Can you speak English
- Can you speak English?
- Yes! But I can’t speak English well
و این آغاز گفتگوی ما بود... گفتگویی یک ساعته... با زبان نصفه نیمه ی من و فارسی نصفه نیمه ی او...
اسمش "قاضی زید" بود... 24 ساله و اهل پاکستان. کجایش را نمی دانم! اما کلی حرف زدیم. اول پرسید شما کی هستید؟! من گفتم ما یک شرکت فرهنگی هنری هستیم که در حوزه ی اینترنت فعالیم! (فرض کنید این کلمات یکی در میان انگلیسی فارسی و عربی بود! ) _این توضیح لازم است که زبان اردو ترکیبی از عربی، فارسی دری و انگلیسی است_ و پرسیدم شما کی هستید؟ گفت: "مرکز توسعه فرهنگ اسلامی بعثت، در پاکستان " گفتم خب؟ حوزه فعالیت؟ گفت: "حوزه فعالیت ما درباره وحدت مسلمین است! درباره ولایت فقیه درباره امام خامنه ای، من می گویم امام خامنه ای چون برای من امام است..."
گفتم: "من هم می گویم امام خامنه ای، همه ما می گوییم..." گفت: " من قلبم و جانم را برای امام خامنه ای می دهم. ما در پاکستان دو- سه تا شعار اصلی می دهیم، اول وحدت مسلمین، حرکت برای وحدت مسلمین، حرکت برای وحدت شیعه و سنی؛ دوم ولایت فقیه، اثبات ولایت فقیه و بر پایی قوانین اسلامی در پاکستان مثل حجاب...؛ و سوم، احمدی نژاد... مردم ما احمدی نژاد را خیلی دوست دارند... خیلی... "
و این سر آغاز بحث سیاسی ما بود... بحثی که او شروع کرد... پیرامون انقلاب مخملی در ایران و ریشه های آن... می گفت: "می دانید که این شلوغ بازی ها با دلارهای آمریکایی است! دلار خرج کرده اند خیلی، عربستان هم ریال داده است... ریال سعودی! سعودی ها برای اختلاف بین شیعه و سنی پول خرج می کنند. به هاشمی، کروبی و موسوی پول داده است... در سیستان و بلوچستان، در اهواز، در کردستان پول خرج می کند، ترور می کنند... در این جاها (کتابی درآورد و دستش را روی جلد کتاب که نقشه ایران بود شروع کرد به کشیدن روی نقشه) صابر گفت مرزها؟ گفت:" اوکی... مرزها"... می گفت: "کروبی 5 میلیون دلار خرج sms کرده است می دونید sms یعنی چی؟" خندیدیم و گفتیم بله...
کتابی نشانمان داد که در پاکستان درباره انقلاب مخملی در ایران منتشر شده بود به زبان انگلیسی، عکس هایش کاملاً به روز و کامل بود... فصل آخرش را آورد و نشانمان داد، می گفت base (پایه) همه این حرف ها و مشکلات در ایران منتظری است... هدفشان هم احمدی نژاد نبود... امام خامنه ای بود... من می دانم اگر بصیرت امام خامنه ای نبود الان این حاکم بود (اشاره به عکس آیت الله منتظری می کرد) جالب بود آیت الله گفتن من و بچه های غرفه (که غالب مدت بحث را ناظر بودند) به آیت الله منتظری برایش سنگین بود...
ازش پرسیدم قوانین اسلامی (Islamic revolution ) را در ایران چطور می بینی؟
- خیلی خوب است... شما جامعه ای اسلامی دارید... راحتید... ما آنجا خیلی سختی داریم...
پرسید: "همه کسانی به احمدی نژاد رای داده اند چرا پیراهنشان روی شلوار است؟ "
خندیدیم... خیلی...
بهش گفتم: "احمدی نژاد 25 میلیون رای آورد... همه کسانی که به احمدی نژاد رای دادند که معتقد نبودند"
- یعنی این حجاب نصفه ها هم طرفدارش هستند؟
- بله! اگر عکس های انتخابات ایران را سرچ کنی می بینی، چون برای مردم کار می کند مردم دوستش دارند...
- من احمدی نژاد را خیلی دوست دارم...
- اما این که چرا لباس ما روی شلوار است کمی علتش فرق می کند... (برایش لباس سنتی ایرانیان را توضیح دادم و گفتم استعمار انگلیس لباس سنتی ایرانیان را تغییر داده و ما پیراهن را به خاطر پوشاندن قسمت میانی بدن روی شلوار می اندازیم که حیای بیشتری دارد و پوشیده تر است...)
گفت و گفت... از بی حجابی در پاکستان نالید و گفت که ایران چرا انقدر حجاب نصفه دارد؟ و ازمان دعوت کرد به غرفه شان برویم. تاکید کرد همه بیایند...
موقع خداحافظی هم به او نرم افزار هنر خاکی و سامرا (که چند زبانه بود) را دادم. عکس آوینی را که دید گفت من این را می شناسم، آوینی است شهید جنگ شما با عراق، کارگردان بوده... جلد نرم افزار را می بوسید... همه مان را در آغوش گرفت بوسید و رفت...
اتفاق خوب دیگه آشنایی با میثم سلمانی مدیر 4visit بود که البته جزو بچه های جهاد مجازی هم بود... این که 4تا و نصفی بچه حزب الهی کلیپ هایی رو که یو تیوب فیلتر کرده ازشون، تو یه سایت دیگه دارن پخش می کنن که مال خودشونه و مثل یو تیوبه خیلی برام جالب بود. مهمتر از همه این که برای راه اندازیش حقوقاشونو رو هم ریخته بودن و کارو شروع کرده بودن... دمشون گرم... آدم احساس خوبی داره وقتی با این جور آدماس...