نقطه!
1- این روزها عجیب احساس بدی دارم! صبح و شب با خودم کلنجار میروم... اصلاً نمی دانم بر سر آن نیمه مغزم چه آمده! آن نیمه ی "احساس تکلیف کن"!!!!
چرا من احساس تکلیف نمی کنم؟ چرا برادرم که دکترای جامعه شناسی دارد احساس تکلیف نمی کند؟ چرا مسئولمان با دو سه تا دکترا و لیسانس آن هم در حوزه ی علوم سیاسی، مدیریت اجرایی، و مدیریت دولتی نامزد نمی شود؟ چرا کامران نجف زاده را فرستادند سوریه تا نامزد نشود؟ چرا ؟ اصلا مرا چه شده است؟
2- آن نیمه مغزم که "احساس تکلیف نکن" است این روزها خیلی فعال است... می گوید تو چرا داری هی نامزد میشوی؟ اصلا نامزد شدن برای چیست؟ چند دلیل برای احساس تکلیفت بیاور...
3- با بچه ها که بحث می کنیم همیشه بحث به این جا که می رسد ناتمام می ماند: بین تخصص و تعهد کدام را باید انتخاب کرد؟ کسی که متخصص باشد ولی متعهد نباشد بهتر بلد است بدزدد(دزدی کند) و کسی که متعهد باشد تخصص را کسب می کند! و بچه ها میگویند پس این لیست بلند بالای مدیران یقه آخوندی دزد را کجای دلمان بگذاریم؟ مدیری اگر متعهد باشد کاری را که توان انجامش را ندارد نمی پذیرد...
دوست دارم جمله زیبای دکتر چمران را در پاسخ به این سوال: تخصص یا تعهد؟ - به تعبیر شهید چمران تخصص یا تقوا؟- به عنوان حُسن ختام ذکر کنم:
می گویند تقوا از تخصص
لازم تر است! آنرا می پذیرم! اما می گوییم آنکس که تخصص ندارد و کاری را می
پذیرد؛ بی تقواست!!
4- یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست/ از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
راستی چقدر جالب است که فرق بین نامزد و نامرد هم در همین یک نقطه است!!!
5- از نقطه ای بترس...