

 

پ/ن: مراسم اعتکاف دانشجویی شعبانیه،

زمان ثبت نام هفته اول شهریور. مکان ثبت نام معاونت طرح ولایت چهارراه فلسطین جنب نیروی انتظامی. تلفن:

66483320

پ/ن2: برایم زیاد دعا کنید...

پ/ن۳: این هم از...

عباس سیاح طاهری