عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

۸ مطلب در تیر ۱۳۸۵ ثبت شده است

۲۰ تیر ۸۵ ، ۱۵:۲۶

آپی برای یک ماه

یک ماهی ان شاالله نیستم... کجایش اصلا مهم نیست اما من میان شما باشم یا نباشم راه ما یکی است: امام امام امام

برای ۲۷ تیر

              و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مساله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خود داری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور - که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم- با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم، و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود، اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.

اکیدا به ملت عزیز ایران سفارش می کنم که هشیار و مراقب باشید. قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مساله جنگ نیست، با اعلام این تصمیم حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است. ولی دور نمای حوادث را نمی توان به طور قطع پیش بینی نمود و هنوز دشمن از شرارت ها دست بر نداشته است و چه بسا با بهانه جویی ها به همان شیوه های تجاوزکارانه خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم و ملت ما هم نباید فعلا مساله را تمام شده بداند. البته ما رسما اعلام می کنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست، چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ها حملات خود را دنبال کنند، نیروهای نظامی ما هرگز نباید از کید و مکر دشمنان غافل بمانند، در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد.

 

                    

 

عزیزانم! شما می دانید که تلاش کرده ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندارم. خداوندا! تو می دانی که ما سر سازش با کفر نداریم. خداوندا! تو می دانی که استکبار و آمریکای جهانخوار گل های باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد همه تکیه گاه ما تویی و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم، ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی.

خداوندا! تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیه الله

ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و رسیدن به خودت جبران فرما.

فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان این گونه نیست؟ ولی تحمل گنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست.

و تاکید می کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می باشند. آن ها را از این تصمیمی که گرفته اند شماتت نکنید که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است که ان شاء الله خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.

 

               

 

 

پ.ن/خداوندا، نچ‌نچ‌های ما را بعد از دیدن جنایات اسرائیل در نوار غزه و لبنان، بلندتر از نچ‌نچ‌های مادر بزرگ‌هایمان هنگام دیدن نمونه‌های مشابه قرار بده! آمین.

 

 

عباس سیاح طاهری
۲۰ تیر ۸۵ ، ۱۵:۲۶

آپی برای یک ماه

یک ماهی ان شاالله نیستم... کجایش اصلا مهم نیست اما من میان شما باشم یا نباشم راه ما یکی است: امام امام امام

برای ۲۷ تیر

              و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مساله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خود داری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور - که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم- با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم، و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود، اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.

اکیدا به ملت عزیز ایران سفارش می کنم که هشیار و مراقب باشید. قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مساله جنگ نیست، با اعلام این تصمیم حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است. ولی دور نمای حوادث را نمی توان به طور قطع پیش بینی نمود و هنوز دشمن از شرارت ها دست بر نداشته است و چه بسا با بهانه جویی ها به همان شیوه های تجاوزکارانه خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم و ملت ما هم نباید فعلا مساله را تمام شده بداند. البته ما رسما اعلام می کنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست، چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ها حملات خود را دنبال کنند، نیروهای نظامی ما هرگز نباید از کید و مکر دشمنان غافل بمانند، در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد.

 

                    

 

عزیزانم! شما می دانید که تلاش کرده ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندارم. خداوندا! تو می دانی که ما سر سازش با کفر نداریم. خداوندا! تو می دانی که استکبار و آمریکای جهانخوار گل های باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد همه تکیه گاه ما تویی و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم، ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی.

خداوندا! تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیه الله

ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و رسیدن به خودت جبران فرما.

فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان این گونه نیست؟ ولی تحمل گنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست.

و تاکید می کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می باشند. آن ها را از این تصمیمی که گرفته اند شماتت نکنید که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است که ان شاء الله خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.

 

               

 

 

پ.ن/خداوندا، نچ‌نچ‌های ما را بعد از دیدن جنایات اسرائیل در نوار غزه و لبنان، بلندتر از نچ‌نچ‌های مادر بزرگ‌هایمان هنگام دیدن نمونه‌های مشابه قرار بده! آمین.

 

 

عباس سیاح طاهری
۱۴ تیر ۸۵ ، ۰۹:۴۱

8766 روز و دیگر هیچ...

چهاردهم تیرماه مصادف با هشت هزار و هفتصد و شصت و ششمین روز حادثه‌ای است که اگر برای تعدادی از اتباع مدنیت متفرعن مغرب زمین به وقوع پیوسته بود ، یقیناً تا به امروز بیش از هشت هزار و هفتصد و شصت وشش  قطعنامه در محکومیت مسببین چنین واقعه‌ای صادر کرده و به امضای هشت هزار و هفتصد و شصت وشش سازمان مترقی ! مدافع حقوق بشر و مخالف تروریسم بین‌الملل رسانده بودند . آری چهاردهم تیرماه ، سالروز ربوده شدن چهارتن از اتباع جمهوری اسلامی ایران توسط تروریست‌های تحت امر رژیم صهیونیستی در لبنان است .

گناه این چهار تن آن همه عظیم بوده است که قطعاً سزاوار کمترین بذل توجهی از سوی محافل غربی مخالف تروریزم و مدافع منشور حقوق بشر نبوده‌اند ! اولاً از حیث نژادی و قومی ، جرم این چهار تن کاملاً محرز است . آنان نه منسوب به نژاد صد در صد سفید و پاستوریزة « آنگلوساکسون » بوده‌اند و نه دست کم چون برخی غربزدگان متولد ممالک جهان سوم ، افتخار ! دارا بودن تابعیتِ مضاعفِ جوامع متمدن غربی را داشته‌اند . در ثانی ، آنان مرتکب جرم بزرگتری هم شده بودند که در واقع امر ، ناهنجارترین نوع جنایت عقیدتی ! است . این چهار تن ، نه تنها نسبتی با قوم برگزیده گوساله پرستان بنی صهیون نداشتند ، بلکه در زمره معتقدین به افراطی‌ترین اندیشه‌های بنیادگرایانه و مخل روند سازش خاورمیانه ، یعنی مکتب تشیع امام خیبرشکن علی (ع) بوده‌اند .

به علاوه ، هر چهار تن ، تبعه کشوری هستند که غرب دموکراتیک و مردم سالار ، سالهاست آرزوی خشکاندن ریشه حیات مردم آن را داشته‌اند ! چه گناهی از تابعیت جمهوری اسلامی ایران بالاتر ؟

حال اگر کسی بگوید ، این چهار تن عضو هیأتی دیپلماتیک بوده‌اند ، معلوم می‌شود که معنی دیپلماسی را نمی‌فهمد . دیپلماسی یعنی کشتار صد در صد دموکراتیک صدها تن زن و کودک بنیادگرا ، توسط خلبانان خِردگرای هلی‌کوپترهای توپدار « آپاچی » ارتش اسرائیل در اردوگاه « قانا » و « جنین » .

شاید برخی مطلق‌گرایان احساساتی بگویند این چهار تن برای مأموریتی امدادی و نوعدوستانه راهی بیروت شده بودند . معنای مأموریت امدادی و بشردوستانه در لبنان را باید از جناب « آریل شارون » قصاب آوارگان لبنانی و فلسطینی اردوگاههای « جنین » و « صبرا » و « شتیلا » پرسید .

                                                  

                                  

 

ادعا کرده‌اند این چهار تن را برغم داشتن مصونیت سیاسی ربوده‌اند ! اصلاً چه کسی به آنان حق مصونیت سیاسی اعطا کرده بود ؟ در ساحت تشخیص مصونیت سیاسی ، تنها مرجع ذیصلاح و معتبر جهانی ، « خرس کوکی » اطفال ریش‌دار بنی صهیون در کاخ سفید – ببخشید ! – مقام محترم ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکاست !

می‌گویند یکی از این چهار تن ، کاردار سفارت کشور ایران در بیروت بوده است ! چه مدرک جرمی از این بهتر ؟!. هنگامی که به فرموده رئیس جمهور خوش قیافه ! عمو سام ، آقای بوش ، ملت ایران تروریست است ، سلمنا که کاردار سفارت چنین ملتی هم یکپا تروریست خطرناک است !

مدعی شده‌اند که آن دیگری خبرنگار و عکاس جراید ایران بوده . براساس تصاویر دریافتی از ماهواره‌های « پنتاگون » ، فرد مزبور در داخل دوربین عکاسی و قلم خودکارش چندین تُن مواد منفجره جاسازی کرده بود !

هکذا می‌گویند سومین نفر ایشان ، مسئولیت رانندگی اتومبیل سفارت ایران را بر عهده داشته است . « به گفته یک منبع ناشناس » ! ، اولاً وسیله نقلیه مزبور نه یک اتومبیل معمولی ، بلکه یک دستگاه تانک فوق مدرن مجهز به سکوی پرتاب موشکهای قاره‌پیما ! بوده است . ضمن آنکه « به اعتقاد برخی صاحب نظران » مشارٌ الیه به علت عدم رعایت سرعت مجاز در جاده‌های لبنان ، توسط پلیس راهنمایی اسرائیل بازداشت شده است !

و اما آن نفر چهارم ، که گفته‌اند پیش از اعزام به این مأموریت دیپلماتیک ، به اتفاق لشکریان آیت الله خمینی در جبهه خرمشهر به جنگ اشغالگران عراقی رفته بود . به گفته یکی از آجودانهای « ژنرال شوارتزکف » یگان دژبان ارتش اسرائیل ، فرد چهارم را به جرم پیشدستی کردن در شکستن شاخ قوی « چاقوکش دیوانه بغداد » بازداشت کرده است .

بدین ترتیب پر واضح است که این قضیه چهار ایرانی ربوده شده در لبنان ، صد در صد مشکوک و از نظر « تحلیل‌گران آگاه » ! ، بی‌پایه و اساس است !

                                        *            *            *           

قصد نگارنده از نوشتن آنچه تا بدینجا خواندید ، نه تحریر مطلبی طنزگونه بوده است ، نه مناسبتی که به بهانه آن دست به قلم بردیم ، با طنزنویسی و شوخ‌طبعی نسبتی دارد .

چهاردهم تیرماه امسال ، مصادف بود با بیست و چهارمین سالگرد ربوده شدن چهار عضو هیأت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در مسیر « بیروت » ، توسط عمال تروریست رژیم صهیونیستی . خانواده‌های این چهار گروگان مظلوم ایرانی ، بیست و چهار سال است که چشم به راه آزادی عزیزان خویش‌اند . از این میان پدر و مادر « کاظم اخوان » خبرنگار و عکاس ربوده شده ، آرزوی دیدار فرزندشان را با خود به سینه سرد خاک بردند مادر محسن موسوی هم به هکذا و پدر تقی رستگار نیز . خانواده « تقی رستگار مقدم » راننده خودرو سفارت ایران نیز ، سالهاست به سان شمع در فراق فرزند اسیرشان ، بی‌صدا و صبور ، می‌سوزند و آب می‌شوند .

و بالاخره . . . در خانه‌ای کوچک و قدیمی ، در محله « مولوی » تهران ، مادر سالخورده و رنج کشیده علمدار رشید فتح خرمشهر ، « حاج احمد متوسلیان » ، دردمندانه چشم به راه دریافت خبری از یوسف گمگشته خویش است .

چهادهم تیرماه ، یک واقعه مشمول مرور ایام شده نیست . عملیات تروریستی ربوده شدن چهار عضو هیأت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران توسط عمال رژیم صهیونیستی در چهاردهم تیرماه 1361 ، برهان قاطعی بر مظلومیت ملت مقاوم ایران و سند رسوایی دشمنان انقلاب اسلامی ، خصوصاً محافل به اصطلاح مدافع حقوق بشر و مخالف تروریسم و بوق‌های تبلیغاتی امپراطوری جهانی شیطان بزرگ است .

آیا مظلومیت مطلق چهار گروگان ایرانی ، از یاد رفتنی و قابل فراموشی است ؟

      

 

عباس سیاح طاهری
۱۴ تیر ۸۵ ، ۰۹:۴۱

8766 روز و دیگر هیچ...

چهاردهم تیرماه مصادف با هشت هزار و هفتصد و شصت و ششمین روز حادثه‌ای است که اگر برای تعدادی از اتباع مدنیت متفرعن مغرب زمین به وقوع پیوسته بود ، یقیناً تا به امروز بیش از هشت هزار و هفتصد و شصت وشش  قطعنامه در محکومیت مسببین چنین واقعه‌ای صادر کرده و به امضای هشت هزار و هفتصد و شصت وشش سازمان مترقی ! مدافع حقوق بشر و مخالف تروریسم بین‌الملل رسانده بودند . آری چهاردهم تیرماه ، سالروز ربوده شدن چهارتن از اتباع جمهوری اسلامی ایران توسط تروریست‌های تحت امر رژیم صهیونیستی در لبنان است .

گناه این چهار تن آن همه عظیم بوده است که قطعاً سزاوار کمترین بذل توجهی از سوی محافل غربی مخالف تروریزم و مدافع منشور حقوق بشر نبوده‌اند ! اولاً از حیث نژادی و قومی ، جرم این چهار تن کاملاً محرز است . آنان نه منسوب به نژاد صد در صد سفید و پاستوریزة « آنگلوساکسون » بوده‌اند و نه دست کم چون برخی غربزدگان متولد ممالک جهان سوم ، افتخار ! دارا بودن تابعیتِ مضاعفِ جوامع متمدن غربی را داشته‌اند . در ثانی ، آنان مرتکب جرم بزرگتری هم شده بودند که در واقع امر ، ناهنجارترین نوع جنایت عقیدتی ! است . این چهار تن ، نه تنها نسبتی با قوم برگزیده گوساله پرستان بنی صهیون نداشتند ، بلکه در زمره معتقدین به افراطی‌ترین اندیشه‌های بنیادگرایانه و مخل روند سازش خاورمیانه ، یعنی مکتب تشیع امام خیبرشکن علی (ع) بوده‌اند .

به علاوه ، هر چهار تن ، تبعه کشوری هستند که غرب دموکراتیک و مردم سالار ، سالهاست آرزوی خشکاندن ریشه حیات مردم آن را داشته‌اند ! چه گناهی از تابعیت جمهوری اسلامی ایران بالاتر ؟

حال اگر کسی بگوید ، این چهار تن عضو هیأتی دیپلماتیک بوده‌اند ، معلوم می‌شود که معنی دیپلماسی را نمی‌فهمد . دیپلماسی یعنی کشتار صد در صد دموکراتیک صدها تن زن و کودک بنیادگرا ، توسط خلبانان خِردگرای هلی‌کوپترهای توپدار « آپاچی » ارتش اسرائیل در اردوگاه « قانا » و « جنین » .

شاید برخی مطلق‌گرایان احساساتی بگویند این چهار تن برای مأموریتی امدادی و نوعدوستانه راهی بیروت شده بودند . معنای مأموریت امدادی و بشردوستانه در لبنان را باید از جناب « آریل شارون » قصاب آوارگان لبنانی و فلسطینی اردوگاههای « جنین » و « صبرا » و « شتیلا » پرسید .

                                                  

                                  

 

ادعا کرده‌اند این چهار تن را برغم داشتن مصونیت سیاسی ربوده‌اند ! اصلاً چه کسی به آنان حق مصونیت سیاسی اعطا کرده بود ؟ در ساحت تشخیص مصونیت سیاسی ، تنها مرجع ذیصلاح و معتبر جهانی ، « خرس کوکی » اطفال ریش‌دار بنی صهیون در کاخ سفید – ببخشید ! – مقام محترم ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکاست !

می‌گویند یکی از این چهار تن ، کاردار سفارت کشور ایران در بیروت بوده است ! چه مدرک جرمی از این بهتر ؟!. هنگامی که به فرموده رئیس جمهور خوش قیافه ! عمو سام ، آقای بوش ، ملت ایران تروریست است ، سلمنا که کاردار سفارت چنین ملتی هم یکپا تروریست خطرناک است !

مدعی شده‌اند که آن دیگری خبرنگار و عکاس جراید ایران بوده . براساس تصاویر دریافتی از ماهواره‌های « پنتاگون » ، فرد مزبور در داخل دوربین عکاسی و قلم خودکارش چندین تُن مواد منفجره جاسازی کرده بود !

هکذا می‌گویند سومین نفر ایشان ، مسئولیت رانندگی اتومبیل سفارت ایران را بر عهده داشته است . « به گفته یک منبع ناشناس » ! ، اولاً وسیله نقلیه مزبور نه یک اتومبیل معمولی ، بلکه یک دستگاه تانک فوق مدرن مجهز به سکوی پرتاب موشکهای قاره‌پیما ! بوده است . ضمن آنکه « به اعتقاد برخی صاحب نظران » مشارٌ الیه به علت عدم رعایت سرعت مجاز در جاده‌های لبنان ، توسط پلیس راهنمایی اسرائیل بازداشت شده است !

و اما آن نفر چهارم ، که گفته‌اند پیش از اعزام به این مأموریت دیپلماتیک ، به اتفاق لشکریان آیت الله خمینی در جبهه خرمشهر به جنگ اشغالگران عراقی رفته بود . به گفته یکی از آجودانهای « ژنرال شوارتزکف » یگان دژبان ارتش اسرائیل ، فرد چهارم را به جرم پیشدستی کردن در شکستن شاخ قوی « چاقوکش دیوانه بغداد » بازداشت کرده است .

بدین ترتیب پر واضح است که این قضیه چهار ایرانی ربوده شده در لبنان ، صد در صد مشکوک و از نظر « تحلیل‌گران آگاه » ! ، بی‌پایه و اساس است !

                                        *            *            *           

قصد نگارنده از نوشتن آنچه تا بدینجا خواندید ، نه تحریر مطلبی طنزگونه بوده است ، نه مناسبتی که به بهانه آن دست به قلم بردیم ، با طنزنویسی و شوخ‌طبعی نسبتی دارد .

چهاردهم تیرماه امسال ، مصادف بود با بیست و چهارمین سالگرد ربوده شدن چهار عضو هیأت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در مسیر « بیروت » ، توسط عمال تروریست رژیم صهیونیستی . خانواده‌های این چهار گروگان مظلوم ایرانی ، بیست و چهار سال است که چشم به راه آزادی عزیزان خویش‌اند . از این میان پدر و مادر « کاظم اخوان » خبرنگار و عکاس ربوده شده ، آرزوی دیدار فرزندشان را با خود به سینه سرد خاک بردند مادر محسن موسوی هم به هکذا و پدر تقی رستگار نیز . خانواده « تقی رستگار مقدم » راننده خودرو سفارت ایران نیز ، سالهاست به سان شمع در فراق فرزند اسیرشان ، بی‌صدا و صبور ، می‌سوزند و آب می‌شوند .

و بالاخره . . . در خانه‌ای کوچک و قدیمی ، در محله « مولوی » تهران ، مادر سالخورده و رنج کشیده علمدار رشید فتح خرمشهر ، « حاج احمد متوسلیان » ، دردمندانه چشم به راه دریافت خبری از یوسف گمگشته خویش است .

چهادهم تیرماه ، یک واقعه مشمول مرور ایام شده نیست . عملیات تروریستی ربوده شدن چهار عضو هیأت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران توسط عمال رژیم صهیونیستی در چهاردهم تیرماه 1361 ، برهان قاطعی بر مظلومیت ملت مقاوم ایران و سند رسوایی دشمنان انقلاب اسلامی ، خصوصاً محافل به اصطلاح مدافع حقوق بشر و مخالف تروریسم و بوق‌های تبلیغاتی امپراطوری جهانی شیطان بزرگ است .

آیا مظلومیت مطلق چهار گروگان ایرانی ، از یاد رفتنی و قابل فراموشی است ؟

      

 

عباس سیاح طاهری
۰۹ تیر ۸۵ ، ۱۳:۴۲

جام جهانی یا خواب جهانی

سپ بلاتر معتقد است داوری خوب نبود . دیگری معتقد است کیفیت چمن باید بهتر باشد . کلوزه به دنبال این است آقای گل بشود .دادکان به اخراجش معترض است . بکهام میخواد رکورد گلهای ضربه آزاد را بشکاند . کافو در آرزوی این است که باز هم کاپ را بالای سر ببرد . برانکو اخراج شد . کلیزمن امید دارد میزبان قهرمان است .  علی دایی به لاس وگاس رفت . سازمان تربیت بدنی بیانیه ای صادر کرد .
اما آن سوی خبر ها . جایی که غوغا و هیاهوی جام جهانی آن را پوشانده است . :
* 9ماه پس از عقب نشینی ارتش رژیم صهیونیستی از نوار غزه بار دیگر ارتش اسرائیل با یورش به این مناطق گویا قصد اشغال دوباره ی این سرزمین را دارد .
حملات زمینی و هوایی از شمال و جنوب و شرق غزه ، این شهر را با حملات گسترده ای مواجه کرده است و کودکان و غیر نظامیان به خاک و خون کشیده شده اند .

 


30 دستگاه تانک با پشتیبانی هوایی و همچنین توپخانه های اسرائیل از رفح به غزه وارد می شوند و جنایات زیادی را هر لحظه بر قلب تاریخ نگین خود درج می کنند .
ارتش رژیم صهیونیستی صبح چهارشنبه به بهانه آزاد کردن نظامی مفقود شده این رژیم با تجهیزات زرهی به نوار غزه یورش برد .
رژیم صهیونیستی مانع از رسیدن دارو به غزه شد .
رژیم صهیونیستی تنها نیروگاه برق غزه را از کار انداخت .
رژیم صهیونیستی از ورود بنزین به مناطق اشغالی جلوگیری کرد .
رژیم صهیونیستی 10 وزیر و 30 نماینده ی پارلمان حماس را اسیر کرد .
رژیم صهیونیستی بیش از 50 تن از فعالان جهادی فلسطین را به اسارت برد
رژیم صهیونیستی با 30 دستگاه تانک با حمایت توپخانه وارد شمال غزه شد.
9000 فلسطینی در بند زندان های رژیم صهیونیستی زندانی هستند .
ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل غاصب اغدعا کرد سربازان صهیونیست با اخلاق ترین سرابازان جهان هستند .
طی 5 سال گذشته سربازان اسراییلی 19 هزار کودک را  در نوار غزه و کرانه باختری کشته و یا زخمی کرده اند .
اولمرت در جمع برندگان جایزه صلح نوبل شرکت کرد .
محمود عباس با ایهود اولمرت دیدار کرد و آنها یکدیگر را به گرمی در آغوش کشیدند .
و جهان و جهانیان هنوز سکوت اختیار کرده اند !!!
یا حسینی باشیم و یا یزیدی !

 

اولمرت در آغوش ابومازن

.......................................

 

غزه به قتگاه تبدیل شده . چرا ساکتید ؟ 

منبع: الحدید (که دقایقی قبل هک شد...)

عباس سیاح طاهری
۰۹ تیر ۸۵ ، ۱۳:۴۲

جام جهانی یا خواب جهانی

سپ بلاتر معتقد است داوری خوب نبود . دیگری معتقد است کیفیت چمن باید بهتر باشد . کلوزه به دنبال این است آقای گل بشود .دادکان به اخراجش معترض است . بکهام میخواد رکورد گلهای ضربه آزاد را بشکاند . کافو در آرزوی این است که باز هم کاپ را بالای سر ببرد . برانکو اخراج شد . کلیزمن امید دارد میزبان قهرمان است .  علی دایی به لاس وگاس رفت . سازمان تربیت بدنی بیانیه ای صادر کرد .
اما آن سوی خبر ها . جایی که غوغا و هیاهوی جام جهانی آن را پوشانده است . :
* 9ماه پس از عقب نشینی ارتش رژیم صهیونیستی از نوار غزه بار دیگر ارتش اسرائیل با یورش به این مناطق گویا قصد اشغال دوباره ی این سرزمین را دارد .
حملات زمینی و هوایی از شمال و جنوب و شرق غزه ، این شهر را با حملات گسترده ای مواجه کرده است و کودکان و غیر نظامیان به خاک و خون کشیده شده اند .

 


30 دستگاه تانک با پشتیبانی هوایی و همچنین توپخانه های اسرائیل از رفح به غزه وارد می شوند و جنایات زیادی را هر لحظه بر قلب تاریخ نگین خود درج می کنند .
ارتش رژیم صهیونیستی صبح چهارشنبه به بهانه آزاد کردن نظامی مفقود شده این رژیم با تجهیزات زرهی به نوار غزه یورش برد .
رژیم صهیونیستی مانع از رسیدن دارو به غزه شد .
رژیم صهیونیستی تنها نیروگاه برق غزه را از کار انداخت .
رژیم صهیونیستی از ورود بنزین به مناطق اشغالی جلوگیری کرد .
رژیم صهیونیستی 10 وزیر و 30 نماینده ی پارلمان حماس را اسیر کرد .
رژیم صهیونیستی بیش از 50 تن از فعالان جهادی فلسطین را به اسارت برد
رژیم صهیونیستی با 30 دستگاه تانک با حمایت توپخانه وارد شمال غزه شد.
9000 فلسطینی در بند زندان های رژیم صهیونیستی زندانی هستند .
ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل غاصب اغدعا کرد سربازان صهیونیست با اخلاق ترین سرابازان جهان هستند .
طی 5 سال گذشته سربازان اسراییلی 19 هزار کودک را  در نوار غزه و کرانه باختری کشته و یا زخمی کرده اند .
اولمرت در جمع برندگان جایزه صلح نوبل شرکت کرد .
محمود عباس با ایهود اولمرت دیدار کرد و آنها یکدیگر را به گرمی در آغوش کشیدند .
و جهان و جهانیان هنوز سکوت اختیار کرده اند !!!
یا حسینی باشیم و یا یزیدی !

 

اولمرت در آغوش ابومازن

.......................................

 

غزه به قتگاه تبدیل شده . چرا ساکتید ؟ 

منبع: الحدید (که دقایقی قبل هک شد...)

عباس سیاح طاهری
۰۶ تیر ۸۵ ، ۱۰:۲۰

بی ربطی...

            می دانی؟ امروز خیلی خیلی خیلی اتفاقی دیدمش! بعد یه دفعه یادم آمد که چقدر دنبالش بودم ... نفرینش کردم و محکم زدم پس کله اش که "نامرد! تا حالا کجا بودی؟؟؟" و پوشیدمش! حالا بعد از دو سه هفته  ای احساس آرامش می کنم آخر فاطمیه بدون پیراهن مشکی اصلاً...

 

 

                               

 

بگذریم... امسال سالگرد انتخابات با بروبچ نشستیم دور هم و یاد اون روزا کردیم یاد اویس و رضا و حسام و... نمی دونم چرا اما احساس می کنم که ولش کن... اما تو اون جمع شاید فقط من این جوری شده باشم که بغض ها و کینه های زمان انتخابات رو فراموش کرده باشم... الان آقای هاشمی برای من همون آقای هاشمی قبل از انتخاباته اما با یه کم انتقادات وارد یا ناوارد. و همینطور کروبی (نه آقا! کروبی اصلاً همون کروبی نیست...) اما اون چیزی که منو عذاب میده اینه که الان جایگاه هایمون داره الکی عوض میشه و یه اشکالاتی پیش میاد... برای هممون حتی هاشمی و احمدی نژاد...

دعا کنیم ختم به خیر بشه...

اینم از سیاسی نویسی... حالا دیگه فکه هم بوی شهدا را ندارد...

فکه را از آن باب فکه نامیده اند که از "فک" می آید فک یعنی جدایی... و فکه میعاد جدایی آسمان و زمین است پس هرگاه به افق خیره شدی و میعادگاه جدایی را یافتی به یاد فکه باش و علمدار از پای افتاده اش...

عباس سیاح طاهری
۰۶ تیر ۸۵ ، ۱۰:۲۰

بی ربطی...

            می دانی؟ امروز خیلی خیلی خیلی اتفاقی دیدمش! بعد یه دفعه یادم آمد که چقدر دنبالش بودم ... نفرینش کردم و محکم زدم پس کله اش که "نامرد! تا حالا کجا بودی؟؟؟" و پوشیدمش! حالا بعد از دو سه هفته  ای احساس آرامش می کنم آخر فاطمیه بدون پیراهن مشکی اصلاً...

 

 

                               

 

بگذریم... امسال سالگرد انتخابات با بروبچ نشستیم دور هم و یاد اون روزا کردیم یاد اویس و رضا و حسام و... نمی دونم چرا اما احساس می کنم که ولش کن... اما تو اون جمع شاید فقط من این جوری شده باشم که بغض ها و کینه های زمان انتخابات رو فراموش کرده باشم... الان آقای هاشمی برای من همون آقای هاشمی قبل از انتخاباته اما با یه کم انتقادات وارد یا ناوارد. و همینطور کروبی (نه آقا! کروبی اصلاً همون کروبی نیست...) اما اون چیزی که منو عذاب میده اینه که الان جایگاه هایمون داره الکی عوض میشه و یه اشکالاتی پیش میاد... برای هممون حتی هاشمی و احمدی نژاد...

دعا کنیم ختم به خیر بشه...

اینم از سیاسی نویسی... حالا دیگه فکه هم بوی شهدا را ندارد...

فکه را از آن باب فکه نامیده اند که از "فک" می آید فک یعنی جدایی... و فکه میعاد جدایی آسمان و زمین است پس هرگاه به افق خیره شدی و میعادگاه جدایی را یافتی به یاد فکه باش و علمدار از پای افتاده اش...

عباس سیاح طاهری