عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب
۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۴۰

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت...



روزهای آخر سال ۹۱ بود. با یکی از دوستان که گفته بود در خرید و فروش تابلو فرش اشتغال پیدا کرده، تماس گرفتم و برای خرید سه عدد تابلو فرش، سفارش دادم اما ظاهرا درخواستم عجیب یا خاص بود چون با چند بار تماس و قول و قرار، به من گفت: «پیشنهاد می‌کنم «و ان یکاد...» بخرید بهتر هم هست». اما درخواستم عجیب نبود سه تا تابلو فرش می‌خواستم با نقش «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ با هر طرح و کیفیتی... تأکیدی هم بر تشابه این سه نداشتم. فقط تابلوهایی باشند که از لحاظ محتوا، ارتباط با نام مبارک یا یکی فضائل بی‌شمار امیرالمومنین علی بن ابی طالب سلام الله علیه داشته باشد، اما پیدا نشد!

برایم جالب شد؛ به یکی از نقاط مرکزی شهر تهران که تقریبا بورس تابلو فرش و صنایع دستی است رفتم و تقریبا تمام تابلو فرش‌های مغازه‌ها را با حوصله دیدم. تابلو‌ها دو دسته بودند: مذهبی و غیر مذهبی؛ غیرمذهبی‌ها اغلب تصاویر طبیعت و حیات وحش و چهره و... شکل می‌داد -که از نقد آن‌ها می‌گذرم- و تابلوهای مذهبی هم منحصر بود در انواع گوناگون و پرتیراژ «و ان یکاد» و در مواردی چهار قل و دو قل! و آیة الکرسی، البته همه در حاشیه آیهٔ شریفهٔ وان یکاد و تعدادی هم تصویر مسجدالحرام.

اما نکته نگران کننده اینجا بود که از نماد‌ها و شعارهای شیعی خبری نبود.

دایره درخواستم را گسترده‌تر کردم و گفتم: اگر اسامی خمسه طیبه علیهم السلام (پنج تن) و یا چهارده معصوم یا تابلوهایی مثلا با تصویر بارگاه آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام یا نام یکی از اهل بیت و... باشد هم خوبه. خلاصه تابلوهایی که وقتی بر دیواری نصب می‌شود نمادی و شعاری از شیعه بودن اهل منزل باشد. فروشندگان محترم و متدین با دلسوزی همراهی کردند و حتی برخی با دیگران تماس گرفتند و یک عزیز هم همراهم شد در سایر فروشگاه‌ها و... اما یافت نشد! در آخر سه تابلوی متفاوت از انواع گوناگون «و ان یکاد» انتخاب کردم و... .

آن روز دیدم که گویی مولا در بازار تابلو فرش و بین صاحبان تقاضا و کاسبان عرضه هم غریب است. یک سینه حرف موج می‌زند در دهان ما...

همان ماجرای تلخ همیشگی که «یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت!» ولی اینجا چرا؟! در مملکتی که محبت علی و اولاد علی سکه رایج بوده و هست.

آن روز برای چندمین بار دیدم که مدیریتی فرهنگی در این امور نیست و بافنده و دلال و فروشنده همه چشم به تقاضای بازار دارند و بازار هم -بخش خارجی و غیر مذهبی‌اش که هیچ- بخش مذهبی هم به فکر دغدغه‌های شخصی و کاملا فردی خودش هست؛ می‌خواهد چشم نخورد! و کم توجه به هویت شیعی... .

چشم زخم را رد نمی‌کنم؛ العینُ حقٌ، اما با توجه به اینکه تلاوت یا نصب آیه شریفهٔ وان یکاد.. هیچ تأثیری در جلوگیری از چشم زخم ندارد، این نکات مطرح است:

۱. چرا اینقدر این آیه را همه جا می‌بینیم؛ از کارت تبریک و پلاک طلا برای نوزادان و کودکان تا روی آثار هنری گوناگون از جمله همین تابلو فرش‌ها و...؟

۲. اغلب مردم عزیز ما، در هر وضع و وضعیتی که هستند؛ زیبا و زشت، غنی و فقیر، از هر دَهک اقتصادی؛ بر این باور‌اند که دیگران حتما آن‌ها را چشم خواهند زد! اما چرا؟! گویی غباری از جنسِ «خودپسندی» و «خود خاص پنداری» بلند شده و بر سر و کله همه ما نشسته!

۳. این نگاه، فاصله‌ها را بین خانواده‌ها بیشتر کرده و بیشتر می‌کند. متأسفانه خیلی می‌بینم که افراد معمولا موفقیت‌های مالی و اقتصادی خود را حتی المقدور از فامیل خود مخفی می‌کنند. که مبادا چشم زخم و حسادت و سایر مزاحمت‌های احتمالی و... اما بد بختی‌ها و نگرانی‌هایشان را راحت‌تر به اشتراک می‌گذارند! به قولی ختم‌ها شلوغ‌تر از عروسی‌هاست!

۴. چرا اغلب، همین جماعتی که همیشه در ترس از بلیه چشم خوردن نگران و هراسان هستند، به دیگران و نعمت‌های خدا به آن‌ها، یا به دیده تحقیر و تمسخر نگاه می‌کنند یا حسادت و حسرت؟ به عبارتی با واکنش خود یا دل می‌شکنند یا ترسِ چشم زخم خوردن را در جان هم نشین خود بیشتر می‌کنند، زیرا معمولا کسانی که تنگ نظر هستند بیشتر نگران حسد و آفات آن هستند.

۵. چرا در ادبیات عامه مردم در کوچه و بازار و فیلم و سریال عبارت‌هایی مؤثر و نورانی مانند: «سبحان الله»، «ماشاءالله» و «تبارک الله» و... کمتر شنیده می‌شود. مثلا شما در روز اگر با مردم، زیاد معاشرت دارید چند بار «خسته نباشید» می‌شنوید؟ و چند بار «ماشاء‌الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» و یا حداقل «ماشاءالله»؟

۶. بحث چشم زخم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی بحث مهمی است و نقش باور‌ها و اضطراب‌ها و افکار وسواسی در آن بسیار اساسی است و نیاز به شرح و بسط بیشتری دارد که ان شاءالله شاید بعدا به صورت مستقل به آن بپردازم. اما دردِدلم را این گونه ادامه می‌دهم:

۷. کاشی‌های سردر منازل را جوان‌ها شاید کمتر به یاد داشته باشند ما هم از کودکی به یاد داریم که نام پنج تن برآن‌ها بود یا حدیث «ولایة علی بن ابی طالب حصنی...» و یا «بسم الله الرحمن الرحیم» و یا یکی از آیات کریمه قرآن مثلا آیه تطهیر و... اما در معماری امروزهٔ ما این سنت فراموش شده و بچه‌های ما در سردر منازل جدید، دیگر کاشی‌های «ادخلو‌ها بسلام آمنین» و یا «هذا من فضل ربی» و... را به ندرت می‌بینید.

۸. چه شده که خانم‌های ایرانی که در دوره پهلوی و قبل از آن و حتی در دربار قاجار، از گردن بند «الله» و «پنج تن» و «شمایل (تمثال) آقا علی بن ابی طالب» با عشق و ارادت استفاده می‌کردند، امروزه به سنگ‌های مثلا انرژی زا رو آورده‌اند و ادبیات امروزشان مملو است از کلماتی از جنس چاکرا و انرژی و انرژی درمانی و موج مثبت و یوگا و فنگشویی و... به کجا رسیده‌ایم.

۹. راستی سخت گیری های شبهِ طالبانیِ برخی از دینداران، به دینداری مردم، کمک کرده یا در بی دینی و بی قیدی و التقاط برخی موثر افتاده؟ مثلا ایرادهای بنی اسرائیلی به خانم ها که گردن بند اسامی «اهل بیت» یا «الله» استفاده نکنید چون شاید بی وضو باشی و ... از این جور حرفها! خُب ملاحظه می فرمایید چی شد؟ نمادهای بت پرستی و بودیسم و کوفتیسم جایش را گرفت!

۱۰. بدون هیچ رودربایستی همه ما شیعیان و هر دولتی و هر مجلسی که هر وقت در این مملکت بر سر کار بیایند، بر اساس قانون اساسی موظف‌اند و همه مردم موظفیم که پاسدار مذهب حقه جعفری باشیم و این مذهب را ترویج و تبلیغ کنیم و با خرافه و التقاط مقابله، حتی اگر دشمن را خوش نیاید!



۱۱. سهم من و تو از این وظیفه و تکلیف چقدر است؟

راستی این نامه‌ای به وزیر و وکیل نیست! با خود شما هستم برادر و خواهرم که این متن را می‌خوانی و الا مسئولین امور فرهنگی ما، مشغول جلب نظر «از ما بهترون!» هستند و اغلب مثل «اهالی هنرِ اصلی!» در سودای سیمرغ و آرزوی اسکار و خرس و گاو طلایی هستند. یا دغدغه‌های سیاسی مهمتری دارند و یا... که اگر این چنین نبودند، این وضع فرهنگ و هنر ما نبود.


نویسنده مطلب حجت الاسلام شهاب مرادی
عباس سیاح طاهری
۱۷ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۴۵

شباهت مترجم گوگل به قوم یهود!

شباهت مترجم گوگل به قوم یهود!

نویسنده: محمود بلالی

قابل توجه عزیزان و پژوهشگرانی که از مترجم گوگل برای ترجمه متون خود استفاده می کنند: 

چندان به ترجمه های این مترجم به ظاهر بی طرف اعتماد نکنید و پس از هر ترجمه حتما یکبار با دقت آن را کنترل نمایید. زیرا مترجم گوگل، برخلاف ادعای طراحان آن، نه تنها جبهه ای بی طرف ندارد، بلکه درمواردی به دلخواه معانی را به نفع کشور و یا گروه خاصی تحریف می کند! 

به مثال زیر توجه کنید:

در تمامی این متن ها تنها نام کشور تغییر کرده و متن کلی یکی است. اما می بینید که همین تغییر نام کشورها، ترجمه های متفاوتی را در پی داشته است. 

ترجمه هایی که تامل در آن ها می تواند نکات زیادی را برای اهل فن و به خصوص پژوهشگران روشن نماید.

این عمل گوگل مرا به یاد آیه ای زیبا و پر معنی از قرآن کریم انداخت:


مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ  وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا

بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف می‌کنند؛ و (به جای اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، می‌گویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز می‌گویند:) بشنو! که هرگز نشنوی! و (از روی تمسخر می‌گویند:) راعنا [= ما را تحمیق کن!]» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولی اگر آنها (به جای این همه لجاجت) می‌گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم؛ و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم)»، برای آنان بهتر، و با واقعیت سازگارتر بود. ولی خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عدّه کمی ایمان نمی‌آورند.[ 46]- النساء



منبع:http://vgpostmortem.blogfa.com

عباس سیاح طاهری
۲۱ اسفند ۹۱ ، ۱۳:۵۸

ورودی است خوش قدم!

نقل مکان کرده ام به بیان! فقط به صرف این که جامع است. و البته ثابت می کند اگر امکانات خوب ارائه کنیم کسی سمت سرویس های خارجی نخواهد رفت... باشد که یادبگیریم این مسائل را...


عباس سیاح طاهری
۲۰ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۴۴

اندر احوالات دشمنان شیخ ما!!!

اخیراً عکسی در سایت‌ها و برخی صفحات وب شخصی منتشر شده که نشان می‌دهد دکتر احمدی نژاد دست مادر چاوز را گرفته و با او ابراز همدری کرده و تسلی می‌دهد. این عکس دروغ و فتوشاپی است.

 

ایران‌پی‌ان – یادداشت/ محسن ت.: جنجال‌های بسیاری بر سر این عکس به راه افتاد. عده‌ای که متشرع بودند متأثر و منتقد شدند که خلاف شرع است – عده‌ای دیگر که اهل بینش و ادب سیاسی بودند گفتند: در شأن رئیس جمهوری اسلامی ایران نبود – عده‌ای دیگر نیز فرصت را بر ضد تبلیغ مناسب دیدند و یک عده‌ هم آن را سوژه وبلاگ نویسی و یا اظهار نظر در کامنت‌ها کردند.

اما، نه موافقت و طرفداری از یک شخص یا جریان باید سبب سرپوش گذاشتن بر همه خطاهای اعتقادی و رفتاری باشد و نه مخالفت با یک شخص یا جریان توجیهی برای دروغ‌گویی، اتهام و جنجال‌سازی می‌باشد، چرا که هر دو خلاف ادب، اخلاق، شرع بود



منبع:
http://www.iranpn.com/view/21566.html
عباس سیاح طاهری
۱۹ اسفند ۹۱ ، ۱۳:۳۵

اندر احوالات شیخ ما!

دیروز داشتم فکر می کردم اگر احمدی نژاد دختران چاوز را در آغوش بگیرد چه ها خواهند کرد رسانه ها؟! مثل ماجرای خاتمی می شود یا نه؟!

امروز صبح دیدم دوستی لینکی فرستاده بود بی هیچ توضیحی!




پ/ن: خواهشا نه آن طرفی ها زبانشان دراز شود و نه این طرفی ها تطهیر کنند. کار "اشتباه" است. همین!

عباس سیاح طاهری
۰۹ اسفند ۹۱ ، ۰۸:۲۶

محض اطلاع بعضی از حضرات....


با خبر می‌شوید که پرتغال در فلان میوه فروشی ارزان شده است شما چه اقدامی انجام می‌دهید؟
الف) سریعاً خودم رو به میوه فروشی میرسونم و چهار و پنج کیلو میخرم تا برای روزهای آینده نگه دارم
ب) اهمیتی به این موضوع نمیدم فوقش 100 تومن ارزون تره دیگه
ج) به داستان زیرعمل می‌کردم:
روزی من در «نوفل لوشاتو» به علت ارزانی ، حدود 2 کیلو پرتقال خریدم . فکر کردم چون هوا خنک است ، برای سه الی چهار روز پرتقال خواهیم داشت.
 امام خمینی با دیدن پرتقال‌ها فرمودند «این همه پرتقال برای چیست ؟» من برای این که کار خود را توجیه کنم ، عرض کردم : «چون پرتقال ارزان بود، این قدر را برای چند روز خریدم.» حضرت امام فرمودند: «شما مرتکب دو گناه شدید. یک گناه باری این که ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم و دیگر این که شاید امروز در نوفل لوشاتو کسانی باشند که به علت گران بودن پرتقال نتوانسته باشند آن را تهیه کنند، و شاید با ارزان شدن آن، می توانستند مقداری از آن را تهیه کنند، در حالی که شما این مقدار پرتقال را برای سه یا چهار روز، آن هم به جهت ارزان بودند آن خریده اید. ببرید مقداری از آن را پس بدهید!»
گفتم: «پس دادن آنها ممکن نیست.» حضرت امام فرمودند: «باید راهی پیدا کرد.» عرض کردم: «چه کار می توانیم بکنیم؟» حضرت امام در جواب فرمودند : پرتقالها را پوست کنید و به افرادی بدهید که تا حالا پرتقال نخورده اند. شاید از این طریق خداوند از سر گناه شما بگذرد

عباس سیاح طاهری

عجب دنیایی است و عجب دمکراسی خوشایندی؟؟؟!!

اگر یک جوان در آمریکا به یک مدرسه حمله نماید و جمعی بی گناه را به رگبار ببندد همه چرایی های گنگی را مطرح می نمایند اما اگر در یک کشور اسلامی صورت پذیرد تحلیل لازم ندارد از اسلام خشونت طلب و عقده های جنسی و اجتماعی ناشی از سرکوب اسلام بودە است.

اگر اوباما برای این حادثه با انگشت، کنار چشمانش را لمس نماید حتما او بغضش ترکیده و بسیار گریسته ( البته حتما این جوری است ) اما اگر مهاتیر محمد این کار را می کرد و زار زار شیون می بست پیدا بود که دارد اشک تمساح می ریزد و ادا در می آورد.

اگر نخست وزیر ژاپن بنشیند پاکت سیگاری را از روی زمین بردارد عین کلاس و خوش فکری اوست اما اگر اسماعیل هنیه بیل و جارو هم به دست بگیرد و همه ی ویرانه های دست ساخته ی اسرائیل را از شهر بروبد پیداست که عوام فریبی می کند.

اگر در آمریکا انتخابات شود و هردو طرف پنجاه درصد باشند و با رای الکترال ها یکی به پیروزی برسد نشانه ی نظم دقیق و دمکراتیزه شده ی جامعه است اما اگر در مصر محمد مرسی ۵١ درصد هم رای بیاورد نشانه ی تقلب گسترده ی اوست.
اگر مردم مجلس قانون گذاری انتخاب نمایند و قانونی ضد دینی تصویب شود و یا به هم جنس گرایان و فروشندگان اسلحه ی گرم و یا اجازه داده شود نشانه ی آزادی آن کشور است اما اگر قبل از مرسی خود مردم مجلس تدوین قانون اساسی را انتخاب نمایند و آنها قانون را بنویسند حتما چون شریعت اسلامی را مبنا قرار داده اند و به آن رای داده اند نشانه ی کج فهمی و تقلب و فشار می باشد و باید برانداخته شود.

اگر مخالفان، مردم مصر را به دادن رای مخالف به قانون اساسی تشویق نمایند حق خودشان است که روشنگری نمایند و مردم را سعادتمند نمایند اما اگر اسلام گرایان مردم را تشویق به دادن رای موافق نمایند حتما دارند بر مردم اجبار می کنند و دیکتاتورانه مردم را اغفال می نمایند و از بی سوادی آن ها سوء استفاده می کنند تا مردم مصر را بدبخت نمایند.

اگر آن جا رای موافق بدهد از بنیش آزاد اوست اما این جا اگر رای موافق بدهی از ساده لوحی و بی سوادی تو حکایت دارد.

اگر در آمریکا یا یونان یا مردم اعتراض نمایند و پلیس آن ها را فراری بدهد و دستگیر و زندانی نماید مشکلی نیست چون باتوم های آن ها نرم و به جای ماساژ بدن از آن بهره می برند و گازهای اشکاورشان هیجان بخش زندگی است اما اگر در مصر مخالفان سکولار هفت نفر اخوانی را بکشند و دفاتر حزب حاکم را آتش بزنند و به پلیس و موافقان حمله کنند و ۶٠٠ نفر آنها را زخمی کنند حتما حق با مخالفان سکولار با کلاس است نه با اون اسلام گرایان ضد خشونت. تازە پلیس با چه حقی جلو کشتن اون نادان ها را از این سکولارهای عزیز خواهد گرفت که می خواهند جامعه ی مصر را یک دست نمایند؟؟

اگر چپی های سوسیالیست که به هیچ دینی معتقد نیستند برای هوگوچاوز دعا بخوانند و کلیسا و غیره را بسیج نمایند مشکلی نیست و نشانه ی انسجام ملی است اما اگر مسلمانان برای اصلاح جامعه دعا بخوانند نشان از عقب ماندگی آن هاست.

اگر مبحث پایان جهان در آمریکا و اروپا در ٢١ دسامبر همه گیر شود و فرانسویان جلو کوه پیرنه جمع شوند و آمریکائیان بلیط یک طرفه به آن جا را رزرو نمایند تا از بین نروند و روسی ها و اروپائیان خود را با کبریت و کنسرو و آمادە نمایند و به دعا و نیایش بپردازند نشان درایت و آینده نگری و روح معنوی آن هاست اما اگر خدای ناخواسته مسلمانی چنین بگوید جای بحث ندارد حتما از خرافه پرستی او ناشی می شود. آخ که این مسلمانان چقدر پخمه وخوش باورند.

اگر بی بی سی و حصیب عمار با زرنگی و جانب داری و پیام های کاملا سوگیرانه از خوش فهمی مخالفان رفراندوم مصر خبر و تصویر تهیه نمایند و موافقان پیر و ریشو و بی سواد که توانایی عمل خشونت را ندارند فراموش نماید و نادیده بگیرد این آزادی رسانه است اما اگر الجزیره خیل عظیم موافقان و جمعیت اندک اما مهاجم مخالفان را کنار هم نشان دهد حتما این الجزیره ساخته و پرداخته ی اخوان است.

اگر اخون در مقابل بشار اسد بایستد ای بدک نیست اما اگر در فلسطین مقابل اسرائیل بایستد آن ها فاقد مشروعیتند و باید سر به نیست بشوند….
اگر از اسلام سخن بگویی می گویند متعصب هستی و جامعه را ایدئولوژیزه می سازی اما خود از همان سکولاریسم ایدئولوژی می سازند و متعصبانه همه را به آن می خوانند و هر چیزی را جز این تفکر برتری سکولاریسم را نفی و رد می کنند و چشمانشان را بر هر چیزی می بنندند.

پس آیا این ایدئولوژی بر آنان گوارا خواهد بود؟( هرچند تعدادی این گونە نیستند و منصفند )
و اگر و اگر و اگر…..
عجب دنیایی است و عجب دمکراسی خوشایندی؟؟؟!!
یک بام و دو هوا یعنی این

عباس سیاح طاهری

اذان را که گفتند از سالن کمیسیون بیرون زدیم به سمت نماز خانه. نماز خانه که نه، محلی است زیر پله های سالن کنفرانس که فرش انداخته اند و به مدد محراب های آماده ی نئوپانی، آن را تبدیل کرده اند به نماز خانه. خانم و آقا هم ندارد. همه یک جا! به هر حال اینجا سالن سران کنفرانس «اسلامی» است.

اکثر مهمانان هنوز در داخل سالن های کنفرانس و کمیسیون هستند و نیم ساعتی از اذان می گذرد تا برنامه رسمی به اتمام برسد. اینجا اما تفاوتی نمی کند؛ نماز جماعتی بدان معنا برپا نیست. هر که از راه رسید به تعارف دیگران می رود و جلو می ایستد؛ اهل سنت نیز هر کدام گوشه ای نمازی دارند. یکی دو باری هم که عالمی سنی جلو ایستاد، نمازهای فرادای شیعیان بود که در گوشه و کنار بر پا می شد.

طبعا نحوه و چگونگی برپایی یک نماز جماعت معیار خوبی برای ارزیابی کنفرانسی در این وسعت و اهمیت نیست! بیش از هزار مهمان داخلی و خارجی از علما و اندیشمندان جهان هر سال جمع می شوند تا در تهران به بحث و بررسی مساله ای مهم به نام وحدت امت اسلامی بپردازند. اینجا کنفرانس وحدت اسلامی است.

ما هم شده ایم عضو ثابتی در این کنفرانس ها که بخش مهمی از دغدغه ذهنی مان این است که چطور گوشی تلفن همراه مان را از گیت امنیتی رد کنیم؛ یا اینکه چطور هنگام وارد شدن به هتل محل استقرار مهمانان، انگلیسی و عربی بلغور کنیم تا محافظان به ما گیر ندهند و یا اینکه موقع نهار که همه مهمانان وارد رستوران سلف سرویس هتل شده اند، چطور چلو خورشت سفارشی از غذا فروشی های سطح شهر را به داخل لابی یک هتل پنج ستاره ببریم، که خود جرمی است نابخشودنی! دسته آخر هم مجبوریم گوشی ها را دم در تحویل بدهیم؛ با هر بدبختی زیر نگاه های سنگین برادران امنیتی وارد هتل شویم و سفره ی غذایمان را بی توجه به پرستیژ یک هتل لوکس، وسط حیاط پهن کنیم.

در کنفرانس های وحدت دو چیز مشترک است: یکم طیفی از علمایی که هر سال پیرتر از سال گذشته به این کنفرانس دعوت می شوند و دوم طیفی از مقالاتی که هر سال همان مفاهیم سال گذشته را در الفاظی جدید مطابق با عنوان کنفرانس آن سال، تکرار می کنند. البته منکر معدود چهره ها و حرف های جدید نیستم. جلسات عمومی هم که به تعارفات سیاسیون و توضیح واضحات می گذرد. برای همین تجربه کرده ایم که اگر بخواهیم چیزی عایدمان شود، بیرون از سالن جلسات است و در تضارب آرا با مهمانانی که نیاز به فضایی غیر رسمی تر برای بیان نظراتشان دارند.

به راستی آیا پس از 26 سال کنفرانس، مبنای کافی برای عمل و گام زدن در راستای وحدت بدست نیامده است؟ نمی شود کنفرانس وحدتی برگزار کرد که در آن اشخاص بجای ارائه نظراتشان در باب ضرورت و مبانی و راه کارها، گزارشی از اقداماتی که طی سال گذشته برای وحدت در کشور خودشان انجام داده اند ارائه دهند و طرح های اجرایی شان را برای سال آتی به بحث بگذارند؟ آیا نمی شود بجای کمیسیون های نظری، هر سال با توجه به مسائل جهان اسلام و به منظور چاره اندیشی برای رفع مشکلات این مسائل منطقه ای، کمیسیون های اجرایی خاص آنها تشکیل شود؟

مثلاً برای اینکه متهم به کلی گویی نشوم:

آیا نمی شد امسال بجای تکرار مکررات، در حاشیه همایش جلسه ای با حضور علما و شخصیت های اندونزی، برای چاره جویی جهت رفع مصائب شیعیان تحت فشار بخش هایی از اندونزی برگزار کرد؟

آیا نمی شود بجای کمیسیون های بی اثر، با حضور علما و فعالین ساکن در کشور انگلیس، راه کارهای عملی مقابله با جریانات شیعی افراطی ـ مانند یاسر الحبیب ـ را به بحث گذاشت و در نهایت تقسیم کار کرد؟

آیا نمی شود با حضور علمای شیعه و سنی عراق یا پاکستان برای نحوه مقابله با طایفه گرایی در عراق و پاکستان چاره اندیشی کرد؟

آیا نمی شود با حضور علمای اهل سنت شمال آفریقا برای چگونگی جلوگیری از رشد جریانات تکفیری در این کشورها فکری عملی کرد؟ و ده ها جلسه دیگر که ناظر بر فضای واقع و طراحی اقدام برای معضلات رو بروی جهان اسلام بوده و جای خالی آنان در چنین شرایطی به شدت احساس می شود.

تنها در صورت تحقق این نگاه است که می توان ارتباط منطقی میان کنفرانس های سالانه وحدت را برقرار کرد؛ به گونه ای که در هر کنفرانس موضوع نخست بررسی اقدامات عملی سال گذشته در حوزه وحدت بوده و موضوع دوم طراحی برای اقدامات پیش رو با توجه به شرایط جدید در سال جاری خواهد بود.

تا زمانی که کنفرانس های وحدت؛ سلسله نشست های نظری و گسسته ی از هم است، نمی توان توقعی از تاثیرگذاری شایان در فضای واقع از آن داشت.

والسلام

پی نوشت: آنچه بیان شد نقد کنفرانس های وحدت از نگاه محتوایی بوده و بنظر نقدهای ساختاری دیگری نیز بر آن مترتب است.

عباس سیاح طاهری
۰۱ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۳۱

نگهبان آراء

فایل پیوست کتاب «نگهبان آراء» چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که دربردارنده پاسخ های مستدل شورای نگهبان به شبهات نامزدهای انتخابات نهم ریاست جمهوری است. کتاب یا به تعبیر بهتر کتابچه، به دلیل حجم کم و مستند بودن و تبویب خوب، میتواند در این باره مفید باشد.


در حاشیه (متن فرعی ایمیل!):

دو نکته در کتاب برای خود بنده هم جالب بود (چون کتاب معتبر و مستند است از آن نقل قول میکنم در غیر اینصورت اگر در برخی از سایت های خبری بود نقل نمیکردم):

1- شورای نگهبان پس از انتخابات، نامه به نامزدهای ریاست جمهوری مینویسد و از آنها میخواهد که مستندات خود را برای تقلب ارسال کنند. شورای نگهبان 3 نامه جداگانه نیز به 3شخص حقیقی نیز ارسال میکند و از آن ها هم میخواهد در صورت داشتن مستنداتی در اینباره به شورای نگهبان ارسال کنند، این 3نفر: علی لاریجانی ریاست مجلس، حجت الاسلام ری شهری تولیت حرم حضرت عبدالعظیم، محمد باقر قالیباف شهردار تهران. بنده دقیقاً متوجه نشدم چرا شورا به این 3 نفر هم نامه ارسال کرده؟! البته یک نامه هم برای آقای پورمحمدی ارسال میکنند که شاید به دلیل مسئولیت ایشان (رئیس سازمان بازرسی کل کشور) بوده باشد.

2- آقای رضائی در نامه ای که اصل نامه در کتاب هست ادعا میکنند که در بدبینانه ترین حالت بنده در انتخابات 3 الی 7 میلیون و در برخی از گمانه زنی های دیگر تا 9 میلیون رأی داشته ام، و به این تعبیر گفته اند که رأی من پس کجاست؟!

همچنین در نامه واپسینی که در آن انصراف خود را از دنبال کردن مطالبات خود اعلام میکنند و باز متن آن در کتاب هست، نمی نویسند که با توجه به دلایل متقن شورای نگهبان هیچ تقلبی در انتخابات صورت نگرفته است، بلکه تنها دلیل خود برای انصراف از ادامه پیگیری مطالبات را در خطر دیدن انقلاب و نظام اعلام میکنند! (و این دو خیلی با هم تفاوت دارد! فیه تأمل!) و نمیدونم آیا ایشون هنوز هم موضوع تقلب در انتخابات رو قبول دارند یا نه؟!

دانلود کتاب

عباس سیاح طاهری

امام خامنه ای
آن کسى که نداى تفرقه‌ى بین شیعه و سنى را سر میدهد و به بهانه‌ى مذهب، میخواهد وحدت ملى را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنى، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهى بعضیها مزدور دشمنند و خودشان نمیدانند.
آن مرد شیعى هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه میکند. من عرض میکنم: عوامل اصلى دشمنانند. بعضى از این سرانگشتان - هم در بین اهل سنت، هم در بین شیعه - غافلند، نمیدانند و نمیفهمند چکار میکنند؛ نمیدانند براى دشمن دارند کار میکنند.
به آن شیعه‌اى هم که از روى نادانى و غفلت، یا گاهى از روى غرض - این را هم سراغ داریم و افرادى را هم از بین شیعیان میشناسیم که فقط مسئله‌شان مسئله‌ى نادانى نیست، بلکه مأموریت دارند براى اینکه ایجاد اختلاف کنند - به مقدسات اهل سنت اهانت میکند، عرض میکنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعى است و خلاف قانونى است

فتاواى فقهاى شیعه در مواردى صد و هشتاد درجه با هم اختلاف دارد. فتاواى ائمه‌ى اهل سنت در مواردى بسیار با همدیگر اختلاف دارد؛ اما لزومى ندارد وقتى اختلاف دارد، انسان به همدیگر بدگوئى کنند و فحش بدهند. خیلى خوب، او مذهبش این است، آن هم مذهبش این است. ...(12) بله، اهل سنت همین است. 
یعنى هیچکس نباید خیال کند که اهل‌بیت پیغمبر مخصوص و متعلق بهشیعه‌اند؛ نه، مال همه‌ى دنیاى اسلامند. چه کسى است که فاطمه‌ى زهرا (سلام اللَّه علیها) را قبول نداشته باشد؟ چه کسى است که حسنین (علیهماالسّلام) سیّدا شباب اهل الجنّة را قبول نداشته باشد؟


نظر آیت الله بهجت درباره جشنهای 9 ربیع

چه بسا ... این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در اینصورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود

http://www.islamdin.blogfa.com/post-135.aspx


نظر آیت الله جاودان درباره 9 ربیع و انحرافات آن

ان شاءالله رفتارهای شیعه نمای ما موجب دل آزاری اهل بیت (ع) نباشد



پ/ن:

همزمان با نزدیکی به ایام 9 ربیع الاول و برگزاری برخی مجالس وهن آمیز به اسم تشیع در خانه ها و حتی دانشگاه ها و حوزه های علمیه، لازم است بدانیم که با برگزاری همین مجالس ساده و به ظاهر مخفیانه!!چه خسارت بزرگی به مکتب راستین اهل بیت وارد کرده و مسئولیت خون هزاران شیعه مظلوم زاهدانی،پاکستانی، عراقی، لبنانی و ... را به گردن میگیریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم

 تجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به مقدسات دیگران موجب هدایت گمراهان نمی شود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند. از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن - حتی نسبت به بتهای مشرکان- نهی فرموده است. خداوند می فرماید: « به معبود کسانى که غیر خدا را مى‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/108] بنابراین پرهیز از دشنام یک اصل قرآنی و اسلامی است.

در همین راستا و برای پاسخ به شبهات حول مجالس انحرافی معروف به "عید الزهرا" و "عمر کشون" خواندن کتاب "نهم ربیع، خسارت ها و جهالت ها" بسیار توصیه میشود که در پیوست ایمیل موجود است

همچنین خواندن مقاله ای دیگر درباره نظر اهل بیت (ع) درباره دشنام به مخالفان و دشمنان ایشان خال از لطف نیست
دیدگاه اهل بیت(ع) درباره دشنامگویی به مقدسات دیگران

دانلود کتاب

عباس سیاح طاهری