عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

۲۲ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۱۹

پاسخی به نامه پر از تناقض سروش

چندروزقبلآقایدکترعبدالکریمسروشبهبهانه‌ی حوادثاخیرکشور، نامه‌ایخطاببهرهبرمعظمانقلابنوشتباعنوان«جشنزوالاستبداددینی»کنایهازاینکهجمهوریاسلامیایراندرحالفروپاشیاست! منبههمه‌ی دوستانحزب‌اللهی و دانشجویانمعتقدبهنظام و انقلاب و رهبریپیشنهادمی‌کنمایننامهرابهدقتبخوانند. ازلحنایننامه‌ نبایدترسید. نبایدبهاینبهانهکهسروشبهرهبریتوهینکرده و یاکلماتیرادرنامه‌اشآوردهکهخوشایندمانیست، آنرانادیدهگرفت و نخواند. سروشهمیشهعادتداردکهبهجایبرخوردعلمی و منطقیبامخالفان و منتقدانخود، آنهاراباعبارات و برچسب‌هایمختلفموردهدفقراردهد.

خواندنایننامه و دقتدرآن، اشتباهاتآقایسروش و درمقیاسبالاتر، اشتباهاتطبقهروشنفکرجاماندهازملترابهخوبیبهمانشانمی‌دهد. ایننامهازلحاظمنطقی، عقلی و دلایلمستندآنقدرضعیف و فاقداعتباراستکهخودسروشهمبرایپنهانکردنایناشکال، نامه‌اشرادرلابلایکلماتیآهنگین و عباراتیرنگین و ابیات و اشعارشاعراننوشته. بنابراینذهنخوانندهبجایپیداکردندلایل و مستندات، درگیرادبیاتآنمی‌شود و بهجایتعقل و تفکردرمحتوا، متوجهظاهرفریبنده‌ی آنمی‌شود. گوییقراراستایننامهدریکمسابقهادبی و یایکجلسهشعر و شاعریموردنقد و بررسیقرارگیرد.

سروشهمچنینمی‌خواهدعمدابهماالقاکندکهایننامهراخطاببهآقایخامنه‌اینوشته، حالآنکهاصلا و ابداچنینچیزینیست. اگرصدر و ذیلنامهرابهدقتبخوانیم و دغدغه‌هایسروشرادرآنببینیممتوجهمی‌شویمکهمخاطبویدرحقیقتبنیان‌گذارجمهوریاسلامیایرانیعنیامامخمینیاستنهآیتاللهخامنه‌ای. بهعبارتدیگرسروشداردافکار و اندیشه‌هایامامخمینیراردمی‌کند و عقده‌هایچندینسالهخودرابراندیشه‌هایامامخمینیفرومی‌کوبدنهآیت‌اللهخامنه‌ای.

البتهاینمساله‌ی تازه‌اینیست. درسالهایاخیرمباحثمطرحشدهتوسطسروشعلاوهبرفقدانخلوصعلمیازمرزموضوعاتخالصعلمینیزفراتررفته و صریحابهنتیجه‌گیری‌هایخاصسیاسی و اجتماعیانجامیدهاست. بطوریکهایشاندرمطالبخودصریحابهاثباتجداییدینازسیاست، نفیحکومتدینی و ولایتفقیه، رداصالت و حقانیتفتوایامامخمینیدرموردسلمانرشدی، زیرسوالبردندفاعمقدس و غیرعقلانیدانستنآن، و … پرداخته‌اند.

ایننامهتناقضاتمتعددیهمداردکهپیداکردنآنها، اساس و بنیانایننامهرابرهممی‌زند. نامه‌ برفرضیاتیبنانهادهشدهکههمهدلخوشیسروش و نتیجهموردنظرشبراساسآنفرضیاتموهوم و دروغینبدستآمدهاست. ازتقلب و خیانت و جنایت و تجاوزگرفتهتاازدمتیغگذراندندرویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان! منمانده‌امچنینهولوکاستفجیعیدرکجایایراناتفاقافتاده و چگونهملتایرانآنراتحملمی‌کند؟!

سروش پایه و اساساصلینامه‌ی خودراسخنانرهبرانقلابقرارداده. اوبهزعمخودمی‌خواهدباتعبیر و برداشتناشیانه آنسخنان، نتیجهبگیردکهنظاماسلامی و حکومتدینیدرآستانهفروپاشیاست! ویباآوردنبخشیازسخنانرهبرانقلابمی‌نویسد«آقای خامنه‌ای!… شما گفتید که «حرمت نظام هتک شد» و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید!»

اینپایه و اساسنامهآقایسروشاست. ویباچنانشور و شعفیدربارهاینعبارتمی‌نویسدکهآدمواقعامی‌ماندکهمگررهبرانقلابچهچیزیگفتهبودکهسروشباشنیدنشاینقدرخوشحالشده و آنرابهزوالحکومتدینیتعبیرکرده؟! (البتهدلیلشور و شعفایشانبرایماکاملامعلوم و مشخصاست. بالاخرهآقایسروشبهانه‌ایلازمداشتتانامه‌اشرابراساسآنبنویسد. حتیاگرآنبهانهکاملاغلط و اشتباهباشد) اماوقتی به اصلسخنانرهبرانقلابدرجمعدانشجویاندقتمی‌کنیممتوجهمی‌شویمکهمرادرهبریازاینجمله- «هتکحرمتنظام»- آنچیزینیستکهسروشادعاکرده، بلکهمقصودظلمیاستکهدرحوادثبعدازانتخابات، بهحقمردم و نظاماسلامیشدهاست. دقتکنید:

«یکعده‏اىآنچهراکهبعدازانتخاباتاتفاقافتاد، آنظلمىکهبهمردمشد، آنظلمىکهبهنظاماسلامىشد، آنهتکىکهازآبروىنظامدرمقابلملتهابهوسیله‏ىبعضىانجامگرفت، اینهاهمهراندیدهمی‌گیرند، فرضاً مسئله‏ىفلانحادثهرا، زندانکهریزکرا، یاقضیه‏ىکوىراقضیه‏ىاصلىدورانبعدازانتخاباتتاامروزقلمدادمی‌کنند؛ اینخودشیکظلمدیگراست. مسئله‏ىاصلى، مسئله‏ىدیگرىاست.مسئله‏ىاصلىایناستکهمردمدریکحرکتعظیمى، دریکانتخاباتپرشورِ خوبِ کم‏نظیرىحضورپیداکردند و این رأى بالاراتوىصندوقهاریختند. هشتاد و پنجدرصدشوخىاست؟ اینانتخابات، نظامراکهدراینیکىدوسالاخیرهمینطورپى‏درپىپیشرفتهاىاقتصادى و علمى و سیاسى و امنیتى و بین‏المللىبراىخودشکسبکردهبود، دریکمرحله‏ىعالىازامتیاز و آبروقرارمیدهد، بعدناگهانمشاهدهمیکنیمیکحرکتىصورتمیگیردبراىنابودکردناینحادثه‏ىافتخارآمیز. مسئله‏ىاصلىایناست»

ازاینعباراتکاملاواضح، مشخصمی‌شودکهمنظوررهبرانقلابازهتکحرمتنظامیعنیچه. ایشانضمنمحکومکردنتخلفاتیمانندحملهبهکویدانشگاه و ماجرایبازداشتگاهکهریزک و … بهظلمبزرگتریهماشارهکردندیعنیظلمبهمیلیون‌هاایرانی و نادیدهگرفتنحضور 40 میلیونیآنهادرانتخابات و زیرسوالبردنانتخابآنها.ظلمبهپیشرفت‌هایاقتصادی و علمی و سیاسی و امنیتی و بین‌المللینظام. اینکجا و آنچیزیکهآقایدکتربرداشتکرده و ادعامی‌کند؟ یعنیواقعاآقایسروشازدرکاینمسالهناتواناستیااینکهخودشرابهندانستنزده؟!

البتهازکسیکهبه«حقیقت مطلق»اعتقادیندارد و همهاندیشه‌ها و نظرها و برداشت‌ها و دین‌هاراحقمی‌داند و کلامخداراهمدرهرلحظه و هرنقطه و هرمکاندارایمعانیمتفاوتمی‌داند و همهبرداشت‌هایدینیراهمبهرسمیتمی‌شناسد، عجیبنیستکهازسخنانصریح و واضحرهبرانقلاببرداشتیمتناسبباخواستخودشداشتهباشد، اماعجیباینجاستکهدکترسروشاینباربرخلافمرام و مسلکسابقخود، تنهایکبرداشت، آنهمبرداشتخودشرابهرسمیتشناخته و همانراعینواقعیتدانسته!

عجیب‌ترازهمه‌ی اینهااینکهآقایدکترسروشبعدازمدتهاکهقرآنرا«کلام محمدی» می‌دانست، این‌باربرایاثباتادعاهایشناگهانتغییرموضعداده و از«کلام خالق سبحان»سخنمی‌گوید و ازآنشاهدمی‌آورد!

سروشهمچنیندرقسمتدیگریازنامه‌اش، دربارهدینمی‌نویسد و ادعامی‌کندکهبانابودیاستبداددینی، حکومتیخواهدآمدکهبهدیانتاحتراممیگذارد: «مازوالاستبداددینیراجشنخواهیمگرفت. جامعه‌ایاخلاقی و حکومتیفرادینیطالعتابناکمردمسبزماست… مادیانتراهمارجخواهیمنهاد… بارخدایاتوگواهباش، منکهعمریدرددینداشته‌ام و درسدینداده‌ام…»

http://madaniyat.ir/wp-content/uploads/ph20041013-3.jpg

حالببینیمکهمنظورآقایسروشازحکومتفرادینیکهدرآرزویتشکیلآنست و آندینیکهویآنراارجمی‌نهد و آندینیکهویدردشراداشته و درسشراداده، کدامست؟ لطفاعباراتزیررابهدقتبخوانید و قضاوتکنید:

درحیطهولایتباطنی، رابطهمرید و مرادیبرقراراست، امادرحیطهولایتسیاسی، حتی ائمههموجوباطاعتندارندچهبرسدبهفقیه! مردممی‌توانندبراماممعصومهمخردهبگیرند، انتقادکنند و درجاییفرمانشرااطاعتنکنند! (سروش، ماهنامهکیانبهمن 77) ولایتمنحصردرشخصنبیاکرماست و بارفتناو، ولایتنیزخاتمهمی‌یابد! ولایتپیامبربعدازاوبهکسیمنتقلنشدهاست! (کیانآبان 77)

تفکردینیبااستخدامطبیعتمنافاتداردیاحداقلخنثیاست! (هفتهنامهآبانخرداد 78) حقیقتدینهمانتجربهفردیدینیاستکهدرموردپیامبران «تلقیوحی» نامگرفته و دینهیچارتباطیبهاموراجتماعی و سیاسی و حکومتیندارد، هرکسیهمانقدردینداراستکهبهاینتجربهفردیرسیدهباشد. (روزنامهصبحامروزخرداد 78)

ارتدادحقطبیعیهرانسانیاست! (کیانفروردین 78) هیچدینیعقلانمی‌تواندمردمراازانتخابدیندیگرمنعکندچونخودآندینزاییدهانتخاببوده. (صبحامروزشهریور 78)درتعارضتکالیفدینی و حقوقبشر، حقوقبشرمقدماست!متاسفانهفقهایمااطلاعاتبروندینیندارند و متوجهایننکاتنیستند(صبحامروزشهریور 78)

ارزش‌هایدینیدائمادرتغییراند، اگرروزیفاطمهمی‌گفتبهترینزنانکسیاستکهنامحرماورانبیند، امروزکسینمی‌توانداینرابپذیرد!(ماهنامهزناندی 78)  فرهنگ شهادت خشونت آفرین است! (روزنامهنشاطخرداد 78) درتاریخجدیدخداییکهمومنانکشفمی‌کنندممکناستباخداییکهگذشتگانکشف و تجربهمی‌کردندمتفاوتباشد! (کیان ش 52)

مخالفت محققانه با دین کفر نیست. چون کفر موضع‌گیری در مقابل خداست ولی مخالف دین از روی تحقیق در قبال خدا موضع‌گیری نکرده است. (راه نو مرداد 77) مفاهیم دینی مانند ذم دنیا، رضا به قضای الهی و توکل و زهد و … مناسب دوران تاسیس یک نهضت و انقلاب می‌باشد، چون لازمه انقلاب، بریدن از دنیا و از خودگذشتگی است، اما برای دوران ثبات، کارآیی ندارد! (روزنامه ایران دی 77)

دین ورزی روحانیان، عوامانه و مصلحت‌اندیشی است، عاطفی، تقلیدی، تعبدی، سنتی و میراثی است. ملاک، حجم عمل است نه اندیشه و تعقل. روضه‌خوانی‌ها و زیارات دسته جمعی، تعصب و تجزم و تکفیر و طرد، در این نوع دینداری، زیاد به چشم می‌خورد. (کیان بهمن 78)

قرائت های مختلف از دین زدودنی نیستند و همه را باید به رسمیت شناخت، اینها در ذات یکی هستند (روزنامه ایران دی 78) جهان مدرن پرده از رازهای موهوم دینی برداشته و دین را از صحنه اجتماعی به یک حیطه‌ کاملا فردی عقب رانده است (کیان مرداد 77)

احکاماسلامآمیختهبهاسطوره‌اند و اگرازآنهااسطوره‌زداییشودبهراحتیبهمرورزمانقابلتغییراند. مثلاحجابجنبهاسطوره‌ایداردنهاینکهبرایحفظعفتباشد! (ماهنامه زنان دی 78)انقلابمابراساساسلاماسطوره‌ایبناشده، نهاسلامعقلانی. روحانیتماهمیشهعوام‌زده و دنباله‌روعوامبوده‌اند و عوامهماسلاماسطوره‌ایرابهترقبولمی‌کنندتااسلامعقلایی (روزنامه نشاط خرداد 78)

حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را می‌گیرد. در نظام لائیک ترکیه، روحیه علم‌جویی و حقیقت‌طلبی بهتر رشد کرده است زیرا آنجا ارزش های دینی را با علم مخلوط نکرده‌اند (نشاط خرداد 78) اگر قبول کنیم اسلام یا پاره‌ای از احکام آن سیاسی است، باید این احکام، موقت باشند چون حکم سیاسی موقت است. (کیان فروردین 78)

این‌هابخشکوچکیازآراء و عقایدآقایسروشدربارهدین و اندیشه‌‌هایدینیاست. کاملامشخص و معلوماستکهایشاندربارهدین و احکامدینچطورفکرمی‌کنند. وقتیایشانبهولایت ائمهقائل نیستند، آیادیگرجاییبرایولایتفقهامی‌ماند؟ واضحاستکهاینادعاها، درنهایتبهنفیکاملدینمی‌انجامد و ماهیت و حقیقتدینرانفیمی‌کند. اینرامقایسهکنیدباآرایامامخمینیکهدینراحقیقتیباابعادگوناگونفلسفی، اعتقادی، عرفانی، فقهی و مناسکیاجتماعی- سیاسی و تامین‌کنندهسعادت و نیکبختیآدمیدردنیا و آخرتمی‌دانستند.

حالبایدازایشانپرسیدآیادینبدونولایت ائمه (ع)هماندیانتیاستکهقراراستدرحکومتموهوم و خیالیشمابهآناهمیتدادهشود؟ آیااینهماندیانتیاستکهشمادردشرادارید؟ ایندین و ایندیانتدرمیانمردمدارایچهجایگاهیاست؟ آیامردمدیندارایرانهمبهچنیندین و دیانتی کهدرآن«شهادتطلبیحسینبنعلی و نهضتعاشوراخشونت و عاملخشونتنامیدهمی‌شود»اعتقاددارند؟ البتهسروشجواباینسوالراقبلاداده‌ است:«عوام، اسلام اسطوره‌ای را بهتر قبول می‌کنند تا اسلام عقلایی!»

اینجاستکهیکتناقضدیگرهمدرنامهآقایسروشآشکارمی‌شود. اگردینعموممردمکشوراسطوره‌ایاست و نهمانندایشانعقلایی، پسسروشازکداممردمدممی‌زند؟ اینمردمیکهقراراستاستبدادحکومتدینیرانابودکنند، کجاهستند؟

سروش هم سبز می‌شود!

ازدیگرتناقضاترفتاریسروشاینستکهناگهانعضوجبههسبزمی‌شود! اوچناناز«انتخابسبزموسوی»سخنمی‌گویدکهاگرکسیخبرنداشتهباشد، گمانمی‌کندایشانازسینه‌چاکانمیرحسینموسویدرانتخاباتبودهاست. کافیستسریبهاخبارروزهایتبلیغاتبزنیم و نامه‌هایمحکم و تند و اهانت‌آمیزاورابهمیرحسینموسوی و محموددولت‌آبادیبخوانیم:

«درخبرهاآمدهبودکهآقایموسویبهدانشجوییکهازنقشویدرانقلابفرهنگیسوالکردهبود، چنینپاسخدادهبودکهمندرآنهنگامنخست‌وزیرنبودم و نقشیدرانقلابفرهنگینداشتم و سندیدراینموردوجودندارد.  پاسخبهآندانشجو، درحقیقتپاسخبهعبدالکریمسروشبودکهدرجوابدروغ‌ها و توهین‌ها و تمسخرهاییکنویسندهدرمحفلحامیانموسوی، انگشتبرنقشمهممیرحسینموسویدرستادانقلابفرهنگینهادهبود و ازویخواستهبودتااینرازسادهرافاشکند و اطلاعدرست و دقیقدراختیارپرسشگرانقراردهد… آقایموسویامابهجایگفتناینحقیقتساده، راهناصوابیرابرگزید و پاسخآندانشجوی د‌ل‌سوختهراچنانمبهمدادکهکسنداندویدرآنایامچهکارهبودهاست.

آقایموسویشماکههمهافتخارتانپیرویازاماماست، چرا؟ شماکهخودمنصوبامامبودید و بهفرماناوبرصدرجلساتمی‌نشستید، چراخبردرست و دقیقیازآننمی‌دهید؟ آیافرداهماگربهکرسیریاست‌جمهوریبنشینید، همین‌طورحقدانستن مردمرامحترممی‌شمارید؟ گفته‌اید شما در انقلاب فرهنگی نقشی نداشتید. که این‌طور؛ ولی صورت مذاکرات شورای انقلاب چیز دیگر می‌گوید!…

ایندرانقلابفرهنگی. امادرستادانقلابفرهنگیچطور؟ آیا آن‌جا هم بی‌نقش بودید؟ قربان تمکینت شوم. میبین و سر بالا مکن. من می‌دانم که حامیان شما، از جمله آقای مسجدجامعی، در تشکیل آن جلسه و دعوت از آن نویسنده و تحریک او، خطای سیاسی و اخلاقی بزرگی مرتکب شدند و جای خالی دروغ  را پر کردند و پویش انتخاباتی شما را به رنگ جفا آلودند! اما شستن آن رنگ با رنگ دیگر میسر نیست. از شما انتظار بزرگ‌منشی بیش‌تری می‌رفت!یکیاین‌کهآنگفتار و کردارزشترانکوهش و سرزنشکنید و دوماین‌کهشجاعانهازاقدامامامیکهافتخارپیرویاورادارید و نیزازنقشخوددرانقلابفرهنگی و ستادانقلابفرهنگیبی‌شرمندگیدفاعنمایید و چونیکفردمطلع و مسوول، زوایاینهفتهآن‌راآشکارسازید و نشاندهیدکهبرنامه‌ریزان و مجریانانقلابفرهنگیچهکسانیبوده‌اند و خوددرگشودنپروندهمذاکراتشورایانقلابدراینخصوصپیشقدمشوید و هم‌چنینتصریحکنیدکهآیین‌نامه‌هایانقلابیبرایسانسورکتاب و غیرهمحصولشورایعالیانقلابفرهنگیکنونیاستکهشماهمعضوآنبوده‌اید و هستید! طفره رفتن و سر زیر برف کردن و جواب چند پهلو و سربالا دادن و کتمان حقیقت نمودن و به حمایت توهین‌کنندگان برخاستن و در قبال دروغگویان و درشتگویان سکوت پیشه کردن، شیوه صادقان و کریمان نیست

و این هم مطلب توهین آمیز سروش دربارهمحموددولت‌آبادی:

«به جستجو برآمدم که قصه چیست و محمود دولت‌آباد کیست. خبر آوردند خفته‌ایاستدرغارینزدیکدولت‌آبادکهپساز 30 سالناگهانبی‌خوابشده و دست و رونشستهبهپشتمیزخطابهپرتابشده و بهحیا و ادبپشتکرده و صدادرشتکرده و با «سخافت و شناعت» از معلمی به نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را «شیخ انقلاب فرهنگی» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از مهندس موسوی که در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است! گزافه و یاوه بسیار شنیده بودم اما این گاف‌های گزاف واقعا نوبر بود. از جنسی دیگر بود. از هیچکس چندان نرنجیدم که از میرحسین! آخر او می‌توانست به این خفته پریشان‌گو بیاموزد که انقلاب فرهنگی را (برای بستن دانشگاه‌ها) دانشجویان به راه انداختند نه سروش!»

همان طوری که می‌بینید سروش به صراحت میرحسین موسوی را به دروغ‌گویی و پنهان‌کاری و عدم شجاعت و سانسور کتاب و … متهم می‌کند و نیز اظهار نگرانی می‌کند که آیا میرحسین موسوی در صورت پیروزی حق دانستن مردم را محترم می‌شمارد؟

کدام را باور کنیم؟آندشمنیدیروز و آناتهامدروغگویی و گزافه‌گویی و پنهان‌کاریکهسروشبهموسوینسبتشمی‌داد و یاتوهماتامروزاورادرباره «پیروزیسبزموسوی» و مدایحاورادرباره‌ی موجسبز؟ البتهمی‌شوداین‌هاراهمگذاشتبهحسابهمانبرداشت‌هایمتفاوتویازیکموضوع. یعنیممکناستسروشهرلحظه و هردقیقه و هرثانیه، ازیکمساله‌، برداشت‌هایمتفاوتیداشتهباشد! بستگیبهاینداردکهدرآنلحظه‌ی خاصمصلحتچهباشد؟! یکروزمصلحتحکممی‌کندموسویدروغگو و بی‌انصافباشد، روزدیگرحکممی‌کندکه «پیروزسبزانتخابات» باشد. چرا؟ چونآقایسروشهرروزبهرنگیاست. یک روز به رنگ زرد کروبی، یک روز هم رنگ سبز موسوی!

البتهایشاندربارهموجسبزهمدچارتوهمات و تناقضاتشدیدیهستند. آقایسروشبرخلافعقایدشانکهبامطلق‌گراییمخالفهستند، اینجابهمطلق‌گراییاعتقادکاملدارند. همهسبزهاراهمانطوریمعرفیمی‌کندکهخودشتصورمی‌کند. فرضسروشاینستکههرکسیکهدرانتخاباتازمیرحسینموسویحمایتکردهامروزبایدقطعادرموجسبزموهومویجایگرفتهباشد و بانظام و رهبریمخالفباشد. اماسروشاینجاهماشتباهمی‌کند. ویآنقدردچارتوهمسبزشدهکهفرصتفکرکردنراهمبخودنمی‌دهدتاهمهآدمهایدور و برموسویرابهخاطرآورد. منبهآقایسروشکمکمی‌کنمتااینآدمهارابهتربشناسد:

آقایسروش! مجید مجیدی را که می‌شناسید؟مجیدیکسیاستکهدرانتخاباتاخیرازموسویحمایتکرده و فیلمتبلیغاتی‌اشراهمساختهبود. آیا مواضع او را درباره خودتان به خاطر دارید؟اوهمانکسیاستکهبعدازشنیدناظهاراتشمادربارهقرآنمحمدی، موضعگرفت و دربارهشماگفت:«مننهازموضعدفاعازحاکمیت و دولتکهمی‌دانیدمراباسیاست و سیاستپیشگیکارینیستکهاز موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام می‌کنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بی‌نظیر سکوت پیشه کردند گله مندم»پسمعلوممی‌شوددرمیانحامیانموسوی و اطرافیاناوآدمهاییهستندکهبادین و دیانتموهومشمامخالفهستند و آنرابهرسمیتنمی‌شناسند و حتیشمارابهخاطرآنتکفیرمی‌کنند!

اگر تصور می‌کنید که به خاطر حوادث بعد از انتخابات، مجیدی و امثال مجیدی از اعتقادات دینی خود دست برداشته و بخاطر مصلحت، در کنار شما جای گرفته‌اند اشتباه می‌کنید. اگر گمان می‌کنید در موج سبز موهوم شما، که در آن «گوگوش و سروش» جای گرفته‌اند، «سید مهدی شجاعی و مجید مجیدی و میرشکاک و عبدالجبار کاکایی» هم حضور دارند، کاملا در اشتباهید. این موج سبز با آن موج سبز خیالی شما زمین تا آسمان فرق دارد.

http://www.afghanpen.com/IMG/arton7.jpg

اماچرامی‌گویمکهمراددکترسروشازنوشتنایننامهبیانکینه‌هایشازاصلنظام و امامخمینیاست؟ چونسروشبخوبیمی‌داندکهبخشزیادیازرایدهندگان و حامیانمیرحسینموسویآدمهاییهستندکهبهایننظام و بهاینانقلاباعتقادکاملدارند. اصلاخودموسویهمباادعایپیرویازخطامامبهصحنهانتخاباتآمدهبود. دراینشرایطقطعابهمصلحتدکترسروشنیستکهخودش و موجسبزموهومشرادربرابراینجمعیتقراردهد، بهمصلحتشآناستکهبگوید«ماپیروخطامامهستیم و باآقایخامنه‌ایمخالفیم!» اماسروشچندخطپایین‌ترهمینمصلحتراهمفراموشمی‌کند و رفتارمنافقانه‌اشرالومی‌دهد. بخوانید:«بارخدایاتوگواهباش، منکهعمریدرددینداشته‌ام و درسدینداده‌ام، ازبیدادایننظاماستبدادآئینبرائت می‌جویمو اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده‌ام از تو پوزش و آمرزش می‌طلبم!»

بهنظرشماآیادکترسروشدقیقه‌ای و ثانیه‌ایدردورانرهبریآیتاللهخامنه‌ایمقام و مسئولیتیدراینمملکتداشته؟ خیر. همهمابخوبیمی‌دانیمکهاواگردرایننظاممسئولیتیداشته، درسالهایاولانقلاب و درزمانحیاتامامخمینیبود؛ کهسروشمسئولیتآنچندوقترا «خدمت به ظالمان»تعبیرمی‌کند! اینعبارتعمقکینه و بغضویرانسبتبهامامراحلنشانمی‌دهد.

سروش از نوشتن این نامه چه هدفی داشته؟

سروشخودبهترازهرکسیمی‌داندکهتوهماتشدرمیانمردمایرانجایینداردچراکهبهگفته‌ی خودش«عموم مردم ایران عوام هستند و برخلاف او، دنباله‌رو اسلام اسطوره‌ای»پساینسوالمطرحمی‌شودکهاوازنوشتنایننامهکهتاثیریدرعموممردمایراننداردچهمنظوریداشته؟ بهنظرمنیکیازاهدافسروش و آدم‌هاییماننداوایناستکهدراینروزها و درآستانهبازگشاییدانشگاه‌ها، فضارابرایادامهبحرانمهیانگهدارند و نگذارندکهشرایطکشورآرامشود. سروشبهعنوانیکیازرهبرانفکریجریانسکولارکشور، بانوشتنچنیننامه‌ای، بهجریانوابستهبهخودپیغاممی‌دهدکهایناعتراض و اینآشوب‌هانبایدتمامشود، بایدادامهپیداکند و بههمیندلیلاستکهباتوسلبهشعر و شاعری و قطعاتادبی، نامه‌ایمی‌نویسد و ادعامی‌کندکهنشانه‌هایسقوطحکومتدینیراباچشمخوددیدهاست! اماحقیقتچیزدیگری‌ است…

ماچهوظیفه‌ایداریم؟ همانطورکهدرابتدایاینمطلبگفتم، مانبایدازخواندن و روبروشدنباچنیننامه‌هاییبترسیم و ازعبارات و توهین‌هایآنناراحتشویم. بایدآنرابخوانیم و دروغ‌هایشراافشاکنیم. بایدهوشیارباشیم و باتدبیرعملکنیم. فراموشنکنیمکهرهبرمعظمانقلابحدودابیستروزپیشدردیداربادانشجویانبهاینمسالهاشارهکردهبودندکهاینقضایابهپایاننرسیده، صحنه‌گردان‌هاییپیداخواهندشدکهبیکارنخواهندنشست:

«منبهشماعرضکنمدانشجوهاىعزیز! اینهاناامیدنیستند؛ دارندقضایارادنبالمی‌کنند؛ بهاینزودىهمزمیننمی‌گذارند. اینهاصحنه‏گردانهائى دارند، صحنه‏گردانهائى همپیداخواهندکرد. دانشگاهبایدبهوشباشد. دانشجوى مؤمن و مسلمان و دانشجوئى کهبهکشورشعلاقه‏منداست و دانشجوئى کهبهآینده‏ىکشور و آینده‏ىنسلخودشدلبستهاست، بایدهوشیارباشد. بدانیداینهادارندطراحىمی‌کنند؛ البتهشکستمی‌خورند. منالانبهشماعرضمی‌کنم، اینهادرنهایتشکستمی‌خورند؛ امادرجه‏ىبیدارى و هوشیارىمن و شمامی‌توانددرمیزانخسارت و ضررىکهواردمی‌کنند، تأثیربگذارد. اگرهوشیارباشیم، نمی‌توانندصدمه و ضررىبزنند. اگرغفلتکنیم، احساساتىبشویم، بى‏تدبیرعملکنیم، یاخواببمانیم و اینجورعوارضبهسراغمانبیاید، ضرر و زیان و هزینهبالاخواهدبود؛ ولودرنهایتموفقنخواهندشد.»


پ/ن:

1- این مطلب امید حسینی است در آهستان

2- الهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شهر رمضان، فغفر لنا فی ما بقی منه...

عباس سیاح طاهری
۱۷ شهریور ۸۸ ، ۱۴:۲۵

از سر درد...

این چند روز کمتر می آمدم و بیشتر فکر می کردم... به نوشتن و درست نوشتن! تقریباً هر روز کامنت ها را می خواندم و بهشان فکر می کردم... به این که افراد مخالف چرا فکر نمی کنند و ما را متهم به بی فکری می کنند و این که اصلا چرا دیگر اعتمادی وجود ندارد؟ و این افراد فقط آن چیزی را که از منابع خودشان (که صد البته به دنبال هدفی هستند که برایش تشکیل شده اند) منتشر می شود قبول دارند؟ چرا کمی از بالا به موضوع نگاه نمی کنند و نمی کنیم؟ انتظار دوستان این بوده که مثلاً تلویزیون ملی بیاید با میر حسین مصاحبه کند (که بنده خودم شاهد بودم ایشون حاضر به مصاحبه نشد) و این آقا بگویند که دولت و مجلس و قوه قضائیه و شورای نگهبان رو قبول ندارم (هنوز نوبت رهبر نشده که از این پسر خاله محترم بیانیه ای نوش جان کنند!) و فقط من مهمم؟ وهرچیزی که من و خاتمی بگیم درسته و همه حرف هایی که توی این دادگاه ها  زده میشه دروغه محضه؟ (دقت کنید! دروغ محض نه این که همه اش دروغ نباشد و یه قسمت هایی اش هم راست باشه) که البته چاشنی همه این صحبت ها حفظ نظام است که من نمی دانم منظورش از حفظ نظام یعنی چی؟ یعنی دولت و مجلس و قوه قضائیه و شورای نگهبان جزو نظام نیستند و فقط ایشان نظامند؟ و یا این که هی  بییایند و فتوای شرعی بدهند و بگویند دادگاه شرعی نیست و فرمایشی است و... سوال اینجاست که آیا ایشان حکومت را اسلامی می دانند؟ اگر خیر که هیچ، ولی اگر جواب مثبت باشد، نگاه حکومت به گروهی از بازداشت شدگان نگاه محارب با حکومت است (که اکثراً حلقه نزدیک به ایشانند) و ایشان بهتر می دانند که شرایط زندانی کردن محاربین در اسلام چگونه است و برخورد با ایشان چگونه! پس ما اسلامی عمل نکرده ایم که ایشان انقدر (جسارتاً) گستاخ شده اند که دست پیششان را توی صورت نظام می کوبند... و به قول امام (ره) (که این روز ها بد جوری دارند مصادره اش می کنند برای خودشان این اصلاح طلب ها که... لا اله الا الله) : "اگرماازاول(...) بهطورانقلابیعملکردهبودیم، قلمتماممطبوعاتراشکستهبودیم و تماممجلاتفاسد و مطبوعاتفاسدراتعطیلکردهبودیم و روسایآنهارابهمحاکمهکشیدهبودیم و حزبهایفاسدراممنوعاعلامکردهبودیم و روسایآنهارابهسزایخودشانرساندهبودیم و چوبههایداررادرمیدانهایبزرگبرپاکردهبودیم و مفسدین و فاسدینرادروکردهبودیم، اینزحمتهاپیشنمیآمد..." 1   آن وقت دوست دارم ببینم آقای موسوی در کجای دایره اسلام و حکومت اسلامی قرار می گرفت...

آخرین حرف این که: منازپیشگاهخدایمتعال و ازپیشگاهملتعزیزعذرمیخواهم، خطایخودمانراعذرمیخواهم. مامردمانقلابینبودیم، دولتماانقلابینیست، ارتشماانقلابینیست، ژاندارمریماانقلابینیست، شهربانیماانقلابینیست، پاسدارانماهمانقلابینیستند، منهمانقلابینیستم. اگرماانقلابیبودیم، اجازهنمیدادیماینهااظهاروجودکنند. تماماحزابراممنوعاعلاممیکردیم. تمامجبهههاراممنوعاعلاممیکردیم، یکحزب و آن "حزبالله" حزبمستضعفین، و منتوبهمیکنمازایناشتباهیکهکردم و مناعلاممیکنمبهاینقشرهایفاسددرسرتاسرایرانکهاگرسرجایخودشانننشینندمابهطورانقلابیباآنهاعملمیکنیم. 2




پ/ن:

1 و 2 - امامروح‌الله/ صحیفهنور ج8 ص251

3- این لیستی که از کشته شده ها منتشر شده جعلی است! چون داخلش رفیق شفیق ما (احمد کارگر) هم مرده فرض شده!!! این هم مدرک زنده!

4- این سیستم جدید مصادره مراجع و امام و... هم واقعا گاهی اوقات اعصاب خرد کن می شود... دیروز امام و امروز آیت الله امینی و جوادی... کاش جواب سفت و سختی یه این مصادره کنندگان بدهند... کاش...

5- (این پی نوشت را بعداً اضافه کردم): چون بحث دستگیری عاطفه امام مهم است این مطلب را حتماً بخوانید.

6- کسی که دارد می میرد را احیا می کنند احیای قلبی و ریوی ... دل مرده را هم می توان احیا کرد؟

7- دعا کنید تا در این شب ها دل مرده مرا هم احیا کنند...

عباس سیاح طاهری
۰۹ شهریور ۸۸ ، ۱۴:۰۶

دعا

الهی! اگر بر من واجب نکرده بودی تو را از ذکر خویش پاک می کردم...






پ/ن:

1- دعای امام سجاده...

2- این مطلب وحید یامین پور هم بجاست و هم زیبا

عباس سیاح طاهری
۰۵ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۱۰

درباره اعترافات حجاریان و...

دربارهاعترافات و دفاعیاتآقایسعیدحجاریان و متهماندیگر، همانطورکه قبلاهمدربارهابطحی و عطریانفرنوشتم، می‌توانحرف‌هایمختلفیزد. ساده‌ترینراهایناستکهبگوییممتهماندراثرشکنجه‌ واداربهاعترافشده‌اند.

دیدگاهدیگراینکهادعاکنیماحتمالامتهماندارایپرونده‌هایمختلفسیاسی، اقتصادی و احیانااخلاقی هستند و برایرهاییازانتشار و عمومیشدنآنها، مجبوربهاعترافشده‌اندکهالبتهاینمسالههمدربارههمهآنهاصادقنیست. یااینکهبگوییممتهمبرایرهاییاززندان، بهمسائلیاعترافمی‌کند و بعدازآزادیدوبارهبههماندیدگاه‌هایقبلیخودبرمی‌گردد.

فرضکنیمهمهاحتمالاتبالادرخصوصدادگاهاخیر و اعترافاتمتهمان، صحیحباشد، اماآیااینتماماحتمالاتممکناست و احتمالدیگریوجودندارد؟ منفعلادربارهصحت و سقماحتمالاتبالاحرفینمی‌زنم. هرچندهرگزنمی‌توانمادعایشکنجه‌ی افرادمتشخصیچونحجاریان، بهزادنبوی و … راباورکنم و باورهمنمی‌کنم. و حتی اگر هم باور بکنیم (که کلی دلیل عقلی برای شکنجه نکردن این آقایان - به خصوص حجاریان به خاطر اوضاع جسمی اش- وجود دارد) امثال نبوی، حجاریان و هم پیاله ای هایشان کسانی نیستند که زیر شکنجه حرف بزنند، حتی اگر همه را باور کنیم، حجاریان که تئوریسین اصلاحات است نمی تواند از حرف هایش که خودش آن ها را مطرح کرده و زائیده تفکر اش است عقب نشینی کند. همچنینمصاحبههایصفاییفراهانی و رمضانزادهدرحاشیهدادگاهدیروز نشانمیدهدکهآنهاعلیرغماینکهازدادگاه و زندان و اصلدستگیری و دولتنهم ناراحت و ناراضیهستند، موضوعتقلبراهماصلا و ابداقبولندارند. چون در همان حال هم صفایی فراهانی از دولت انتقاد کرد.

http://www.dourbin.net/media/image/2007/03/9911_orig.jpg

امااجازهبدهیدکمیمنطقی‌تربهمسالهنگاهکنیم. فقطبهاندازهیکهزارمدرصداحتمالبدهیمکهاینمتهمانواقعابهآنچهگفته و نوشته‌اند، اعتقاددارند و حقیقتادچارچنینتغییراتیشده‌اند؛ یعنیواقعاباوردارندکهتقلبیصورتنگرفته، رفتارشانغیرقانونیبوده و بهنظام و انقلاببدکرده‌اند.

البتهدراینجافورااینسوالمطرحمی‌شودکهچگونهآدمهاییمانندسعیدحجاریان و یاصفاییفراهانی و یاهدایتآقایی و … کهتاقبلازروزدستگیری‌شاندرروزنامه و شبنامه و مصاحبه و بیانیهازتقلبگستردهدرانتخابات و ابطالآندممی‌زدند، امروزدرزندانبهایننتیجهرسیده‌اندکهتقلبصورتنگرفته و یاکارشاناشتباهبوده؟ بالاترازاینها، چطورازاشتباهاتخوددربرابرنظام و انقلاب و مردمعذرخواهیمی‌کنند؟ بهنظرمنیکدلیلبرایاینتغییراتوجوددارد، آنهمپذیرفتن و گردننهادنبه«منطق و وجدان»است.

واقعیتایناستکهافرادسیاسی و حزبیدرگیردرانتخاباتکهدریکیدوماهگذشتهدربارهمسائل انتخابات و یاموضوعاتدیگرموضع‌گیری و یاسخنرانیکرده‌اند، بحث‌‌هایشانکمتربراساسمنطق، دلیل و برهانبودهاست. اینافرادبیشتربهدنبالمحکومکردنطرفمقابلخودبودندتاپذیرفتنحق و حقیقت. بیشتربحث‌ها، غیرمنطقی و بهنوعیجنگحیثیتیبهشمارمی‌آمدنهیکبحثمنطقی، چراکهمعمولادرروزنامه و اجتماعات و مناظرات، کسیبهدنبالقانعکردن و یاقانعشدننیست، هرکسیدنبالاثباتخودشاست

اماچنینحالتیدرزندانوجودندارد. متهمدیگردرجایگاهیکآدمجناحینیست و درصددالقایدیدگاه‌هایخودبههرنحوممکننیست. یعنیپافشاریاشمنفعتیجناحیبرایاودرپیندارد. ازسویدیگراینفرصت (حتیبالاجبار) برایشفراهممی‌شودکهازآنحلقه‌ی توهم و تخیلیکهدرچارچوبفعالیتحزبی و جناحیبهدورخودتنیدهبود، بیرونبیاید و واقعیترابهترببیند یعنی به اصطلاح بادکنکش می ترکد!. درچنینحالتی، وقتیمتهمدلایلناکافی و غیرمستندخودرابرایاثباتتقلبمی‌بیند، دیگرنمی‌تواندبخاطرمسائل جناحی و حزبی، برآنپافشاریکند.

مسالهبعدیکهبایدبهآنتوجهکنیم، سوابق و گذشتهافرادیاستکهامروزدردادگاهبهعنوانمتهمحضوردارند. اینافراد، آدمهایناشناخته و کوچکینیستند. بیشترآنهادرزمرهمسئولان، وکلا و وزرایسابقاینمملکتبهشمارمی‌آیند و دردوره‌هایمختلفمبارزه، انقلاب و جنگتحمیلیزحماتزیادیمتقبلشده‌اند. بسیاریازآنانهنوزهمخودرافرزندانقلابمی‌دانند، اگرچهگاهیدچاراشتباهاتمتعددینیزشده‌اند.

بههرحالایناحتمالوجودداردکهاینافراددراثرشرایطبهوجودآمده، حقیقتابهگذشتهپرافتخارخودبرگشتهباشند. فراموشنکنیمبینکسانیکهازابتدابهنظام و انقلاباعتقادنداشته‌، باآنهایی‌کهخودسالهابرایپیروزیایننظامبهزندانافتاده، مبارزهکرده و زحمتکشیده‌اند، فرقهاییهموجوددارد. یکفرقآناینستکهفرزندانانقلاب، شایددرخلوتخود، دلشانبراینظام، انقلاب، خطامام و خودامامتنگشود!

البتههمانطوریکهمحمدعلیابطحیهمدوسالپیشدروبلاگشنوشتهبود، احتمالداردهمهاعترافاتامروزمتهماندردادگاه، فقط و فقطبخاطرآزادی و رهاییاززندانباشد و ارزشدیگریهمنداشتهباشد! منعلمغیبندارم و ازباطنآنهانیزخبرندارم! اماتعجبناشیازتغییررفتار و گفتارحجاریان و دیگران، نبایدباعثشود، سخنانآنهابهحاشیهبرود. اینتغییراتهرچقدرهمعجیبباشد، بایدقبولکنیمکهاصلدفاعیاتسعیدحجاریان و دیگرانباواقعیتانطباقکاملدارد، حتیاگرخودشانپسازرهایی، دوبارهعوضشوند.

http://khasokhashak.files.wordpress.com/2009/06/hajarian053.jpg

البته من به شخصه درباره حجاریان فکر می کنم که کلاً می خواهد سیاست را ترک کند و خانه نشینی را (هم به خاطر نوشتن های بیشتر و هم به خاطر وضعیت جسمی) انتخاب کند. البته او در دفاعیاتش به نوعی توریه کرد و گفت: "من به این نتیجه رسیده ام که افکارم با افکار امام و قانون اساسی همخوانی ندارد" (نقل به مضمون) خب! این که حرف تازه ای نیست! این که افکار حجاریان با افکار امام همخوانی ندارد را همه کسانی که کمی افکار هر دو نفر را بشناسند متوجه می شوند منتها گفتن این حرف از دهان حجاریان کمی جالب و صد البته با تامل بود! حجاریان از هیچ کدام از حرف هایش عقب نشینی نکرد مگر تشکیل حزب مشارکت.

عاقبت این ماجرا ختم به چه می شود؟والله العالم!


پ/ن:

1- این عکس ها را ببینید!

2- سیاست بازی زمانی برای تحلیل نمایشگاه قرآن نمی گذارد برایمان!

3- در به در دنبال دلم می دوم! ماه رمضان همه چیز محیاست بجز دل! همینجوری دارد می گذرد! دعا کنید کاری بکنیم تا جرات کنیم شب قدر بگوئیم من توی این یک سال این کار ها را کرده ام...




4- دوباره و در جواب کامنت ها می نویسم: مطلب من شباهات زیادی با مطلب آهستان دارد و چارچوب اصلی بر مطلب امید حسینی است اما مطلب من مقداری (چیزی حدود 7 سطر) بیشتر دارد، لطفا مودب تر باشید.

عباس سیاح طاهری

اگر جملاتی که شیخ "یوسف صانعی" در سخنرانی منتشر شده اش گفته ، نه او ، که کسانی چون "محمد تقی مصباح یزدی" یا "احمد جنتی" یا نه ، یک پیشنماز ساده معمولی که تصادفا در انتخابات به "محمود احمدی نژاد" رای داده بوده ، در یک جلسه خیلی خیلی خصوصی به نزدیکترین کسانش و درباره یک شخص خیلی خیلی معمولی و گمنام  گفته بود و باز هم تصادفا فایل صوتی یا احتمالا تصویری آن منتشر شده بود (ببینید صورت مسئله را خیلی خیلی ساده و کوچک کرده ام )، رسانه های وابسته به اصلاح طلبان و سبزها چه در داخل و چه در خارج چه می کردند ، چه تظاهراتی در شهرها راه می انداختند و چه تجمعات و تحصنهایی در مقابل قوه قضاییه می کردند و چه نامه های سرگشاده ای خطاب به رئیس جدید قوه قضاییه می نوشتند ،شیخ مهدی کروبی چند تا نامه به اکبر هاشمی رفسنجانی می نوشت ، نمایندگان اقلیت مجلس چه مصاحبه هایی با بی بی سی فارسی و صدای آمریکا نمی کردند ، روز آنلاین و پیک نت چه ها نمی کردند ، نیک آهنگ چه کاریکاتورهایی نمی کشید و ...؟

   http://3.bp.blogspot.com/_eOThecFRKFQ/Sjbl2zAbNQI/AAAAAAAADnY/tpgpBRJxYIc/s400/Grand+Ayatullah+Saanei.jpg

حتی اگر فرصت و حال بیشتری برای فکر کردن و تامل داشتید ، پیشنهاد وقتگیرتری می کنم و آن اینکه :  توضیحات دفتر آقای صانعی را مبنی بر اینکه این لفظ "حرامزاده" مربوط به احمدی نژاد نیست و به ماجرایی بر می گردد که در اواسط سخنرانی به آن اشاره شده است بخوانید. خوب ، حالا بروید سخنرانی را کامل گوش کنید و ببینید این حرف چقدر درست است و بعد - نه برای جواب دادن فقط برای فکر کردن و تامل - ببینید : کسانی که فریادهای دروغگو - دروغگویشان گوش فلک را کر کرده بود ، دروغگویند یا مخاطبانشان ؟ یادتان بیاید سخنرانی احمدی نژاد را که چند نفری که ماشینها را آتش می زدند و بانکها را تخریب می کردند و ... را "خس و خاشاک" نامید و از فردا رهبران رسانه ای و جنگ روانی سبزها گفتندو نوشتندو القا کردند که احمدی نژاد تمام 13 میلیونی که به رقیبش رای داده اند را خس و خاشاک نامیده است  که کار به پخش دهها باره عین سخنرانی رئیس جمهور در صدا و سیما کشید تا مردم ببینند و بشنوند که دروغگو کیست !

من باز هم بالاتر را می گیرم و می گویم : منظور شیخ یوسف صانعی از " حرامزاده" نه احمدی نژاد بلکه کس دیگری است که در اواسط سخنرانیش داستانش را تعریف کرده ، سوال این است که آیا یک مرجع تقلید ، نه حتی یک روحانی ، نه حتی یک مومن و مسلمان ، نه نه حتی یک انسان از لحاظ اخلاقی مجاز است حتی به دشمن خونیش بدون آنکه سند و مدرکی داشته باشد ، لفظ "حرامزاده" را اطلاق کند ؟ واقعا تصور این موضوع را برای یک روحانی و کسی که سالها بود لقب "مرجع تقلید" را یدک می کشید ممکن و قابل تصور می دانید ؟

هم فایل صوتی و هم تصویری ِجملات "فقیه عالیقدر مرجع عظیم الشان جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی شیخ یوسف صانعی" براحتی در اینترنت قابل دسترسی است . اما برای کسانی که عین جمله مربوط را نمی دانند می نویسم و از خداوند متعال و شخص آقای دکتر احمدی نژاد و همه مخاطبان وبلاگم آن هم در آستانه ماه مبارک رمضان پوزش می خواهم :

در مجلس در مقابل قرآن به خدا سوگند می خورند این هم کفّاره داره هم حنثش معصیت کبیرس. اون وقت چطور روز از نو روزی از نو؟ این از حرومزادگیشه دروغ می گه! والا امام زمان رو می بینه ." .. البته شاهد دیگری بر این امر اینکه: "روزی که مثلا برای خودش جشن پیروزی گرفته بود هم در ملا عام به حرامزادگیش اعتراف کرد! مگر آنجا نگفت من سیدم و شال سبز بر گردن انداخت! پدر شناسنامه ایش سید بود مگر؟"

 

پ/ن : 

1- این نوشته من ، بیشتر از آنکه برای شنیدن جواب باشد ، برای کمی تامل و تفکر است و بس .

2- نتوانستم از شهید لاجوردی و این مطلب بگذرم، کلیک کنید!

3- این هم یک شیطنت دیگر از سعودی ها
4- و ما ادراک نمایشگاه قرآن؟ تنها مزیتش این است که مردم برای هدیه گرفتن (بخوانید خریدن) قرآن می آیند و دیگر برکتی ندارد. همان بچه های سال گذشته و همان دکور ها! بخش دانشگاهی تقریباً حرفی برای گفتن ندارد... مفصلاً خواهم نوشت... به زودی!
5- تا کی گریزی از اجل در اغوان و ارغنون؟ نک (آنک) کش کشانت می برند! انا اله راجعون... رمضان را دریابید... 2 روز رفت و ما هنوز همان جای اولیم!

عباس سیاح طاهری