درباره اعترافات حجاریان و...
دربارهاعترافات و دفاعیاتآقایسعیدحجاریان و متهماندیگر، همانطورکه قبلاهمدربارهابطحی و عطریانفرنوشتم، میتوانحرفهایمختلفیزد. سادهترینراهایناستکهبگوییممتهماندراثرشکنجه واداربهاعترافشدهاند.
دیدگاهدیگراینکهادعاکنیماحتمالامتهماندارایپروندههایمختلفسیاسی، اقتصادی و احیانااخلاقی هستند و برایرهاییازانتشار و عمومیشدنآنها، مجبوربهاعترافشدهاندکهالبتهاینمسالههمدربارههمهآنهاصادقنیست. یااینکهبگوییممتهمبرایرهاییاززندان، بهمسائلیاعترافمیکند و بعدازآزادیدوبارهبههماندیدگاههایقبلیخودبرمیگردد.
فرضکنیمهمهاحتمالاتبالادرخصوصدادگاهاخیر و اعترافاتمتهمان، صحیحباشد، اماآیااینتماماحتمالاتممکناست و احتمالدیگریوجودندارد؟ منفعلادربارهصحت و سقماحتمالاتبالاحرفینمیزنم. هرچندهرگزنمیتوانمادعایشکنجهی افرادمتشخصیچونحجاریان، بهزادنبوی و … راباورکنم و باورهمنمیکنم. و حتی اگر هم باور بکنیم (که کلی دلیل عقلی برای شکنجه نکردن این آقایان - به خصوص حجاریان به خاطر اوضاع جسمی اش- وجود دارد) امثال نبوی، حجاریان و هم پیاله ای هایشان کسانی نیستند که زیر شکنجه حرف بزنند، حتی اگر همه را باور کنیم، حجاریان که تئوریسین اصلاحات است نمی تواند از حرف هایش که خودش آن ها را مطرح کرده و زائیده تفکر اش است عقب نشینی کند. همچنینمصاحبههایصفاییفراهانی و رمضانزادهدرحاشیهدادگاهدیروز نشانمیدهدکهآنهاعلیرغماینکهازدادگاه و زندان و اصلدستگیری و دولتنهم ناراحت و ناراضیهستند، موضوعتقلبراهماصلا و ابداقبولندارند. چون در همان حال هم صفایی فراهانی از دولت انتقاد کرد.
امااجازهبدهیدکمیمنطقیتربهمسالهنگاهکنیم. فقطبهاندازهیکهزارمدرصداحتمالبدهیمکهاینمتهمانواقعابهآنچهگفته و نوشتهاند، اعتقاددارند و حقیقتادچارچنینتغییراتیشدهاند؛ یعنیواقعاباوردارندکهتقلبیصورتنگرفته، رفتارشانغیرقانونیبوده و بهنظام و انقلاببدکردهاند.
البتهدراینجافورااینسوالمطرحمیشودکهچگونهآدمهاییمانندسعیدحجاریان و یاصفاییفراهانی و یاهدایتآقایی و … کهتاقبلازروزدستگیریشاندرروزنامه و شبنامه و مصاحبه و بیانیهازتقلبگستردهدرانتخابات و ابطالآندممیزدند، امروزدرزندانبهایننتیجهرسیدهاندکهتقلبصورتنگرفته و یاکارشاناشتباهبوده؟ بالاترازاینها، چطورازاشتباهاتخوددربرابرنظام و انقلاب و مردمعذرخواهیمیکنند؟ بهنظرمنیکدلیلبرایاینتغییراتوجوددارد، آنهمپذیرفتن و گردننهادنبه«منطق و وجدان»است.
واقعیتایناستکهافرادسیاسی و حزبیدرگیردرانتخاباتکهدریکیدوماهگذشتهدربارهمسائل انتخابات و یاموضوعاتدیگرموضعگیری و یاسخنرانیکردهاند، بحثهایشانکمتربراساسمنطق، دلیل و برهانبودهاست. اینافرادبیشتربهدنبالمحکومکردنطرفمقابلخودبودندتاپذیرفتنحق و حقیقت. بیشتربحثها، غیرمنطقی و بهنوعیجنگحیثیتیبهشمارمیآمدنهیکبحثمنطقی، چراکهمعمولادرروزنامه و اجتماعات و مناظرات، کسیبهدنبالقانعکردن و یاقانعشدننیست، هرکسیدنبالاثباتخودشاست
اماچنینحالتیدرزندانوجودندارد. متهمدیگردرجایگاهیکآدمجناحینیست و درصددالقایدیدگاههایخودبههرنحوممکننیست. یعنیپافشاریاشمنفعتیجناحیبرایاودرپیندارد. ازسویدیگراینفرصت (حتیبالاجبار) برایشفراهممیشودکهازآنحلقهی توهم و تخیلیکهدرچارچوبفعالیتحزبی و جناحیبهدورخودتنیدهبود، بیرونبیاید و واقعیترابهترببیند یعنی به اصطلاح بادکنکش می ترکد!. درچنینحالتی، وقتیمتهمدلایلناکافی و غیرمستندخودرابرایاثباتتقلبمیبیند، دیگرنمیتواندبخاطرمسائل جناحی و حزبی، برآنپافشاریکند.
مسالهبعدیکهبایدبهآنتوجهکنیم، سوابق و گذشتهافرادیاستکهامروزدردادگاهبهعنوانمتهمحضوردارند. اینافراد، آدمهایناشناخته و کوچکینیستند. بیشترآنهادرزمرهمسئولان، وکلا و وزرایسابقاینمملکتبهشمارمیآیند و دردورههایمختلفمبارزه، انقلاب و جنگتحمیلیزحماتزیادیمتقبلشدهاند. بسیاریازآنانهنوزهمخودرافرزندانقلابمیدانند، اگرچهگاهیدچاراشتباهاتمتعددینیزشدهاند.
بههرحالایناحتمالوجودداردکهاینافراددراثرشرایطبهوجودآمده، حقیقتابهگذشتهپرافتخارخودبرگشتهباشند. فراموشنکنیمبینکسانیکهازابتدابهنظام و انقلاباعتقادنداشته، باآنهاییکهخودسالهابرایپیروزیایننظامبهزندانافتاده، مبارزهکرده و زحمتکشیدهاند، فرقهاییهموجوددارد. یکفرقآناینستکهفرزندانانقلاب، شایددرخلوتخود، دلشانبراینظام، انقلاب، خطامام و خودامامتنگشود!
البتههمانطوریکهمحمدعلیابطحیهمدوسالپیشدروبلاگشنوشتهبود، احتمالداردهمهاعترافاتامروزمتهماندردادگاه، فقط و فقطبخاطرآزادی و رهاییاززندانباشد و ارزشدیگریهمنداشتهباشد! منعلمغیبندارم و ازباطنآنهانیزخبرندارم! اماتعجبناشیازتغییررفتار و گفتارحجاریان و دیگران، نبایدباعثشود، سخنانآنهابهحاشیهبرود. اینتغییراتهرچقدرهمعجیبباشد، بایدقبولکنیمکهاصلدفاعیاتسعیدحجاریان و دیگرانباواقعیتانطباقکاملدارد، حتیاگرخودشانپسازرهایی، دوبارهعوضشوند.
البته من به شخصه درباره حجاریان فکر می کنم که کلاً می خواهد سیاست را ترک کند و خانه نشینی را (هم به خاطر نوشتن های بیشتر و هم به خاطر وضعیت جسمی) انتخاب کند. البته او در دفاعیاتش به نوعی توریه کرد و گفت: "من به این نتیجه رسیده ام که افکارم با افکار امام و قانون اساسی همخوانی ندارد" (نقل به مضمون) خب! این که حرف تازه ای نیست! این که افکار حجاریان با افکار امام همخوانی ندارد را همه کسانی که کمی افکار هر دو نفر را بشناسند متوجه می شوند منتها گفتن این حرف از دهان حجاریان کمی جالب و صد البته با تامل بود! حجاریان از هیچ کدام از حرف هایش عقب نشینی نکرد مگر تشکیل حزب مشارکت.
عاقبت این ماجرا ختم به چه می شود؟والله العالم!
پ/ن:
2- سیاست بازی زمانی برای تحلیل نمایشگاه قرآن نمی گذارد برایمان!
3- در به در دنبال دلم می دوم! ماه رمضان همه چیز محیاست بجز دل! همینجوری دارد می گذرد! دعا کنید کاری بکنیم تا جرات کنیم شب قدر بگوئیم من توی این یک سال این کار ها را کرده ام...
4- دوباره و در جواب کامنت ها می نویسم: مطلب من شباهات زیادی با مطلب آهستان دارد و چارچوب اصلی بر مطلب امید حسینی است اما مطلب من مقداری (چیزی حدود 7 سطر) بیشتر دارد، لطفا مودب تر باشید.
سلام
وجدان ؟
برای من سخته باورش ...
جدا مگر معجزه دیده اند ...
شوک روحی ناشی از چی بوده ...
من نه میگم حتما شکنجه ...
نه میگم پرونده هاشون ...
نمی دونم !
پس من سکوت میکنم !
راستی !
به روزم و منتظر !
ی ا ح ق م د د ن ا