عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب
۲۸ مرداد ۸۵ ، ۱۵:۵۶

ایرانیان اسرائیلی...

اما جنگ از نگاه یک صهیونیست برایم جالب بود... این مطالب از دو وبلاگ فارسی زبان از ایرانیان مقیم اسرائیل است(به خاطر مستهجن بودن برخی پست ها از دادن لینک معذورم...):

آن سوی دیوار و کافه گینزبورگ

 

طبق اخبار جدید واصله

گشته دنیا از حوادث حامله

باز در خاورمیانه قیل و قال

حل این مشکل بُوَد گویا محال

 

حیف شد تازه می خواستم دعوتتان کنم منزل ولی می‌گویند عمو نصرالله قول داده که به زودی برای شهر صهیونیست‌نشین من هم زالزالک پرت کند.

اگر کورش علیانی بودم می‌گفتم ایرنا کمی دقت نکرده چون درست است که نتانیا شهر ساحلی است ولی ما هر چه گشتیم بندری در آن ندیدیم.

قسمت دوم خبر در مورد درخواست از ساکنان برای خروج از شهر علمی-تخیلی است.

 

 

دیشب در شبکۀ 10 تلویزیون اسرائیل گزارشی پخش شد به نام "هم‌زیستی زیر آتش". این گزارش دربارۀ صومعه‌ای بود به نام "قلب مقدس" در قلب شهر موشک زدۀ حیفا که در واقع آسایشگاهی شبانه‌روزی است که در آن از کودکان معلول ذهنی و جسمی مسلمان، مسیحی و یهودی نگه‌داری می‌شود. کارمندان آسایشگاه هم از ادیان مختلف هستند و شیفتی کار می‌کنند. مدیر صومعه راهبه‌ای است که همۀ خانواده‌اش در دهکده‌ای در لبنان زندگی می‌کنند و روزهای سختی را می‌گذرانند. این روزها بچه‌ها را از ترس موشک به زیرزمین صومعه برده‌اند. راهبه‌ها می‌گویند: "این بچه‌ها فرشته‌هایی هستند که از ما محافظت می‌کنند."

 

 

از آخرین باری که اینجا چیزی نوشته‌ام حدود هشت صد کشته و هزاران زخمی و بی‌خانمان می‌گذرد، راستش با خودم عهد کرده‌بودم تا زمانی که توپ‌ها می‌غرند خاموش بمانم و آرزو داشتم صدای غرششان هر چه زودتر خفه شود. امروز ظاهراً با تصویب قطعنامۀ 1701 در سازمان ملل نوری در انتهای چاه دیده‌می‌شود، ولی شاید باز هم کرم شب‌تابی بیش نباشد.

 

با این که هنوز جنگ را از نزدیک لمس نمی‌کنم ولی طنینش هر لحظه در گوشم می‌پیچد. گفتنش تلخ است ولی معتاد خبرهای جنگ شده‌ام و ذهنم جز این به چیز دیگری راه نمی‌دهد. نمی‌توانم لحظه‌ای را بدون رسانه‌ها سر کنم. سایت‌های خبری را می‌خوانم و خبرها را در سه زبان با هم مقایسه می‌کنم نکند چیزی را از دست بدهم، البته تناقض هم زیاد است که طبیعت جنگ تبلیغاتی است. تحلیل‌های مفسران را می‌خوانم و می‌شنوم، هر کدام سازی می‌زنند. لحظه‌ای توافق را نزدیک‌تر از همیشه می‌بینند و لحظه ای دیگر از گسترش دامنۀ جنگ حرف می‌زنند. با این کارشان آدم را مثل یویو از اوج امیدواری تا قعر ناامیدی نوسان می‌دهند.

متأسفانه تا اجرای کامل قطعنامه هنوز چندین روز و دهها کشته باقی مانده. در این چند روز طرفین سعی می‌کنند بیشترین صدمه را به دشمن بزنند تا در اذهان مردمشان برنده تلقی شوند، نمی‌دانم کدام طرف "برنده" خواهد بود ولی در مورد یک چیز نمی‌توان شک کرد بازندۀ واقعی این جنگ ملت‌های بی‌نوای منطقه هستند.

در این مدت چند ای‌میل از هموطنانی دریافت کرده‌ام که نوشته‌اند به خاطر مشکلات زندگی در ایران مایلند به اسرائیل مهاجرت کنند و از من راهنمایی خواسته بودند. راستش نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم! می‌خواستم برایشان بنویسم لطفاً رادیو را روشن کنید و اگر میل خودکشی یا احتمالاً استشهاد دارید دنبال راه‌های آسانتری بگردید.

از دوستانی که نگران حالم شده‌بودند ممنونم و عذر می‌خواهم. دست ودلم به نوشتن نمی‌رود. در این بحران حرف زدن از مسائل روزمره به نظرم لوس و بیجا می‌آید و مفسر یا خبرنگار جنگی بودن هم توانایی‌هایی می‌طلبد که در خود نمی‌یابم. این کار شاق را به آن نیمۀ وبلاگستان که این روزها مفسر حرفه‌ای شده‌اند و چپ و راست تئوری‌ صادر می‌کنند می‌سپارم.

شبات شالوم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۵/۰۵/۲۸
عباس سیاح طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی