بدون عنوان
این مطالب هیچ کدام به بقیه ربط ندارد اما همه در یک درجه اهمیتند...
اول: مدتی است که خیلی می بینم... زیاد شده اند... خیلی... این پیراهن هایی را که رویشان اسن کشورهای مخنلف را نوشته اند... بعضی شان شماره هم دارند و اغلب نه... یا نوشته اند آرژانتین یا انگلیس یا اسپانیا یا روسیه و یا... دریغ از ایران... کاش کمی هم ما وطن پرست می شدیم...
دوم: مصاحبه ی احمدی نژاد با روزنامه ی ایران را نپسندیدم... به علت مرزبندیش با اصول گرایان... بعضی از اصول گراها هم واقعا گل به خودی می زنند،مثل باهنر که گفته بود "در صورت ادامه ی صحبت ها، طرح عدم کفایت رئیس جمهور را بررسی می کنیم"
سوم: رفته بودیم اطراف رشت همراه خانواده استراحتی بکنیم. کنار دریاچه ای با عنوان سقالکسر (اگر اشتباه نکنم) توی آن یکی دو ساعت آنقدر عروس آوردند و زدند و رقصیدند که ... فقط زیر لب فحش می دادم... اوضاع این آخری خیلی خراب بود، کسی تذکر داد... باید می دیدید چطور نعره ی غیرت می کشید... زنش با آن لباس عروس تقریبا لخت بود...
چهارم: رفته بودم دارو بگیرم دیدم به طول یک داروخانه انواع محصولات زناشویی را می فروشد. پرسیدم چه خبر است مگر؟ گفت: "از تهران که دختر می آورند اینجا و یا همین جا دختر تور می کنند بیماری می آورند... مجبوریم..." دلم برایش سوخت... در جمهوری اسلامی عزای رابطه های نامشروع جنسی یک آدم (...) را خوردن خیلی ستم است...