هاشمی و نماز جمعه این هفته
چند روزی که از یکشنبه گذشت خیلی با خودم کلنجار رفتم که این خط خطی ها رو بنویسم و یه واکنشی نسبت به نماز جمعه این هفته که قراره آقای هاشمی بخونه داشته باشم ولی هرچی با خودم کلنجار رفتم نتونستم به نتیجه ای برسم که آقای هاشمی چی می خواد بگه و نتیجه ی نهایی چی میشه ولی هرچی باشه ( جدا از گمانه زنی های افراد مختلف که مطالب مختلفی رو به نفع خودشون مطرح کردن) اون چیزی که مهمه اتفاقات و عکس العمل ما به این ماجراست. یعنی چه آقای هاشمی از مواضع حضرت آقا حمایت کنه (که ان شا الله اینطور باشه) یا در حالت دوم با حمایت از رهبری تلویحاً از دولت انتقاد کنه و یا در بد ترین حالت بدون حمایت از رهبری فقط از دولت انتقاد کنن و مواضع خودشون رو برای مردم روشن کنن هر سه حالت خیره، چون حق معلوم میشه. اما این واکنش ما به حرف های ایشونه که تعیین کننده مواضع مردمه. اون چیزی که تا الان معلوم شده اینه که دوستان موج سبز نیت کردن فردا نماز جمعه بیان (که ان شا الله نماز جمعه رو بتونن از روی سایت های خودشون مثل بالاترین که آموزش نماز جمعه گذاشته بود یاد گرفته باشن و وسط رکعت دوم سوتی ندن ) و مسلماً اون دوستان شعار های خودشون (که صد البته تحریک آمیزه) رو مطرح می کنن. اون چیزی که اینجا اهمیت پیدا میکنه شعار های ماست. دوستان امروز پیشنهاد می دادن که بر ضد آقای هاشمی و موسوی و یا کلاً فساد و مفاسد اقتصادی شعار بدن. اما من فکر می کنم که گفتن هر شعاری غیر از شعار های روزمره و مهم تر از همیشه شعار ندادن به نفع آقای هاشمی که همیشه مطرح میشه (مثل هاشمی هاشمی حمایتت می کنیم یا صل علی محمد یاور رهبر آمد) و دادن شعار هایی که مواضع اصلی ما رو مطرح می کنه مثل ما اهل کوفه نیستیم... و یا مرگ بر ضد ولایت فقیه که البته این روز ها و در مقابل این آدم ها هم محکم تر و رساتر مطرح میشه و هم هدفمند تر مواضع ما رو معین می کنه باعث میشه که حساب دست آقایون بیاد و هم بهانه "خود شهید بهشتی بینی" رو دست بعضی ها نمی ده.
اما این که غیر از خود نماز جمعه چه اتفاقاتی در حواشی داره میفته کمی تامل برانگیزه. حمایت عجیب و غریب VOA از نماز جمعه و تاکید بر انجام این فریضه دینی!!!، پوشش خبری بی بی سی از وقایع مربوط به نماز جمعه، حمایت محسن سازگارا از راهپیمایی با تاکید بر این که مهم نیست هاشمی چه می گوید و اصلاً شرکت در نماز مهم نیست! مهم حضور شماست! و در آخر آخرین تیر دردناک که انگیزه اصلی نوشتن این سطور که همان نامه ابراهیم نبوی به آقای هاشمی بود مرا به تنایج خوبی نمی رساند. این خطوط عیناً از نامه نقل می شود:
آقای هاشمی رفسنجانی!
طنز نوشتن علیه شما کار ساده ای است و دفاع از شما کاری سخت، من این هر دو را کرده ام و هر دو را نیز به یک قصد، اینکه کمک کنم تا شما به عنوان یکی از مهم ترین استوانه های سیاست ایران به مسیر درست تری بروید. گفتنش دشوار است، اما من جزو مدافعان سرسخت شما هستم. علت هم این است که معتقدم سیاستمدار با کیاست جواهری است گرانبها که ما کم داریم، اگر هم داریم در این مانداب و مرداب سیاست کنونی چنانش به لجن کشیده اند که باید هر بار پاکیزه اش کرد و به مردم نشانش داد، اگر مردمان باور کنند.
آقای هاشمی رفسنجانی!
ما در بیرون ایران برای تان آبرو گذاشته ایم، من شخصا آشنای فائزه و مهدی و محسن و محمد برادرتان هستم و سالها با آنان کار کرده ام و جز آزاد اندیشی و ایران دوستی و مدیریت قوی و تفکر پیشرو در فرزندانتان چیزی ندیده ام. همان فائزه ای که سالها مخالفان شما با بدترین الفاظ خطابش کرده اند، در حالی که یکی از بزرگترین و داناترین و خدمتگذارترین زنان ایران بود. من می دانم که فائزه سالهای سال درس خوانده و در سختی زندگی کرده و هر ماه در روزنامه زن که ما در آنجا با هم همکار بودیم، برای حفظ روزنامه ای حامی حقوق زنان، از هر قشر و گروهی که بودند، از این و آن پول قرض می کرد تا بتواند از آزادی و دموکراسی دفاع کند و در بزرگی او همان بس که مردم تهران او را به عنوان نماینده دوم خود به مجلس فرستادند و در مجلس تنها زنی بود که از همه زنان دفاع می کرد و نه فقط زنان مسلمان.
همان مهدی که سالها به او گفتند دزد است و رشوه گرفته است و من می دانم که او تلاش می کرد تا در کار خودش در سازمان بهینه سازی همه تلاشش را برای استقلال و پیشرفت ایران می کرد و عشقش این بود که آثار شما را منتشر کند. همان محسن که می گفتند که به اعتبار شخص شما و با رانت خواری به جایی رسیده است، در حالی که من در بلژیک فهمیدم در تمام مدتی که محسن در این کشور زندگی می کرد، بسیار معدود کسان می دانستند که این جوان فرزند شخص دوم یا سوم کشور است و از وقتی به ایران برگشت یا به فکر توسعه تکنولوژیک ایران بود یا به فکر پیشبرد افکار شما.
آقای هاشمی رفسنجانی!
آن که سبو بشکست و پیمانه ریخت، ما نبودیم. حامیان موسوی و کروبی و خاتمی جز حق خود چیزی نخواستند، آنها نه اغتشاشگرند و نه خواستار شورش اند، آنان براساس قانون در انتخاباتی قانونی شرکت کردند و به شهادت همه اسناد و مدارک، و بخصوص اسناد رسمی وزارت کشور، حق ملت و دولت مردم دزدیده شده است. یا حرف نزنید یا اگر می آئید تا میانداری کنید، بدانید که باید دولت موسوی را به رسمیت بشناسید. اگر بنا باشد که بیائید و بخواهید شکافی را که رهبری کشور با شمشیر خشم خود در حکومت انداخت و با انتخاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، حق ملت را انکار کرد و عدالت خود را زیر سووال برد، بپوشانید، بدانید که ما هرگز شما را نمی بخشیم و خود نیز نمی توانید دیگر در میان این مردم زندگی کنید.
ما اصلاح را می خواستیم، ما رنگ سبز را در عرض یک ماه به عنوان نشانه یک گروه از عدالت خواهان و آزادیخواهان برگزیدیم و به نشانه ای جهانی از معترضین ایرانی بدل کردیم، طرفه آنکه در قرعه کشی وزارت کشور نیز رنگ سبز به نام میرحسین موسوی افتاد، حالا می گویند انقلاب رنگی کرده اید. ما اصلاح می خواستیم و آن را از طریق انتخاباتی سالم و بی طرف می خواستیم. اما وقتی مسوول برگزاری انتخابات، وزیر کشور، مسوول سابق ستاد انتخاباتی رئیس جمهور است، شش عضو شورای نگهبان که باید بی طرف باشند، همگی طرفدار یک نامزد هستند، و رهبری قبل از انتخابات از رئیس جمهور طرفداری کرده و بعد از انتخابات و پیش از تائید سلامت انتخابات توسط شورای نگهبان ریاست جمهوری احمدی نژاد را تبریک گفته است، ما باید چه می کردیم.
آنکه مردمان را عصبانی کرد و به خیابان کشاند، سخنان شخص رهبری بود، او با جانبداری ناحق خود از نامزد مورد علاقه اش و تهدید دیگران به سرکوب ملت، جایی برای اصلاح باقی نگذاشت. محمود احمدی نژاد نیز با خس و خاشاک خواندن بیش از بیست میلیون طرفدار موسوی، بر حسب همه نظرسنجی ها و آمارهای واقعی، مردمان را چنان عصبانی کرد که حالا دیگر آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. نه کسی بر سر اصلاح حکومتی که خود اولین دشمن اصلاحات است، اصرار می کند و نه حکومت اصلاح را تاب می آورد.
این که کسی مثل ابراهیم نبوی از آقای هاشمی حمایت کند عجیب است یا دوستی با فائژه (!!!) و مهدی و... را نمی دانم. این که ایشان سیاست مدارند را همه می دانیم چون بیخود نبود خطاب هم مدرسه ای هایشان در دوران طلبگی که آیت الله چرچیلش می خواندندش!
یا این که اعلام مصرف از آبرو خارج از ایران برای آقای هاشمی توسط آدم هایی که من ترجیه می دهم درباره شان خیلی حرف نزنم جای سوال ایجاد می کند که این آدم ها در مقابل چه چیزی برای آقای هاشمی از آبرو مصرف می کنند و...
یا استناد آن دوستان به حرف های رهبری و مصادره مردم به نفع خودشان و سکوت دوستان رهبر جنبش سبز موید چه چیزی است؟
یا در تقابل قرار دادن آقای هاشمی با رهبری منافع چه کسانی را تامین می کند و آیا ایشان با این تقابل مشکلی ندارند؟
باید ایستاد و دید تا آقای هاشمی فردا ظهر جواب این ابهامات را چگونه خواهد داد...
والعاقبة للمتقین