مصاحبه ی میر حسین
می خواستم درباره مصاحبه ی میر حسین با کلمه بنویسم اما دیدم نمی شود! ممکن است نکته ای را از قلم جا بیندازم و حق میر حسین را ادا نکرده باشم.... عجب این مرد پله های سقوط را تبدیل به سرازیری کرده و می تازد! از این همه توهم متعجبم... کامم تلخ است از این که این همه آدم که می شناسمشان گوش هایشان کر و چشمانشان در برابر حقایق کور است... گویید ما حقیقت را نمی بینیم و هرچه خارجی ها می گویند درست است. قبول اما شما بگویید آخر تریبونی که تا دیروز دشمن شماره یک ما بود چطور امروز مهربان ترین آدم ها به ماست و حقیقت را می گوید؟ اصلا مگر دیوانه است که درباره دشمنش حقیقت را بگوید؟ آن وقت که نقاط ضعف خودش را باید مطرح کند که عامل دشمنی ما با آن هاست، آن وقت که در مبانی وارد می شویم با اسلام چه می کنند این دایه های مهربان تر از مادر؟ یا مواضعشان در باره امام خمینی چیست؟ کاش کمی نور بصیرت را به این دوستان هدیه می دادیم... مخصوصا برای آن دوستی که به جای تشییع جنازه پدر خانمش رفت روز عاشورا اغتشاش... کامم تلخ است... تلخ...