به بهانه شهادت حضرت زهرا: فمینیست و جایگاه زن در اسلام
-
پیشگفتار
پیش از فتح مکه، ابوسفیان که پیمان نامه حدیبیه را نقض کرده بود به مدینه آمد تا مساله را به نفع خود حل وفصل کند. از این رو به دیدار بزرگان مدینه رفت تا اماننامه دریافت کند و از رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم وعده دیدار گیرد،این کار عملى نشد. راوى مىگوید:
«فالتجا الى فاطمهعلیها السلام فلم ینفعه»
به دیدار فاطمهعلیها السلام شتافت ولى مقصود وى حاصل نگشت. (1)
از این فراز از تاریخ به دست مىآید که فاطمهعلیها السلام در امور اجتماعى و سیاسى، دخالت داشت، از این روابوسفیان به او مراجعه کرد ولى آن حضرت وساطت او را قبول نکرد.
در سال فتح مکه، حارث بن هشام به ام هانى دختر ابوطالب پناهنده شد و او، وى را امان داد. امیرالمؤمنینعلیه السلامبه خانه وى داخل شده خواست او را مجازات کند. ام هانى شمشیر او را گرفت و رها نمىکرد پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم واردشد و چون ام هانى را غضبناک دید فرمود:
لا تغضبى علیا فان الله یغضب لغضبه
و سپس فرمود:
به هر کس که تو امان بدهى ما را قبول است و سپس تبسم کرده و فرمود: اگر ابوطالب یک جهان فرزند داشتهمه، در شجاعت، بىنظیر بودند. (2)
ابن اثیر در النهایة در بحث «لمم» درباره استیضاح ابوبکر توسط فاطمه زهراعلیها السلام مىنویسد:
و خرجت فى لمة من نسائها یتوطئى زیلها على ابى بکر فعاتبته؛
با هیئتى از زنان بنى هاشم در حجاب اکمل به مجلس ابوبکر وارد شد و او را استیضاح کرد.
از این چند گزارش که در منابع معتبر اهل سنت آمده و ما نیز آن را قبول داریم به دست مىآید:
الف: زنان شایسته در مهمترین کارهاى سیاسى- اجتماعى کشور حق راى دارند.
ب: پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به دیدگاه زنان توجه داشت و اگر آنان به کسى امان مىدادند قبول مىفرمود.
ج: به رغم آن که در جهان دمکراسى، توجه به حق نظر و راى زن سابقه چندانى ندارد، اسلام راى زن را از آغازپیدایش این دین، محترم شمرده است.
جواز حضور زن در جامعه و حرمت فسادانگیزى
در منطقه سبع مساجد، در مدینه، منطقهاى که جنگ احزاب در آن واقع شده است. پایینتر ازمسجد علىعلیه السلام، مسجد فاطمهعلیها السلام است. این مساجد جایگاه عبادت حاضران در آن میدان وسنگرداران جنگ خندق بود. و گواهى تاریخى براى حضور زن در اجتماع از دیدگاه اسلام است.
بنابراین، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم حضور زن در صحنه اجتماعى، سیاسى را تایید کرده است و فقط ازحضورى که تحریکات و تمایلات نفسانى دیگران را در پى دارد، نهى فرموده است.
پس از احداث مسجدالنبى، مردان در داخل به امامت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و زنان در خارج آن به امامتیکى از صحابه، نماز جماعت را برپا مىکردند.
عبدالله بن عمر نقل مىکند که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
لا تمنعوا نسائکم المساجد و بیوتهن خیرلهن. (3) و نیز مىگوید: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم در بابولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن.
فرمود:
لا خلخال ولا شنف ولا قرط ولا قلادة.
و در باره:
الا ما ظهر منها.
قال: الثیاب (4)
حضرت درباره آیه فرمود:
مراد از زینت عبارت است از: خلخال، دستبند، گوشواره، گردنبند و... آشکار نسازند مگر آنچهکه در عرف زندگى مؤمنات، بهطور معمولى آشکار مىباشد. که از آن جمله است لباس روئین.
ابوموسى اشعرى مىگوید: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مىفرمود:
ایما امرئة استعطرت فمرت على قوم لیجدوا ریحها فهى زانیة. (5)
هر زنى، به منظور جلب نظر نامحرمان، خود را معطر سازد و قدم از خانه بیرون نهد تا دیگران را جلبکند او اهل فحشا است.
دقت در احادیث فوق، بیانگر این حقیقت است که حضور مخرب، ممنوع است نه حضورسازنده و هدفمند.
در روزگارى که پدر، از داشتن دختر ناخشنود بود رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مىفرمود:
البنات حسنات (6)
دختران در خانه پدران، حسنه الهىاند.
در جامعهاى که براى زنان چندان ارج و بهایى قایل نبودند پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم مىفرمود:
زن، بوى خوش و نماز، در مکتب من محبوباند. (7)
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم در سفرها حتى برخى از جنگها بعضى از زنان را که توانایى کارى در استاىخدمتبه پیشرفت عملیات جهاد را داشتند، همراه خویش مىبرده است. در جنگ احد، نسیبهدر برابر دیدگان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم شمشیر به دست گرفت و مقاتله کرد و آن حضرت در حق او فرمود:
لمقام نسیبه بنت کعب افضل من مقام فلان و فلان. (8)
فمینیسم (زن گرایى)
یکى از شعارهاى فریبنده، که در افق فکرى اومانیسم خودنمایى بیشترى دارد «حقوق زن» وحمایت از آن است. حمایت از زن اگر جدى و به دور از فریب کارى باشد، ارجمند است. زیرا درمکتب دین به ویژه اسلام زن جایگاه ویژهاى دارد ولى متاسفانه آنچه در مجامع غیر دینى استچیزى دیگر است.
زن گرایى افراطى، باعث تضییع حقوق اساسى زن است. زن گرایان به بهانه احیاى حقوق زن ازهویت و ارزش زن کاستند. بدیهى است که زن گرایى هدایت نشده جز این، نتیجهاى ندارد. گرچهاین تفکر (زن گرایى) عکسالعمل طبیعى نادیده گرفته شدن زن و حقوق او، در تاریخ است ولى،چاره درد، را نباید در فمینیسم جویا شد. آرى: در ادوار مختلف (جز در میان پیروان راستینانبیا) به زن، ستم رفته است. البته تفکر زن گرایى ریشه در اومانیسم دارد و داراى سابقه تاریخىنیست.
خاستگاه فمینیسم
اندیشه برابرى زن و مرد به قرن هفدم باز مىگردد. حرکتى که از قرن هفدهم میلادى به نامحقوق فطرى و طبیعى بشر آغاز شد و در قرن هجدهم، در فرانسه به ثمر نشست.
بنیانگذاران حقوق بشر، زنان را به دیده تحقیر مىنگریستند. چنانکه «مونتسکیو» نویسندهشهیر فرانسوى و از بنیانگذاران انقلاب کبیر فرانسه در کتاب روحالقوانین (1748) زنان را موجوداتىبا روحهاى کوچک و داراى ضعف دماغى، متکبر و خودخواه معرفى مىکند. در اعلامیه حقوقبشر هم که در سال 1789 در فرانسه به تصویب رسید، از برابرى حقوق زن و مرد سخنى به میاننیامده است و در حقیقتباید آن را اعلامیه حقوق مردان دانست.
نهضت زنان، در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش یافت و نام فرانسوى فمینیسم (ذژخذخذحب)به خود گرفت. جنبش فمینیستى در واقع نوعى اعتراض به مردسالارى آشکار حاکم بر اعلامیهحقوق بشر فرانسه بود. (9)
دستیابى به حق راى براى زنان انگلیس در سال 1918 یکى از جلوههاى پیروزى فمینیسم بودو پس از آن فروکش کرد. برخى، دو دهه اول قرن بیستم را سالهاى خیزش موج اول فمینیسممىنامند.
پس از جنگ جهانى دوم و در سال 1945، نظریه برابرى زن و مرد طرفداران بسیارى یافت وسرانجام براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر، که از طرف سازمان ملل متحد در سال1948 میلادى منتشر شد، تساوى حقوق زن و مرد به روشنى و در سطح جامعه ملل مطرح شد.
با این حال، اعلامیه حقوق بشر که بر حقوق طبیعى و فطرى تاکید مىکرد، فاقد اعتبار حقوقى وضمانت اجرایى بود. این امر موجب شد که از آن پس، معاهدات بینالمللى که از اعتبار حقوقىبیشترى برخوردارند و مشخصتر به مسایل زنان توجه دارند، در دستور کار سازمان ملل قرارگیرند. از جمله این معاهدات مىتوان به کنوانسیون «حقوق سیاسى زنان» (1952)، کنوانسیون«رضایتبراى ازدواج» (1962) و کنوانسیون «محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» (1979) اشارهکرد. همچنین سازمان ملل سالهاى 1976 تا 1985 را به عنوان دهه زنان نامگذارى کرد.
افول فمینیسم
در دهه هفتاد، یک زن فمینیست از وضع ظاهرش و موهاى کوتاه مردانه و کفش بدون پاشنه وکت و شلوار زمخت و چهره بدون آرایش، به راحتى از دیگران تشخیص داده مىشد. در این دههفمینیستها با رد کلیت ازدواج و تاکید بر تجرد و حرفه اقتصادى، آرمانهاى خود را مطرحمىکردند. شعار «زنان بدون مردان و یا رفتارهاى مردانه» مربوط به همین دوره است.
پس از آن حرکتهاى فمینیستى تند، رو به اعتدال نهاد و آثار سوء زیادهروى در حرکتهاى زنمدارانه، که بیش از همه دامان خود زنان را مىگرفت، آشکار شد. خشونت روزافزون در محیطخانواده و در محیط کار و عدم امنیت جنسى از دست آوردهاى این دوره بود.
پس از آن، جهان غرب به نقشهاى سنتى و نهاد خانواده رویکردى دوباره داشته است. «دانیللژه» و «برنزان هارویو» در بررسى اجتماع چالشى جدید مشاهده کردند؛ شکل قدیمىتر خانوادهو آرمانگرایى مجددا بر صحنه ظاهر شده بود و مردم براى خود پدربزرگ و مادربزرگ ابداعمىکردند تا خانوادهها بتوانند سه نسل را در بر گیرند، وضعیتى که احتمالا هیچ گاه در گذشتهوجود نداشته است. تقسیم سنتى نقشها به سرعتباز گشته و اقتدار پدرسالارانه نیرومندترمىشد. (10) سازمان ملل متحد هم سال 1994 را به عنوان سال خانواده اعلام کرد. و از آن پس زنان مدرندر دهههاى اخیر سعى مىکنند با ظاهرى زنانه و رفتارى ظریف تمایز خود را از مردان به نمایشبگذارند.
زنگرایى افراطى آزاد
بعضى از فمینیستها، ریشه ستم بر زنان را در فقدان حقوقى مدنى و فرصتهاى برابرآموزشى مىدانند.
بعضى از افراد، جنسیت فرد را تعیین کننده حقوق او نمىدانند و معتقدند که سرشت زنانه ومردانه کاملا یکسان است و تنها «انسان» وجود دارد، نه جنسیت. یکى از آرمانهاى آنان، تحققجامعه دو جنسى است. اعضاى جامعه دو جنسى، از نظر جنسى مذکر یا مؤنثاند، اما ویژگىهاىمردانه و زنانه را با اختلافات اغراقآمیز روان شناختى نشان نمىدهند؛ یعنى در آنها تضاد شدیدمیان ویژگىهاى مردانه با ویژگىهاى زنانه وجود ندارد. دختران و پسران از امکان آموزشى برابربهرهمند مىشوند و ویژگىهاى سنتى مردانه و زنانه به آنان القاء نمىشود.
آنان نقشهاى جنسیتى را محصول روابط اجتماعى در طول تاریخ مىدانند، نه ودیعههاىطبیعى و غیرقابل تخلف. آنان نظریه «مورگان» را مىپذیرند که معتقد است در ابتداى حیاتبشرى مادرسالارى رایجبوده است و پدر سالارى را واقعیتى تلخ مىدانند که به تدریجبر جوامعبشرى تحمیل شده است. (11)
زن گرایى مارکسیستى
مکتب مارکسیستى در قرن نوزدهم و بر مبناى نظریه «مورگان» درباره مادرسالار بودن جوامعاولیه بشرى، معتقد است که پیدایش مالکیتخصوصى در جوامع سبب اسارت زنان شده است وتا زمانى که نظم بورژوازى، مالکیت و خانواده بورژوایى وجود دارد، این اسارت تداوم خواهدداشت.
سرمایهدارى در حفظ کار خانگى به شکل امروزى آن مىکوشد و با اجتماعى شدن کار خانگىمخالفت مىورزد.
«انگلس» و «مارکس» بر اساس همین تحلیل، دیدگاه حذف خانواده به عنوان کوچکترینواحد اقتصادى جامعه را مطرح کردند. انگلس معتقد بود که خانواده بازتابى از روابط استثمارىمرد بر زن و فرزندان است. آنها مدعى بودند که زنان پس از بر افتادن نظام بورژوایى به رهایىخواهند رسید.
از این رو، مبارزات فمینیستى را تابعى از مبارزه طبقاتى مىپنداشتند. با توجه به اینکه نظامسرمایهدارى، جامعه را به دو عرصه عمومى (بازار) و خصوصى (خانواده) تقسیم کرده است،«انگلس» اولین شرط رهایى زن خانهدار را در آن مىبیند که جنس مؤنثبه فعالیت عمومىبازگردانده شود.
مارکسیستها از این راه ضربهاى کارى به ارکان خانواده فرود آوردند که بدین زودىها قابلجبران نیست.
زن گرایان افراطى، ازدواج را، از آن جهت که زن را به موجودى «خانهدار»، «فرزندزا» و «خوددیگر بین» و مرد را به «نانآور»، «پدر» و «من اصلى» تبدیل مىکند، انکار مىکنند. همچنین به ایندلیل که مردان حتى در نزدیکترین روابط خود، زنان را زیر سلطه در مىآورند، زنان باید جدا ازمردان زندگى کنند. آنان مردان را دشمن اصلى مىدانند. آنان نظریه زوج آزاد را آسانترین راه براىرهایى از بردگى ازدواج به شمار مىآوردند.
نظریه زوج آزاد نوعى همزیستى مشترک میان زن و مرد است که بر مبناى آن هیچ مسؤولیتحقوقى بر عهده طرفین نیست و تنها پاسخى به نیازهاى جنسى، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفىآن است. در یک دیدگاه افراطىتر، نظریه زوج آزاد تا همجنس گرایى پیش مىرود.
زن گرایى امروز
از دهه هفتاد به بعد گروهى به نام فمینیستهاى جدید و متاثر از دیدگاههاى پست مدرنیستىظهور کردند که با تکیه بر روانشناسى رفتارگرایانه بر حفظ ویژگىهاى زنانگى تاکید مىورزیدند.آنان با تاکید بر اصل تفاوت انسانها، معتقدند که باورهاى جهان شمول فمینیستهاى رادیکال نهتنها غیرقابل دسترسى است، بلکه مىتواند اشکال جدیدى از ستم را بیافریند، زیرا در ایندیدگاهها از تفاوت شرایط جوامع مختلف و اختلاف فرهنگها غفلتشده است. آنها معتقدندکه زن نیازمند خانواده، همسر و فرزند است.
با وجود اختلافات فراوان در دیدگاههاى فمینیستى، مىتوان به وجه مشترک تمامى آنها اشارهکرد. آنها یافتههاى بشرى را منبع و معیار تشریع و قانونگذارى مىدانند و همگى فرزندان شایستهنهضت رنسانس و تفکرات اومانیستىاند و خانواده، هستهاى که بر سرپرستى مرد استوار است راآماج حملات خود قرار مىدهند و خواهان رفع تمام تمایزات جنسیتى در قوانین، آموزش وپرورش، فرصتها و امکاناتاند.
فمینیسم در ایران
با تهاجم جدید فرهنگ غرب در ایران، در آستانه انقلاب مشروطه، وضعیت زنان نیز همپاىسایر اقشار اجتماعى تغییر کرد. از این رو، مشروطیت را باید نقطه عطفى در تاریخ فرهنگى ایراندانست؛ زیرا آثار شگرفى در تغییر نگرشها در میان زنان برجاى گذاشت و جامعه ایرانى رانادانسته و ناخواسته بر مدار فرهنگ غرب کشاند. گروهى از غرب گرایان داخلى که تحولاتفرهنگى مغرب زمین را با خوشبینى تحلیل مىکردند، تنها راه سعادت را الگو بردارى از جهان بهاصطلاح متجدد و رهایى از مظاهر سنتى مىدانستند.
از این رو در اواخر سلطنت قاجار، جنبشهایى پدید آمد که توسط زنان ایرانى هدایت مىشدکه از فرزندان و یا همسران تحصیل کردههاى دنیاى غرب بودند. حتى برخى از زنان روشنفکر درروزنامههاى ایرانى که پیش از مشروطه در خارج از کشور به چاپ مىرسید، مقالاتى در ترویجدیدگاههاى غرب مىنوشتند. (12) نوشتههاى این گروه، خود شاهدى بر تاثیرپذیرى آنان از تحولاتغرب است.
در دوران سلسله پهلوى فصل جدیدى در تاریخ زنان ایران گشوده شد و غرب زدگى و بىهویتى نیمه پنهان چهره خود را آشکار ساخت. کشف حجاب در سال 1317 که به بهانه آزاد کردننیمى از نیروهاى انسانى جامعه انجام شد، نقطه عطفى است که تاثیر به سزایى در شکلگیرىبرداشتهاى منفى در ذهنیت جامعه مسلمان ایرانى داشت.
مبانى فمینیسم
مبناى اساسى فمینیسم یا زن گرایى غربى عبارت است از:
1 - نفى کلیسا و نفوذ مسیحیت؛
2 - مذهب زدایى و دور ساختن دین از خانواده؛
3 - نفى اصالتهاى اخلاقى دینى در باب زن از جمله: حجاب، عفت، پارسایى، وفادارى،حیا و هر گونه ارزش انسانى از منظر دین؛
4 - شکستن حریم خانواده و تعهدات خانوادگى؛
5 - مبارزه با هر گونه مظاهر پیوندهاى خانوادگى.
البته مبانى فوق، بر اساس اومانیسم یا انسانگرایى افراطى بنیان یافته است که نفى تفکر معنوىو مبارزه با دین و گرایش به خدا از اصول آن مىباشد.
بنابراین، مسلمان باید توجه کند که فاکتورها و دستورالعملهاى زن گرایان فمینیست، باچارچوبها و معیارهاى اعتقادى الحادى ویژهاى شکل گرفتهاند که هرگز سر سازگارى بامعیارهاى حیات بخش دین به ویژه اسلام در راستاى حمایت از زن و حقوق او ندارند.
جایگاه و حقوق زن از دیدگاه امام قدس سره
امام خمینى در مناسبتهاى مختلف در بیاناتشان جایگاه و منزلتحقیقى زنان را از دیدگاهاسلام بیان داشتهاند. در دیدگاه امامقدس سره زن داراى مرتبه و منزلتى است که هیچ مکتب و مرامفمینیستى- که زن را تا سطح یک ملعبه و یا ابزار کار نزول داده است- یاراى دسترسى به آن راندارد. ایشان با اشاره به روز زن با بیان منزلتحضرت فاطمهعلیها السلام در باره جایگاه زن مىفرماید:- فردا روز زن است، روز زنى است که عالم به او افتخار دارد. روز زنى استکه دخترش در مقابل حکومتهاى جبار ایستاد و آن حرف را زد، آن حرفهارا زد که همه مىدانید. (13)
- روز بزرگى است، یک زن در دنیا آمد که مقابل همه مردان است. یک زنبه دنیا آمد که نمونه انسان است، یک زن به دنیا آمد که تمام هویت انسانى دراو جلوهگر است.
- مبارک باد بر ملت عظیم الشان ایران بویژه زنان بزرگوار روز مبارک زن؛روز شرافتمند عنصر تابناکى که زیربناى فضیلتهاى انسانى و ارزشهاى والاىخلیفةالله در جهان است.
و مبارکتر و پربهاتر انتخاب بسیار والاى روز بیستم جمادى الثانى است، روزپرافتخار ولادت زنى که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است. (14)
من عید سعید مولود اعظم حضرت زهراعلیها السلام را به همه شما خانمها و زنهاىتمام کشورهاى اسلامى تبریک عرض مىکنم و از خداوند تعالى مسالت دارم کههمه زنهاى محترمه را در راهى که خداى تبارک و تعالى مقرر فرموده است.همان راه را بروند و به مقاصد عالیه اسلامى برسند. براى زنها کمال افتخاراست که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار دادهاند، افتخار است ومسؤولیت. (15)
کرامت وجودى زن
در مکتب امام خمینىقدس سره زن بسیار تکریم شده و در اوج والایى قرار دارد، ایشان در این بارهمىفرمایند:اسلام مىخواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آنچیزهایى که در جاهلیتبود. آنقدرى که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا مىداند به مردخدمت نکرده است آنقدر که به زن خدمت کرده. شما مىدانید که در جاهلیت زن چه بوده و دراسلام چه شده. در زمانى که پیغمبر اسلام آمد، زنها را هیچ حساب مىکردند اسلام زنها راقدرت داده است. (16)
زن مربى سعادت
امام به اغراض سوء دیدگاههاى فمینیستى و انتظارى که از زن دارند، توجه داشته و همواره برجایگاه آنان و تاثیرى که در جوامع دارند تاکید مىورزیدند.
- اگر زنان شجاع و انسانساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شکست انحطاط کشیدهمىشوند. (17) اسلام به شما آنقدر احترام قایل است که براى مردها نیست، اسلام شما را مىخواهدنجات بدهد، اسلام شما را مىخواهد از این ملعبهاى که اینها مىخواهند شما را ملعبه قرار بدهندنجات بدهد، اسلام مىخواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند.
- زن انسان است. آن هم یک انسان بزرگ. زن مربى جامعه است. از دامن زن انسانها پیدامىشوند. مرحله اول مرد و زن صحیح، از دامن زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته بهوجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مىکند و با تربیت صحیح خودشکشور را آباد مىکند. مبدا همه سعادتها از دامن زن بلند مىشود. زن مبدا همه سعادتها بایدباشد. (18)
- زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورشده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زنمرد به معراج مىرود. دامن زن محل تربیتبزرگ زنان و بزرگ مردان است. (19) زنها مردانشجاع را در دامن خود بزرگ مىکنند. قرآن کریم انسانساز است و زنها نیز انسانساز، اگرزنهاى انسانساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکستخواهند خورد، منحط خواهند شد (20) .
آزادى و تساوى زن و مرد از دیدگاه امام
در منظر امامقدس سره اسلام زنان را سربلند و شایسته مىخواهد و آنچه دین گریزان براى زن قایلند،چیزى جز تباهى و ملعبه شدن نیست، ایشان مىفرمایند:
مقام زن مقام والاست، عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلند پایه هستند. (21)
ما مىخواهیم زن به مقام والاى انسانیتخودش باشد، نه ملعبه باشد، نه ملعبه در دستمردها باشد، در دست اراذل باشد. (22)
اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون، همانطورى که مرد در همه شؤون دخالت دارد، زن همدخالت دارد، همانطورى که مرد باید از فساد اجتناب کند، زن هم باید از فساد اجتناب کند.زنها نباید ملعبه دست جوانهاى هرزه بشوند، زنها نباید مقام خودشان را منحط کنند و خداىناخواسته بزک کرده بیرون بیایند و در انظار مردم فاسد قرار بگیرند. زنها باید انسان باشند،زنها باید تقوا داشته باشند، زنها مقام کرامت دارند، زنها اختیار دارند، همانطورى که مردهااختیار دارند. خداوند شما را با کرامتخلق کرده است، آزاد خلق کرده است. (23)
اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد، اسلام در وقتى که ظهور کرد در جزیرةالعرب، بانوانحیثیتخودشان را پیش مردان از دست داده بودند، اسلام آنها را سربلند و سرافراز کرد، اسلامآنها را با مردان مساوى کرد. عنایتى که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتى است که بر مرداندارد. (24)
حقوق زن
یکى از مباحثى که بازار آن گرم است و به عنوان حربهاى براى تشویش افکار زنها از آن استفادهمىشود، موضوع ازدواج و طلاق است. خردهگیران بدون توجه به اختیارى بودن انتخاب زوج بامتمسک قراردادن نمونههایى، زنان را بنده مرد قلمداد مىکنند و معتقدند اختیار طلاق در دستمردان، تبعیضى براى زنان است. امام خمینىقدس سره با اشاره به این موضوع و اختیارى که اسلام براىزنان قرار داده مىفرمایند:
- طلاق در صورتى که در ضمن عقد با مرد (وقتى که مىخواهند عقد کنند) شرط بکنند و درضمن عقد این شرط بشود که وکیل در طلاق خودش یا مطلق. این زنهایى که حالا تحت زوجیتهستند چه؟ این ولایت فقیه را مخالفت مىکنند در صورتى که نمىدانند از شؤون فقیه هست. اگرچنانچه یک مردى با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولا نصیحت کند و ثانیا تادیب کند و اگردید نمىشود اجراء طلاق کند. شما موافقت کنید با این ولایت فقیه. ولایت فقیه براى مسلمینیک هدیهاى است که خداى تبارک و تعالى داده است. منجمله همین معنیى که شما سؤالکردید و طرح کردید که زنهایى که الان شوهر دارند اگر چنانچه گرفتارىهایى داشته باشند چهباید بکنند؟ آنها رجوع مىکنند به آنجایى که فقیه است، مجلسى که در آن فقیه استبهدادگاهى که در آن فقیه است و فقیه رسیدگى مىکند و اگر چنانچه صحیح باشد، شوهر را تادیبمىکند، شوهر را وادار به اینکه درست عمل کند و اگر چنانچه نکرد طلاق مىدهد. ولایت داردبراى این امر که اگر چنانچه به فساد مىکشد، یک زندگى به فساد کشیده مىشود، طلاق مىدهدو طلاق اگر چه در دست مرد است لکن فقیه در جایى که مصلحت اسلام را دید، مصلحتمسلمین را دید و در جایى که دید نمىشود به غیر این، طلاق بدهد. این ولایت فقیه هست.ولایت فقیه براى شما یک هدیه الهى است. (25) اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده، نسبتباآنها تساوى دارند. البته یک احکام خاص به مرد است که مناسب با مرد است، یک احکامخاص به زن است، مناسب با زن است، این، نه این است که اسلام نسبتبه زن و مرد فرقىگذاشته است. (26)
در نظام اسلامى، زن همان حقوقى را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت،حق راى دادن، حق راى گرفتن، لیکن هم در مرد، مواردى است که چیزهایىبه دلیل پیدایشمفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردى هست که به دلیل اینکه مفسده مىآفریند، حراماست. اسلام خواسته است که زن و مرد حیثیت انسانىشان محفوظ باشد. اسلام خواسته است کهزن ملعبه دست مرد نباشد. اینکه در خارج منعکس کردهاند که در اسلام با زنها با خشونترفتار مىشود، امر غیرصحیحى است و تبلیغات باطلى است که از مغرضین حاصل شده والا مردو زن هر دوشان در اسلام اختیارات دارند، اگر اختلافاتى هست، براى هر دو هست و آن مربوطبه طبیعت آنان است. (27)
البته در شرق براى مردها یک محدودیتهایى هست که آن محدودیتها به صلاح خودمردها هست و آن محدودیتها، یعنى در آنجاهایى که مفسده هستبراى مرد، از قماربازىجلوگیرى مىکند اسلام، از شرابخوارى جلوگیرى مىکند اسلام، از هروئین جلوگیرى مىکند اسلام،از شرابخوارى جلوگیرى مىکند براى اینکه مفسده دارند.
براى همه یک محدودیتهایى هست، محدودیتهایى شرعى و الهى، محدودیتهایى استکه به صلاح خود جامعه است، نه این است که براى جامعه یک چیزى مثلا نافع بوده است کهمحدودیتبرایش ایجاد کردهاند. (28)
هیچ فرقى ما بین گروه و گروهى در اسلام نیست فقط به تقوا و به اتقاء به علىالله تعالى فرقاست. (29)
زنهایى که مىخواهند ازدواج کنند، از همان اول مىتوانند اختیاراتى براى خودشان قراربدهند که نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حیثیتخودشان، مىتوانند از اول شرط کنند که اگرچنانچه مرد فساد اخلاق داشت، اگر بد زندگى کرد با زن، اگر بد خلقى کرد با زن، وکیل باشند درطلاق. اسلام براى آنها حق قرار داده است، اسلام اگر محدودیتى براى مردان و زنان قایل شدهاست همه به صلاح خودتان بوده است. تمام قوانین اسلام، چه آنهایى که توسعه مىدهد، چهآنهایى که تحدید مىکند، همه بر صلاح خود شماست، براى خود شماست. همانطورى که حقطلاق را با مرد قرار داده استحق این را قرار داده است که شما در وقت ازدواج شرط کنید با اوکه اگر چه کردى یا چه کردى، من وکیل باشم در طلاق. و اگر این شرط را کرد، دیگر نمىتواند اورا معذور کند، اگر این در ضمن شرط یا در ضمن عقد واقع شد نمىتواند او را محدود کند،نمىتواند اخلاق بد انجام بدهد و اگر مردى با زن خودش بدرفتارى کرد، در حکومت اسلام او رامنع مىکنند، اگر قبول کرد تعزیر مىکنند، حد مىزنند و اگر قبول نکرد مجتهد طلاق مىدهد. (30)
خداوند همانطورى که قوانینى براى محدودیت مردها در حدود اینکه فساد بر آنها راه نیابددارد، در زنها همه دارد، هم براى صلاح شماست، همه قوانین اسلامى براى صلاح جامعهاست. (31)
امامقدس سره همچنین خاطرنشان مىکردند:
... به زن و مرد سفارش مىکنم که هر کس به حد قانونى رسیده است، در این مجلس، در اینانتخاب شرکت کند و افرادى که پیشنهاد مىشود و انتخاب شده استیعنى پیشنهاد شده است،هر یک را که خواستند، به او راى بدهند. (32)
امامقدس سره به زنان فرمودند:
... آنقدرى که اسلام خدمتبه شما کرد، به مردها آنقدر خدمت نکرد. اسلام، شما را حفظکرد و شما متقابلا اسلام را حفظ بکنید.
همانطورى که مردها باید در امر سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زنهاهم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. البته با حفظ آن چیزى که اسلام فرموده است، کهبحمدالله امروز در ایران جارى است. (33)
حجاب و پوشش بانوان
حجاب از مقولههایى است که با فطرت انسان آشناست و اختصاص به زن ندارد و فقط در بابکیفیت آن است که در این باره زن از مرد متمایز مىباشد حجاب زن در دیدگاه اسلام پوششمعقول است که ممکن استبا توجه به آداب و رسوم هر ملتى کیفیت و شکل مخصوص به خودرا دارا باشد.
امام در پاسخ سؤالى در این باره مىفرمایند:
حجاب به معناى متداول میان ما که اسمش حجاب اسلامى استبا آزادى مخالفتى ندارد.اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد و ما آنان را دعوت مىکنیم که به حجاب اسلامىرو آورند... زنان شجاع ما دیگر از بلاهایى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده استبهستوه آمدهاند و به اسلام پناهنده شدهاند. (34)
در اسلام زن باید حجاب داشته باشد ولى لازم نیست که چادر باشد بلکه زن مىتواند هرلباسى را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. (35)
در وزارتخانههاى اسلامى نباید زنهاى لختبیایند، زنها بروند اما با حجاب باشند مانعىندارد بروند اما کار بکنند لکن باحجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند. (36)
هوشیارى امام در حفظ منزلت زن در پاسخ به فریبکاران
در یکى از سؤالاتى که از امام راحل شده است، سعى شده با فریبکارى حجاب را عامل انزوامعرفى کنند، در این سؤال آمده است:
این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفى کنند؟ این زنها درانقلاب شرکت کردند، کشته دادند، زندان رفتند، مبارزه کردند. این چادر هم یک رسم از قدیماست، حالا دیگر دنیا هم عوض شده، حالا این صحیح است که مثلا اینها خودشان را مخفى کنند؟
امامقدس سره در پاسخ مىفرمایند:
اولا اینکه این یک اختیارى استبراى آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقى دارید کهاختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام مىکنیم به زنها که هر کس چادر مىخواهد هر کسپوشش اسلامى مىخواهد، بیاید بیرون، از سى و پنج میلیون جمعیت ما، سى و سه میلیونشبیرون مىآید. شما چه حقى دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتورى است که شمانسبتبه زنها دارید؟ و ثانیا اینکه ما یک پوشش خاصى را نمىگوییم، براى حدود زنهایى کهبه سن و سال شما رسیدهاند هیچ چیزى نیست، ما زنهاى جوانى که وقتى ایشان آرایش مىکنندو مىآیند یک فوج را دنبال خودشان مىکشند، اینها را داریم جلوشان را مىگیریم، شما هم دلتاننسوزد. (37)
البته باید توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است، براى حفظ آن ارزشهاىماست. هر چه را که دستور فرموده است، چه براى زن و چه براى مرد، براى این است که آنارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن استبه واسطه وسوسههاى شیطانى یا دستهاى فاسداستعمار و عمال استعمار پایمال مىشدند اینها، این ارزشها زنده بشود. (38)
آزادى زن در دیدگاه امام قدس سره
امام در رهنمودهاى خود به این نکته توجه داشتند که:
ما دو قسم آزادى داریم که یک قسم مفیدش در غیر زمان این دو جنایتکار بود و در زماناینها این قسم از آزادى بکلى ممنوع بود و آن آزادى آنها مىخواستند که زنها آزاد باشند کههر جورى بزک بکنند و بیایند توى خیابانها و با جوانها خداى ناخواسته چه بکنند. آن را آزادىقرار داده بودند. حالا هم الآن آنهایى که مىخواهند اسلام نباشد دلشان براى این آزادىمىسوزد. (39)
آنها آزادى را در یک جبهه نگه داشته بودند و فریاد هم مىزدند: «آزاد زنان و آزادمردان» همینها بودند مقصودشان که اینها آزادند هر کارى که مىخواهند بکنند، به هر مرکزفحشایى مىخواهند بروند. اختناق در یک جبهه دیگر بود، براى قلمهایى که اگر مىخواست کسىیک کلمه راجع به مصالح مملکتبنویسد، راجع به مصالح اسلام بنویسد، اینها آزاد نبود و اختناقبود. (40)
اینها آنقدر که به نیروى انسانى این کشور ضرر زدند به آن ذخایر آنها ضرر نزدند. انسانهارا فلج کردند، جوانهاى ما را از بین بردند، جوانهاى ما که باید خدمتبکنند به این کشور،کشاندند به یک جاهایى که در آنجاها جز اینکه افکارشان لجبشود و نتوانند خدمتى بکنند به اینمملکت، چیز دیگرى نبود.
تمام مراکز فحشا را اینها درش را باز کردند و با بوق و کرنا، ترویج کردند و کمک کردند کهاین جوانهاى ما بروند در این مراکز فحشا و فلجبشوند، همانجا باید دفن بشود جوانىشان،جوانى این جوانهاى ما را، از آنها گرفتند، فلجشان کردند، این خواهرهاى محترمى که در داماینها افتادند و در دام ترویجهاى آنها افتادند و در تبلیغات آنها افتادند و از آن وظیفهانسانىشان سلب شدند، ملعبه دست جنایتکاران شدند، این تاسفى براى اشخاصى که غیرتمندند،اشخاصى که خوى انسانىشان را از دست ندادند یک تاسفى همیشگى هست که این محترمات رااینها چه کردند به اسم آزادى. (41)
خاتمه
زن در دیدگاه اسلام با مرد در حقیقت انسانى و سیر تکاملى تفاوتى ندارد، بر این اساس درعرصههاى اساسى هر دو دوش به دوش هم پیش مىروند از جمله:
1 - در عرصه کمال و سیر تکاملى علمى؛
2 - در عرصه جزا و دستیابى به پاداش الهى؛
3 - در عرصه جنت و دستیابى به مقامات اخروى؛
4 - در عرصه تقرب و دستیابى به مقامات معنوى.
تردیدى نیست که در عرصههاى مورد اشاره زن و مرد در نگرش اسلامى مساوىاند، تنها دربرخى از عرصههاى فرعى زندگى است که هر کدام با توجه به جایگاه ویژهاى که در نظام احسندارند از حیث احکام اسلامى تفاوتهایى بر اساس عدالت الهى دارند که با فلسفه خلقت آنانهماهنگى کامل دارند.
پىنوشتها:
1) فخر رازى، تفسیر کبیر.
2) ر.ک: زمخشرى، ربیع الابرار، ج 1، ص 869، چاپ منشورات الشریف الرضى.
3) حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بیروت، دارالکتب العلمیة.
4) حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بیروت، دارالکتب العلمیة.
5) حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بیروت، دارالکتب العلمیة.
6) صدوق، ثواب الاعمال، ص 448، رضىالدین طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 251.
7) انس مىگوید: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:حبب الىالنساء والطیب و جعلت قرة عینىالصلوة، حاکم، مستدرک، ج 2، ص 175.
8) ر.ک: المغازى، ج 1، ص 269، مکتب الاعلام الاسلامى.
9) ر.ک: جان استوارت میل، کنیزک کردن زنان، ترجمه خسرو بیگى، چاپ اول، سال 77.
10) مارتین سگالن، جامعهشناسى تاریخى خانواده، ترجمه حمید الیاسى، نشر مرکز، چاپ دوم، 1375، ص 335.
11) فمینیسم، از منشورات نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه.
12) زن در دوره قاجار، ص 111.
13) صحیفه نور، ج 12، ص 148.
14) شرح چهل حدیث، ص 486 و 487.
15) شرح چهل حدیث، ص 126.
16) صحیفه نور، ج 17، ص 143.
17) صحیفه نور، ج 15، ص 199.
18) صحیفه نور، ج 16، ص 246.
19) صحیفه نور، ج 13، ص 219.
20) صحیفه نور، ج 15، ص 257.
21) صحیفه نور، ج 15، ص 237 و 238.
22) صحیفه نور، ج 9، ص 137.
23) صحیفه نور، ج 15، ص 232.
24) صحیفه نور، ج 13، ص 221.
25) صحیفه نور، ج 16، ص 5.
26) صحیفه نور، ج 14، ص 129.
27) صحیفه نور، ج 18، ص 57.
28) صحیفه نور، ج 16، ص 122.
29) صحیفه نور، ج 16، ص 185.
30) صحیفه نور، ج 16، ص 15.
31) صحیفه نور، ج14، ص 142.
32) صحیفه نور، ج 8، ص 179.
33) صحیفه نور، ج 7، ص 205.
34) ر.ک، تبیان، دفتر هفتم، ص 95.
35) ر.ک. تبیان، دفتر هفتم، ص 95.
36) ر.ک. تبیان، دفتر هفتم، ص 96.
37) ر.ک. تبیان، دفتر هفتم، ص 96.
38) ر.ک. تبیان، دفتر هفتم، ص 97.
39) ر.ک. تبیان، دفتر هفتم، ص263.
40) ر.ک. تبیان، دفتر هفتم، ص 264.
41) ر.ک. تبیان، دفتر هفتم، ص 265.