۱۰ آذر ۸۸ ، ۱۳:۰۹
اسیر عدد شدی حاجی!
سلام احمد جان
امروز 9999 روز گذشت از زمان اسارتت.
فردا میشود 10هزارمین روز. پسفردا می شود 10001اُمین روز. و... .
اصلا مگر فرقی دارد که 9999 روز گذشته باشد یا 1111 روز؟
اصلا مگر ردیف شدن سه چهار رقم مشابه کنار هم و یا یک عدد و چهار تا صفر در کنارش مزیت خاصی دارد؟ ما قرار نیست مانند برخی که 8/8/88 را صرفا به خاطر ردیف شدن پنجتا 8 جشن گرفتند و یک خط هم از زندگی هشتمین امام معصوم نخواندند باشیم که!
مگر 9999 روز اسارتت با باقی روزها فرق داشت؟ ردیف شدن عددها آیا هیچ نقشی در آزادیت دارد؟ نقل این حرفها نیست. آیا کسی از ما، آن زمان که مثلا 6732 روز از زمان اسارتت گذشته بود، حرفی زد؟ دست به کیبورد و قلم برد؟
خیلی وقاحت میخواهد که سرمان رو بلند کنیم و در صورتهایمان نگاه کنیم و بگوییم اینقدر روز از اسارت حاج احمد متوسلیان گذشته! خوشحالی ندارد که! باید تاسف بخوریم! اف بر ما که گذاشتیم تعداد روزهای اسارتت دو رقمی بشود!
ما همانی هستیم که بودیم. زمانی که باید کاری میکردیم نکردیم، زمانی که کاری از دستمان بر نمیآمد ، جو گرفتتمان. زمانی نیز که سیاستمدارانمان گاه و بیگاه احساس میکردند کفهی ترازوی دیپلماسی به نفع رژیم صهیونیستی است و توپ، دم دروازهی ما، شما را گوشت دم توپ میکردند و نامتان بر زبانها میافتاد. رسم هر سالهیمان نیز بود و هست که 14 تیر هر سال میدان هفتم تیر، سالن سیدالشهدا و حاج سعید و کمی وجدان درد و از 15 تیر همان آش و همان کاسه. البته فقط تو نیستی احمد جان. دیپلماسی ما خیلی با عدالت است. اگر نتوانسته برای تو و سه یارت کاری کند طبعا برای حشمتالله عطارزاده1 و علیرضا عسگری2 و نصرالله تاجیک3 نیز کاری نمیکند. همین سالگردهای سالیانه هم به همت همرزمان آن زمان و همرزمان الانت است.
راستی گفتم همت! سالهای سال است که نامتان با هم بر ذهنم جاری میشود. یادم نمیآید گفته باشم حاج احمد و حاج همت در ذهن نداشته باشم و با بالعکس.
راستی نمیدانی امروزه با نام حاج ابراهیم چهها که نمیکنند! دفعهی اولی که از زبان سبزکها شنیدم: "بسیجی واقعی، همت بود و باکری" در دل گفتم مگر کسی چیزی گفته؟ مگر غیر از این است؟ مگر کسی گفته حاج همت بسیجی نبوده؟ وقتی فکر کردم فهمیدم ماجرا چیست! به صرف اینکه همسر و فرزندان اینان همرأی با میرحسین موسوی بودند، اینگونه شده که اینان بسیجی واقعی شدند و مابقی بسیجی الکی و سهمیهای و پاسدار پلاستیکی!
راستی! همان موقع بود دلم آتش گرفت. اگرچه حاج ابراهیم زن و بچه داشت، تو نه همسر داشتی و نه فرزند. مادر و پدر سالخوردهای داشتی که پدر نیز دو سال پیش به رحمت ایزدی رفت.
اما خوش به حالت که امروزه نه همسری از تو هست و نه فرزندی! میترسم آخر نام تو را نیز در میان بسیجیان واقعی بخوانند!
1-کارشناس اقتصادی کنسولگری ایران در پیشاور پاکستان- اسارت از آبان 87
2-معاون وزیر دفاع اسبق ایران- اسارت از آذر 85
3-سفیر سابق ایران در اردن- اسارت از آبان 85
امروز 9999 روز گذشت از زمان اسارتت.
فردا میشود 10هزارمین روز. پسفردا می شود 10001اُمین روز. و... .
اصلا مگر فرقی دارد که 9999 روز گذشته باشد یا 1111 روز؟
اصلا مگر ردیف شدن سه چهار رقم مشابه کنار هم و یا یک عدد و چهار تا صفر در کنارش مزیت خاصی دارد؟ ما قرار نیست مانند برخی که 8/8/88 را صرفا به خاطر ردیف شدن پنجتا 8 جشن گرفتند و یک خط هم از زندگی هشتمین امام معصوم نخواندند باشیم که!
مگر 9999 روز اسارتت با باقی روزها فرق داشت؟ ردیف شدن عددها آیا هیچ نقشی در آزادیت دارد؟ نقل این حرفها نیست. آیا کسی از ما، آن زمان که مثلا 6732 روز از زمان اسارتت گذشته بود، حرفی زد؟ دست به کیبورد و قلم برد؟
خیلی وقاحت میخواهد که سرمان رو بلند کنیم و در صورتهایمان نگاه کنیم و بگوییم اینقدر روز از اسارت حاج احمد متوسلیان گذشته! خوشحالی ندارد که! باید تاسف بخوریم! اف بر ما که گذاشتیم تعداد روزهای اسارتت دو رقمی بشود!
ما همانی هستیم که بودیم. زمانی که باید کاری میکردیم نکردیم، زمانی که کاری از دستمان بر نمیآمد ، جو گرفتتمان. زمانی نیز که سیاستمدارانمان گاه و بیگاه احساس میکردند کفهی ترازوی دیپلماسی به نفع رژیم صهیونیستی است و توپ، دم دروازهی ما، شما را گوشت دم توپ میکردند و نامتان بر زبانها میافتاد. رسم هر سالهیمان نیز بود و هست که 14 تیر هر سال میدان هفتم تیر، سالن سیدالشهدا و حاج سعید و کمی وجدان درد و از 15 تیر همان آش و همان کاسه. البته فقط تو نیستی احمد جان. دیپلماسی ما خیلی با عدالت است. اگر نتوانسته برای تو و سه یارت کاری کند طبعا برای حشمتالله عطارزاده1 و علیرضا عسگری2 و نصرالله تاجیک3 نیز کاری نمیکند. همین سالگردهای سالیانه هم به همت همرزمان آن زمان و همرزمان الانت است.
راستی گفتم همت! سالهای سال است که نامتان با هم بر ذهنم جاری میشود. یادم نمیآید گفته باشم حاج احمد و حاج همت در ذهن نداشته باشم و با بالعکس.
راستی نمیدانی امروزه با نام حاج ابراهیم چهها که نمیکنند! دفعهی اولی که از زبان سبزکها شنیدم: "بسیجی واقعی، همت بود و باکری" در دل گفتم مگر کسی چیزی گفته؟ مگر غیر از این است؟ مگر کسی گفته حاج همت بسیجی نبوده؟ وقتی فکر کردم فهمیدم ماجرا چیست! به صرف اینکه همسر و فرزندان اینان همرأی با میرحسین موسوی بودند، اینگونه شده که اینان بسیجی واقعی شدند و مابقی بسیجی الکی و سهمیهای و پاسدار پلاستیکی!
راستی! همان موقع بود دلم آتش گرفت. اگرچه حاج ابراهیم زن و بچه داشت، تو نه همسر داشتی و نه فرزند. مادر و پدر سالخوردهای داشتی که پدر نیز دو سال پیش به رحمت ایزدی رفت.
اما خوش به حالت که امروزه نه همسری از تو هست و نه فرزندی! میترسم آخر نام تو را نیز در میان بسیجیان واقعی بخوانند!
1-کارشناس اقتصادی کنسولگری ایران در پیشاور پاکستان- اسارت از آبان 87
2-معاون وزیر دفاع اسبق ایران- اسارت از آذر 85
3-سفیر سابق ایران در اردن- اسارت از آبان 85
۸۸/۰۹/۱۰
-------------------------,((((^`/-
------------------------((((--(6-/-
----------------------,(((((-,,----/
--,,,_--------------,(((((--\"._--,',;
-((((\\-,...-------,((((---\----`,@)
-)))--;'----`"'"'""((((---(------´´
(((--\------------(((------/
-))-|----------------------|
((--|--------.-------'-----|
))--/-----_-'------`t---,.')
((---|---y;---,-""""-./---/\--
)---/-.\--)-\---------`/--/
---|.\---(-(-----------\-\'
---||-----//----------\\'|
---||------//-------_\\'|?
---||-------))-----|_\--||
---/_/-----|_/----------||
---`'"------------------\_|
با این اسب پا شو بیا وبلاگم
دیگه بهونه نگیری وسیله نداشتم
اومدی یک یادگاری تو وبلاگم بنویس
منتظرما
..
...
...