عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۷ ثبت شده است

۱۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۹:۱۶

Title-less

 

 

بسم ا... الرحمن الرحیم

نامه شما رسید. در این نامه درباره چند مطلب سوال کرده بودید که لازم دانستم به این سوالات طی نوار، پاسخ مفصل تری بدهم. خواهش می کنم که نوار را گوش کنید تا باز اگر اگر نکته ای به نظرتان رسید تا پاسخ دهم و ضمناً نوار را هم به مرکز اسلامی هامبورگ برگردانید، چون این گونه نوار ها معمولا در این جا نگه داری می شود تا باز اگر کسی از برادران و خواهران مسلمان مشابه این سوالات را مطرح کرد، برای او بفرستیم. البته شما می توانید از روی نوار کپی بردارید و کپی آن را نگه دارید. اگر وسیله ندارید می توانید برای ما نامه بنویسید تا کپی نوار را همین جا تهیه کنیم و برایتان بفرستیم.

یکی از سوالات شما این است که «نظر اسلام درباره موسیقی چسیت؟ از چه منبعی در دین این جواب را می دهید؟ اگر از قرآن است خواهشمندم آیه آن را نشان دهید

قبل از این که نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم، لازم است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین روایات، کلمه موسیقی یا موزیک یا معادل آن کلمات از کلمات عربی سراغ ندارم؛ در قرآن کریم که قطعاً نیست و در روایات هم تا آنجا که در خاطرم هست سراغ ندارم. فقهای ما وقتی می خواستند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند، مطلب را تحت عنوان حکم «غنا» در اسلام از یک طرف و همچنین حکم «آلات لهو» از طرف دیگر مطرح کردند. در کتاب های فقهی، یک جا بحث درباره غنا و در کنار آن بحث درباره آلات لهو دیده می شود.

کلمه «لهو» در چند جای قرآن کریم آمده است. از جمله در سوره جمعه که شاید شنیده باشید:

وَ اِذا رَأَو تِجارةً أَو لَهواً انفضُّوا الَیها و ترکوک قائماً.

روش مسلمان های سست ایمان این بود که در هنگام نماز جمعه و موقعی که پیغمبر(ص) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نوا در بیرون مسجد بلند می شد یا صدای طبل کاروان تجارتی که از بیرون مکه رسیده بود، به گوششان می رسید برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای این که فرصت از دستشان نرود برای معامله با کاروان، قبل از این که دیگران به این قافله یا کاروان تجاری برسند از پای خطبه پیغمبر(ع) که در نماز جمعه ایراد می کرد پا می شدند و می رفتند. در این آیه از این افراد انتقاد شده و می افزاید:

قُل مَا عِندَالله خَیرٌ مِنَ اللّهو و من التِجارةِ واللهُ خیرُ الرازقین.

شما نباید به عنوان تجارت و کارهای تجارتی یا به عنوان تفریح و سرگرمی بلند شوید و بروید؛ زیرا سودی که خدا در سنت های خود برای مردم با ایمان و درستکار مقدر و مقرر کرده، به مراتب از سودی که شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت با کاروان تازه رسیده نصیبتان می شود، بیشتر است.

غالباً این طور گفته اند که منظور از لهو در این جا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و این جور چیزهایی بوده است که کاروان های تجاری معمولاً وقتی از بیرون وارد شهر می شدند، می زدند تا مردم خبر بشوند که این قافله تجارتی وارد شهر شده و برای معامله با قافله بیایند. عده ای از مردم برای تماشا و سرگرمی می رفتند. این همان چیزی است که حتی امروز هم هست.می دانید که هنوز هم در جاهای کوچک وقتی می خواهند چیزهای کهنه را بخرند، زنگ می زنند تا نشان بدهند که برای خرید آمده اند.

اما از این آیه نمی شود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد. حتی می شود گفت که آیه درصد این است که بگوید چرا این ها نماز پیغمبر را ترک کردند و رفتند، همین طور که با استفاده از این آیه نمی شود گفت که تجارت حرام است.

در چند آیه دیگر از قرآن کلمه «اللغو» آمده و بعضی از فقها «لغو» را هم همان «لهو» معنی کرده اند و در آن آیات هم از لغو نکوهش شده اما باز در حرام بودن لهو استفاده نمی شود. در سوره مؤمنون در آیه سوم در صفات مؤمنان گفته می شود:

وَالذینَ هُم عَن اللََّغوِ مُعرِضُونَ.

آنها کسانی هستند که از لغو یعنی از لهو اعراض می کنند. «لغو یعنی بیهوده و لهو یعنی سرگرمی. مؤمنان کسانی هستند که از بیهوده گویی روی می گردانند».

در آیه 72 از سوره فرقان در صفات بندگان پاک گفته می شود:

وَ الذینَ لا یَشهدون الزُّورَ و اذا مَرُّوا باللَّغو مَرُّوا کراماً.

آنها که به باطل شهادت نمی دهند و یا در مجالس باطل شرکت نمی کنند و وقتی که از کنار لغو می گذرند با بزرگواری از کنار آن می گذرند.

یا در آیه 55 از سوره قصص:

و اذا سَمِعوا اللَّغوَ اَعرضُوا عَنهُ

وقتی که لغو به گوش آنها می خورد اعراض می کنند و روی می گردانند.

این آیات، خواه «لغو» به معنی «لهو» و خواه «لغو» به معنی «لغو» باشد و یا اصلاً معنی مستقلی داشته باشد، ظاهر مطلب این است که از این آیات در اثبات حرمت موسیقی نمی توان استفاده کرد.

بنابراین می توان گفت که در آیات قرآن کریم آیه ای که بتوانیم از آن حرمت موسیقی و به طور کلی حتی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده کنیم، موجود نیست.

                

این در باره ی آیات. اما درباره روایات. روایات بسیاری درباره غنا هست که از این روایات کم و بیش برای حرمت غنا استفاده می شود. روایاتی هم درباره ساز زدن، تنبور زدن و این جور چیزها هست که به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته می شود. این روایات هم کم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت می کند و این روایات هم در میان کتب شیعه و هم در میان کتب اهل سنت موجود می باشد. درباره این روایات باید اجمالاً گفت که این روایات می خواهد بگوید غنا و همچنین استفاده از آلات طرب از قبیل ویلن و انواع دیگر سازها مانند تار و تنبک، حرام است.

بعضی از علما این طور استنباط کرده اند که این روایات نمی خواهد بگوید که موسیقی به طور کلی حرام است بلکه اینها می خواهد بگوید، این بساط مجالس لهو و لعب، این بساط مجالس خوشگذرانی که در زمان امامان معصوم(ع) و در زمان پیشوایان اسلامی در خانه های ثروتمندان، حکام، فرمانداران، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده، مجموعاً حرام است. در حقیقت این روایات در صدد بیان حرمت آن سبک موسیقی و آن سبک مجالس عیاشی که در زمان پیشوایان دینی ما در خانه ها و محل زندگی بسیاری از اشراف و ثروتمندان معمول بوده، می باشد. و این مجالس، مجالسی بوده که در آن خوانندگی به عنوان نمک آش استفاده می شده، یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شرکت کنندگان به گناهان دیگر بوده است. اصلاً این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا که در آن مجالس زنان با با مردان شرکت می کردند و مجالس، مجالس عیاشی، هوس رانی، هرزگی، زنا، فسق و فجور بوده و ترانه هایی که تشویق کننده به این کار بوده، حرام است.

بنابراین خلاصه مطلب چنین است: آوازه خوانی حرام نیست و هر نوازندگی حرام نیست. آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع از نوازندگی که شنونده را یا حاضرانِ در یک مجلس را به گناه می کشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاکی و تقــــوی ضعیف می کند و اراده آنها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست می کند و آنها را به شرکت در فساد و گناه تشویق می کند، این نوع موسیقی حرام است. اما اگر آوازه خوانی یا حتی موسیقی ای هست که این اثر را ندارد، حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقها است که این روایات را این طور فهمیده اند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام می توان این طور گفت که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوت رانی و مخصوصاً به بی پروایی در گنه کاری می کشاند و شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بی پروا می کند و انگیزه های شهوت را در او چنان برمی انگیزد تا در ارتکاب گناه، خدا، قانون خدا، تعالیم پیغمبران، رعایت پاکی و تقوی و رعایت ارزش های عالی انسانی را ولو موقتاً فراموش کند در اسلام حرام است. این قدر مسلم است. اما نمی شود گفت که آوازه خوانی ها و موسیقی های دیگر به طور مسلم در اسلام حرام شده است.

حالا توجه می کنید به این که حتی کلمه لهو و به خصوص کلمه لغو هم چقدر با این موسیقی مناسب است. در کلمات فقها گفته می شود: اللهو ما ینهو عن ذکر ا... «لهو آنی است که آدمی را از یاد خدا غافل کند».

این «از یاد خدا غافل کردن»، می خواهد مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را بیان کند و آن مرحه خاص این است که آدم با ایمان، هر وقت با گناهی و لغزشی رو به رو می شود، خود به خود یاد خدا می افتد. این که چون این کار حرام است و خدا گفته نکن، پس نکنم. این حالت که برای یک انسان با ایمان در برخورد با گناه دست می دهد یکی از ضامن های مؤثر در حفظ پاکی و فضیلت در مردم است. اصلاً یکی از مهم ترین ارزش های ایمان این است که ایمان پلیس باطن است. وقتی انسان تک وتنها هم نشسته و با گناهی رو به رو می شود،ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب می زند که خدا ناظر اعمال توست! نکن! این نوع توجه به خدا از مهم ترین ارزش های تربیت های دینی است.

بنابراین خود به خود آن نوع موسیقی و آن نوع از آوازه خوانی که در آدمی این توجه را ضعیف کند تا آن حد که انسان وقتی با گناه رو به رو می شود اصلاً دیگر یادش نباشد که خدایی هست و بی پروا گناه کند و حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده شود، البته حرام است. من فکر می کنم که اگر هیچ آیه و هیچ روایتی هم در این باره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلکه تعالیم ادیان درباره ارزش ایمان، استنباط می کردیم که این نوع موسیقی حرام است.

خلاصه می کنم: بسیاری از ترانه هایی که مخصوصاً زن های ترانه خوان می خوانند، وقتی در مجلسی خوانده می شود و عده ای را در ارتکاب گناه بی اختیار می کند، این نوع آوازه خوانی و ترانه خوانی حرام است. بنابراین آن نوع موسیقی ها، آن نوع ترانه ها، نوازندگی ها و خوانندگی ها که در شنونده این اثر را بگذارد که او را در ارتکاب گناه بی پروا کند به طوری که در برخورد با گناه اصلاً یاد خدا برایش آن قدر ضعیف شده باشد که او را نتواند از گناه باز بدارد و این تضعیف یاد خدا نتیجه این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی که این اثر تضعیف کننده ایمان و پروای از گناه را داشته باشد، حرام است.

این را می توان به عنوان نظر قطعی اسلام درباره موسیقی گفت. اما آیا هر نوع و هر نوع نواختن که این اثر را نداشته باشد، به صرف این که خوانندگی است، می توان گفت حرام است یا نه مورد تردید است. قدر مسلم این است که از مسلمات اسلام نیست و آن را به حساب رأی همه علمای اسلام و فقهای اسلام و حتی رأی همه فقهای شیعه هم نمی شود گذاشت.

 این ها مطالبی است که فعلاً تا این حد درباره موسیقی می توانم بگویم.

 

 

 

 

 

 

پ /ن: برگرفته از کتاب موسیقی و تفریح در اسلام - شهید آیت ا... دکتر سید محمد بهشتی

عباس سیاح طاهری
۱۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۹:۱۶

Title-less

 

 

بسم ا... الرحمن الرحیم

نامه شما رسید. در این نامه درباره چند مطلب سوال کرده بودید که لازم دانستم به این سوالات طی نوار، پاسخ مفصل تری بدهم. خواهش می کنم که نوار را گوش کنید تا باز اگر اگر نکته ای به نظرتان رسید تا پاسخ دهم و ضمناً نوار را هم به مرکز اسلامی هامبورگ برگردانید، چون این گونه نوار ها معمولا در این جا نگه داری می شود تا باز اگر کسی از برادران و خواهران مسلمان مشابه این سوالات را مطرح کرد، برای او بفرستیم. البته شما می توانید از روی نوار کپی بردارید و کپی آن را نگه دارید. اگر وسیله ندارید می توانید برای ما نامه بنویسید تا کپی نوار را همین جا تهیه کنیم و برایتان بفرستیم.

یکی از سوالات شما این است که «نظر اسلام درباره موسیقی چسیت؟ از چه منبعی در دین این جواب را می دهید؟ اگر از قرآن است خواهشمندم آیه آن را نشان دهید

قبل از این که نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم، لازم است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین روایات، کلمه موسیقی یا موزیک یا معادل آن کلمات از کلمات عربی سراغ ندارم؛ در قرآن کریم که قطعاً نیست و در روایات هم تا آنجا که در خاطرم هست سراغ ندارم. فقهای ما وقتی می خواستند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند، مطلب را تحت عنوان حکم «غنا» در اسلام از یک طرف و همچنین حکم «آلات لهو» از طرف دیگر مطرح کردند. در کتاب های فقهی، یک جا بحث درباره غنا و در کنار آن بحث درباره آلات لهو دیده می شود.

کلمه «لهو» در چند جای قرآن کریم آمده است. از جمله در سوره جمعه که شاید شنیده باشید:

وَ اِذا رَأَو تِجارةً أَو لَهواً انفضُّوا الَیها و ترکوک قائماً.

روش مسلمان های سست ایمان این بود که در هنگام نماز جمعه و موقعی که پیغمبر(ص) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نوا در بیرون مسجد بلند می شد یا صدای طبل کاروان تجارتی که از بیرون مکه رسیده بود، به گوششان می رسید برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای این که فرصت از دستشان نرود برای معامله با کاروان، قبل از این که دیگران به این قافله یا کاروان تجاری برسند از پای خطبه پیغمبر(ع) که در نماز جمعه ایراد می کرد پا می شدند و می رفتند. در این آیه از این افراد انتقاد شده و می افزاید:

قُل مَا عِندَالله خَیرٌ مِنَ اللّهو و من التِجارةِ واللهُ خیرُ الرازقین.

شما نباید به عنوان تجارت و کارهای تجارتی یا به عنوان تفریح و سرگرمی بلند شوید و بروید؛ زیرا سودی که خدا در سنت های خود برای مردم با ایمان و درستکار مقدر و مقرر کرده، به مراتب از سودی که شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت با کاروان تازه رسیده نصیبتان می شود، بیشتر است.

غالباً این طور گفته اند که منظور از لهو در این جا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و این جور چیزهایی بوده است که کاروان های تجاری معمولاً وقتی از بیرون وارد شهر می شدند، می زدند تا مردم خبر بشوند که این قافله تجارتی وارد شهر شده و برای معامله با قافله بیایند. عده ای از مردم برای تماشا و سرگرمی می رفتند. این همان چیزی است که حتی امروز هم هست.می دانید که هنوز هم در جاهای کوچک وقتی می خواهند چیزهای کهنه را بخرند، زنگ می زنند تا نشان بدهند که برای خرید آمده اند.

اما از این آیه نمی شود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد. حتی می شود گفت که آیه درصد این است که بگوید چرا این ها نماز پیغمبر را ترک کردند و رفتند، همین طور که با استفاده از این آیه نمی شود گفت که تجارت حرام است.

در چند آیه دیگر از قرآن کلمه «اللغو» آمده و بعضی از فقها «لغو» را هم همان «لهو» معنی کرده اند و در آن آیات هم از لغو نکوهش شده اما باز در حرام بودن لهو استفاده نمی شود. در سوره مؤمنون در آیه سوم در صفات مؤمنان گفته می شود:

وَالذینَ هُم عَن اللََّغوِ مُعرِضُونَ.

آنها کسانی هستند که از لغو یعنی از لهو اعراض می کنند. «لغو یعنی بیهوده و لهو یعنی سرگرمی. مؤمنان کسانی هستند که از بیهوده گویی روی می گردانند».

در آیه 72 از سوره فرقان در صفات بندگان پاک گفته می شود:

وَ الذینَ لا یَشهدون الزُّورَ و اذا مَرُّوا باللَّغو مَرُّوا کراماً.

آنها که به باطل شهادت نمی دهند و یا در مجالس باطل شرکت نمی کنند و وقتی که از کنار لغو می گذرند با بزرگواری از کنار آن می گذرند.

یا در آیه 55 از سوره قصص:

و اذا سَمِعوا اللَّغوَ اَعرضُوا عَنهُ

وقتی که لغو به گوش آنها می خورد اعراض می کنند و روی می گردانند.

این آیات، خواه «لغو» به معنی «لهو» و خواه «لغو» به معنی «لغو» باشد و یا اصلاً معنی مستقلی داشته باشد، ظاهر مطلب این است که از این آیات در اثبات حرمت موسیقی نمی توان استفاده کرد.

بنابراین می توان گفت که در آیات قرآن کریم آیه ای که بتوانیم از آن حرمت موسیقی و به طور کلی حتی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده کنیم، موجود نیست.

                

این در باره ی آیات. اما درباره روایات. روایات بسیاری درباره غنا هست که از این روایات کم و بیش برای حرمت غنا استفاده می شود. روایاتی هم درباره ساز زدن، تنبور زدن و این جور چیزها هست که به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته می شود. این روایات هم کم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت می کند و این روایات هم در میان کتب شیعه و هم در میان کتب اهل سنت موجود می باشد. درباره این روایات باید اجمالاً گفت که این روایات می خواهد بگوید غنا و همچنین استفاده از آلات طرب از قبیل ویلن و انواع دیگر سازها مانند تار و تنبک، حرام است.

بعضی از علما این طور استنباط کرده اند که این روایات نمی خواهد بگوید که موسیقی به طور کلی حرام است بلکه اینها می خواهد بگوید، این بساط مجالس لهو و لعب، این بساط مجالس خوشگذرانی که در زمان امامان معصوم(ع) و در زمان پیشوایان اسلامی در خانه های ثروتمندان، حکام، فرمانداران، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده، مجموعاً حرام است. در حقیقت این روایات در صدد بیان حرمت آن سبک موسیقی و آن سبک مجالس عیاشی که در زمان پیشوایان دینی ما در خانه ها و محل زندگی بسیاری از اشراف و ثروتمندان معمول بوده، می باشد. و این مجالس، مجالسی بوده که در آن خوانندگی به عنوان نمک آش استفاده می شده، یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شرکت کنندگان به گناهان دیگر بوده است. اصلاً این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا که در آن مجالس زنان با با مردان شرکت می کردند و مجالس، مجالس عیاشی، هوس رانی، هرزگی، زنا، فسق و فجور بوده و ترانه هایی که تشویق کننده به این کار بوده، حرام است.

بنابراین خلاصه مطلب چنین است: آوازه خوانی حرام نیست و هر نوازندگی حرام نیست. آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع از نوازندگی که شنونده را یا حاضرانِ در یک مجلس را به گناه می کشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاکی و تقــــوی ضعیف می کند و اراده آنها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست می کند و آنها را به شرکت در فساد و گناه تشویق می کند، این نوع موسیقی حرام است. اما اگر آوازه خوانی یا حتی موسیقی ای هست که این اثر را ندارد، حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقها است که این روایات را این طور فهمیده اند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام می توان این طور گفت که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوت رانی و مخصوصاً به بی پروایی در گنه کاری می کشاند و شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بی پروا می کند و انگیزه های شهوت را در او چنان برمی انگیزد تا در ارتکاب گناه، خدا، قانون خدا، تعالیم پیغمبران، رعایت پاکی و تقوی و رعایت ارزش های عالی انسانی را ولو موقتاً فراموش کند در اسلام حرام است. این قدر مسلم است. اما نمی شود گفت که آوازه خوانی ها و موسیقی های دیگر به طور مسلم در اسلام حرام شده است.

حالا توجه می کنید به این که حتی کلمه لهو و به خصوص کلمه لغو هم چقدر با این موسیقی مناسب است. در کلمات فقها گفته می شود: اللهو ما ینهو عن ذکر ا... «لهو آنی است که آدمی را از یاد خدا غافل کند».

این «از یاد خدا غافل کردن»، می خواهد مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را بیان کند و آن مرحه خاص این است که آدم با ایمان، هر وقت با گناهی و لغزشی رو به رو می شود، خود به خود یاد خدا می افتد. این که چون این کار حرام است و خدا گفته نکن، پس نکنم. این حالت که برای یک انسان با ایمان در برخورد با گناه دست می دهد یکی از ضامن های مؤثر در حفظ پاکی و فضیلت در مردم است. اصلاً یکی از مهم ترین ارزش های ایمان این است که ایمان پلیس باطن است. وقتی انسان تک وتنها هم نشسته و با گناهی رو به رو می شود،ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب می زند که خدا ناظر اعمال توست! نکن! این نوع توجه به خدا از مهم ترین ارزش های تربیت های دینی است.

بنابراین خود به خود آن نوع موسیقی و آن نوع از آوازه خوانی که در آدمی این توجه را ضعیف کند تا آن حد که انسان وقتی با گناه رو به رو می شود اصلاً دیگر یادش نباشد که خدایی هست و بی پروا گناه کند و حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده شود، البته حرام است. من فکر می کنم که اگر هیچ آیه و هیچ روایتی هم در این باره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلکه تعالیم ادیان درباره ارزش ایمان، استنباط می کردیم که این نوع موسیقی حرام است.

خلاصه می کنم: بسیاری از ترانه هایی که مخصوصاً زن های ترانه خوان می خوانند، وقتی در مجلسی خوانده می شود و عده ای را در ارتکاب گناه بی اختیار می کند، این نوع آوازه خوانی و ترانه خوانی حرام است. بنابراین آن نوع موسیقی ها، آن نوع ترانه ها، نوازندگی ها و خوانندگی ها که در شنونده این اثر را بگذارد که او را در ارتکاب گناه بی پروا کند به طوری که در برخورد با گناه اصلاً یاد خدا برایش آن قدر ضعیف شده باشد که او را نتواند از گناه باز بدارد و این تضعیف یاد خدا نتیجه این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی که این اثر تضعیف کننده ایمان و پروای از گناه را داشته باشد، حرام است.

این را می توان به عنوان نظر قطعی اسلام درباره موسیقی گفت. اما آیا هر نوع و هر نوع نواختن که این اثر را نداشته باشد، به صرف این که خوانندگی است، می توان گفت حرام است یا نه مورد تردید است. قدر مسلم این است که از مسلمات اسلام نیست و آن را به حساب رأی همه علمای اسلام و فقهای اسلام و حتی رأی همه فقهای شیعه هم نمی شود گذاشت.

 این ها مطالبی است که فعلاً تا این حد درباره موسیقی می توانم بگویم.

 

 

 

 

 

 

پ /ن: برگرفته از کتاب موسیقی و تفریح در اسلام - شهید آیت ا... دکتر سید محمد بهشتی

عباس سیاح طاهری