عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در مرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

۲۷ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۵۵

Title-less

این روزها به شدت درگیر نمایشگاه قرآنم، نمایشگاه قرآن وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی! و به خوبی هم وزارت را درک می کنم و هم فرهنگ و هم ارشاد و هم اسلام را! از قرآن هم خبری نیست!

بعداً به طور مبسوط خواهم نوشت...


-----------------------------------

پ/ن:

1- ملتی که روز اول بعد از افتتاحیه از شهرستان اومده بودند برای خرید دیدنی بودند...

2- تا دیروز نه آب بود و نه برق و نه سرویس بهداشتی!!!

3- مرده شور کروبی و نامه اش را ببرند... اگر بدانید خارجی ها در نمایشگاه چه ها که نمی گویند... کروبی شده سند بلامنازع و مستدل وهن نظام! آقای موسوی هم که... بگذریم...

4- خدایا دل ما با رمضان نیست... دلمان را بیاور... جسم خودش می آید، دل را چه کنم؟


عباس سیاح طاهری
۲۰ مرداد ۸۸ ، ۱۶:۳۲

دکترین فتنه

اتفاقات تلخ پس از انتخابات را چه باید نامید؟ انقلاب یا کودتای مخملین، شبیخون خزنده دشمن، آشوب یا فتنه؟ دشمن در این ماجرا، عقده خود را گشود، نیش خود را زد و زهر خود را ریخت هر چند که به جای کامروایی، سرش به سنگ خورد. آنچه در این 2 ماه اخیر- با عقبه ای چند ساله- رخ داد، جای «آسیب شناسی» دارد؛ اینکه چگونه دشمن، فاز نهایی پروژه «انقلاب مخملین» را آغاز کرد اما سرانجام، پروژه مذکور تبدیل به طرحی سوخته در کسوت «کودتای نافرجام مخملین» شد؟ باید بررسی کرد که دشمن سی سال پس از پیروزی انقلاب و اعتراف به اقتدار بی بدیل منطقه ای ایران، چگونه توانست از میان شماری از رجال و گروه های سیاسی «یارگیری» کند اما نتوانست از میان ملت ایران یارگیری مشابهی داشته باشد و از «انقلاب مخملین» کذایی، تنها اسکلتی عور، از مهره های «کودتا» ماند که بیشتر به کاریکاتور مقلوب و مضحک از انقلاب و جنبش اجتماعی شبیه بود.
این آسیب شناسی ظاهرا از جنس آسیب شناسی های امنیتی و اطلاعاتی است. اینکه اجزاء شبکه کودتا چگونه از سوی طراحان اصلی در کنار هم چیده می شوند و پازل را کامل می کنند بی آن که تک تک اعضا و اجزاء لزوما از کار ویژه دیگری و «ایستگاه آخر» باخبر باشند. یا اینکه چگونه افرادی به خاطر خواسته ها و عقده ها و دلخوری ها و هیجان های شخصی، نزده به ساز دشمن می رقصند و تبدیل به چرخ حرکت ماشین عملیات او می شوند. یا برخی از همین شخصیت ها چگونه و با چند واسطه (و پل) به سرویس های جاسوسی بیگانه مرتبط می شوند بی آن که روحشان هم خبر داشته باشد و خیال کنند خود شخصا تصمیم می گیرند و عمل می کنند و «فعال» و «موثر» هستند نه منفعل و متأثر. یا اینکه دشمن با چه مکانیزم ها و در چه فرآیندی توانسته هجمه و شبیخون را بومی کند و اصطلاحا آن را گریم خودجوش، داخلی، مدنی، اجتماعی و ایرانی کند حال آن که آغاز تا انجام این سناریوی بزرگ، خارجی است.
می توان گفت دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و قضایی ما در مسئولیت آسیب شناسی و پیشگیری، سال ها بلکه حداقل یک دهه کوتاهی کرده است وگرنه کسی که سال ها پیش در ویلای شخصی جرج سوروس- سرمایه گذار و اسپانسر اصلی کودتاهای مخملین- به همراه چند تن از هم قطاران حضور یافت و خبر این ملاقات به طور تصادفی از سوی خانم «ک-الف» روزنامه نگار شهرت طلب حاضر در آن نشست درز پیدا کرد، باید همان هنگام مورد تعقیب و محاکمه قرار می گرفت نه امروز که پس از تحمیل انبوهی از هزینه ها به کشور و ملت، تازه در دادگاه قرآن و نهج البلاغه بخواند و ابراز ندامت کند و از غفلت سخن بگوید. اگر کوتاهی نشده بود، گریبان این آقا و امثال وی باید سال ها پیش که از طریق مطبوعاتی چون ارگان شهرداری و با استفاده از همکاران بعدی روزنامه های زنجیره ای (پایگاه های مطبوعاتی دشمن) سنگ بنای عرفیگری و سکولاریزم را گذاشتند، گرفته می شد یا آن هنگام- حد فاصل سال های 82 تا 84- که وی و هم ردیف هایش دوره افتادند و در نشست های محفلی به شماری از ورشکستگان به تقصیر دوم خردادی گفتند خاتمی مرد این میدان ها نیست اگر می خواهید با نظام و رهبری دربیفتید، روی فلان آقا سرمایه گذاری کنید. آنچه امروز این عناصر آلوده به بیگانه در دادگاه می گویند- با همه اهمیت- اطلاعاتی سوخته، و دیرهنگام است. امروز افکار عمومی منتظر نیست تا امثال این آقایان در دادگاه به اعلام شکست و دلایل ورشکستگی مدعیان دروغین اصلاح طلبی بپردازند، که مردم سال ها پیش از مدعیان روشنفکری، به کنه ماجرا پی بردند و از آنها فاصله گرفتند. آنچه انتظار امروز مردم از مراجع امنیتی و قضایی است، رازگشایی از اتفاقات 7-6 ماه اخیر و عقبه آن است. اینکه در چه فرآیندی، چهره هایی چون موسوی و کروبی و خاتمی و چهارمی و پنجمی و ششمی و... بازی خوردند و تبدیل به مهره هایی آلت فعل شدند هر چند که خیال می کردند معرکه گردان هستند. و نیز، اینکه به ویژه در دهه اخیر، پروژه های حاکمیت دوگانه، فشار از پایین و چانه زنی در بالا با چاشنی اغتشاش و آشوب، تحصن و خروج از حاکمیت و تهدید به تعطیلی انتخابات، داد و ستد اطلاعات سری با خارج و هماهنگی کامل- بازی و پاس و آبشار- با بیگانگان برای ایراد فشار مؤثر به جمهوری اسلامی و نظایر آن در کدام اتاق های فکر و خانه های مجلل و «مصون» تیمی ساخته و پرداخته شد.

http://media.farsnews.com/Media/8803/Images/jpg/A0696/A0696477.jpg
از این پرسش های بی شمار که بگذریم، باید گفت دقیق ترین آسیب شناسی امنیتی و اطلاعاتی درباره «فتنه» را امیرمؤمنان علی علیه السلام کرده است، آنجا که پس از فتنه «قرآن های سرنیزه» در ماجرای صفین و مغلوبه شدن جنگ- و کشیدن کار به حکمیتی که حامیان آن پس از مدتی سر به توبه و مذمت خویش گذاشتند- به خطبه ایستاد و «فتنه» را کالبدشکافی کرد. و چه کالبد متعفنی! همین یک خطبه (خطبه 50 نهج البلاغه) را می توان به عنوان نظریه و دکترینی با ارزش، در آکادمی ها و کرسی های علوم سیاسی به بحث گذاشت. حضرت با تعبیر «انما» شروع فتنه ها را به دو چیز منحصر کرد و فرمود «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع... آغاز وقوع فتنه ها منحصرا در هوا و هوس هایی است که پیروی و بدعت هایی است که گذاشته می شود». و شاید مقدم داشتن «هوا»ها بر «بدعت»ها دلالت بر این داشته باشد که ابتدا شخص عمل خطا و مجرمانه را به عنوان خواستنی- و نه زشت و منکر- مرتکب می شود و با اباحی گری، قید دین را می گسلد و سپس برای موقعیت جدیدی که ایستاده، در قالب «بدعت» نظریه می بافد و «موضع» جدید را توجیه می کند. به تعبیر دیگر سکولاریسم- جدا کردن حیات سیاسی و اجتماعی از دین و یله شدن در بی قیدی- ابتدا در عملکردها و روحیات پدید می آید و سپس در نظریه و رویکرد و باور خود را نشان می دهد.


در تاریخ انقلاب ما پس از پایان جنگ و آغاز دوره های توسعه اقتصادی و سیاسی نیز این واقعیت خود را نشان داد. یعنی ابتدا آلودگی به زراندوزی و اشرافیگری و مسابقه تجمل و امتیازخواهی و تمایزطلبی، طیف هایی از صاحب منصبان و حلقه های سیاسی را ضعیف کرد و پس از این ضعف روحی بود که ویروس «شبیخون و تهاجم فرهنگی» همان طیف ها را از پای درآورد تا هرگاه که سخنی گفتند یا تصمیم سازی کردند، بوی وادادگی و ولنگاری و کم غیرتی، مشام ناظران را آزار دهد. و شگفتا از نگاه نافذ مقتدای انقلاب که در این 20 سال، هشدار درباره «اشرافیگری و امتیازطلبی» را به موازات هشدار درباره «شبیخون فرهنگی» تکرار کرد. سیمای آبله گون و زشتی که فتنه، پس از انتخابات از خود نشان داد در یک دگرگونی- انقلاب به عقب- 20 ساله پدید آمده بود. بازیگران صاحب نام فتنه- آنها که با قرآن های سرنیزه دشمن همنوا شدند بلکه خود پیشاپیش برای دشمن، قرآن سر نیزه کردند تا ندای قرآن ناطق مهجور و مغفول بماند- به دلایل گونه گون از سال ها قبل رو به پوکی و فرسودگی درونی گذاشته بودند مانند درخت ستبری که حتی چند نفر هم نتوانند در گرداگرد آن دست در دست هم حلقه کنند و تنومندی و ارتفاع آن ناظران را انگشت به دهان کند اما چون ریشه اش پوسیده و تنه اش پوک شده، به طوفان و تکانی بلکه گاه بی هیچ تکانی سقوط کند. پریروزها یکی از همین درخت ها را دیدم که افتاده بود. شاید سه نفر به زحمت می توانستند گرد آن دست به دست هم بدهند. اما درون آن به غایت تهی بود و فقط پوسته و دیواره ای 8-7 سانتی از آن باقی مانده بود. رجلی که به دست خویش و با هوا و هوس و عقده گشایی، ریشه دینداری و تولا و تبرا را بخشکاند، معلوم است که صرفا تبدیل به کنده ای برای لانه کردن انواع طفیلی ها می شود.
امیرمؤمنان در ادامه کالبدشکافی فتنه فرمود «رجالی در آن رجالی دیگر را در غیر دین خدا پیروی می کنند» و سپس بر این کلام حکیمانه افزود: «اگر باطل خالص می ماند و با حق آمیخته نمی شد بر جویندگان حق پوشیده نمی ماند. و اگر حق خالص می ماند و با باطل پوشیده نمی شد، زبان معاندان از آن کوتاه می شد. اما بخشی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند پس آنجاست که شیطان بر پیروان و دوستان خود مستولی و چیره می شود. و کسانی نجات می یابند که از جانب خدا، حسن و نیکویی بر آنها پیشی گرفته است.»
http://image.runningx.com/images/329898green-footprint-thumb2897774%20copy.jpg
حق را از باطل باید جدا ساخت. نباید گذاشت آلودگی حق به باطل، زبان معاندان و بهانه جویان را دراز کند. و نباید اجازه داد بر باطل، لعاب حق بکشند و حق نمایی کنند. اما آیا می توان به خاطر این به هم آمیختگی ها، جبهه و میدان و دشمن و دوست را گم کرد و به بهانه وجود ضعف و کاستی یا خطا و اشتباه، بر توسن هواپرستی و بدعتگذاری نشست و دیگران را با این توجیه فریفت که «حالا که فضای فتنه است، شما بی طرف بمانید و سکوت کنید» یا «حالا که فلان خطا محرز است پس پیش به سوی بازی در زمین دشمن»؟! می شود به خاطر عقده هایی گشوده نشده یا حتی گلایه ای به حق و اعتراضی مشروع- مثلا از دولت و رئیس جمهور- و به خیال اینکه طرف دعوا رئیس جمهور و دولت است، شمشیر و نیزه بر سینه کشور و نظام کرد شاید که نوک آن هم به دولت بگیرد و حسابی شخصی تسویه یا اعتراضی عملی شود؟! آیا نمی بینند که دشمن اصل کشور و ملت و نظام را نشانه رفته است؟
نوشتار حاضر بیش از این مجال بسط ندارد اما اگر در خانه کسی باشد شاید همین عبارات حکیمانه از رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با پرسنل وزارت اطلاعات (31 مهر 1381) که برای همه ما درس آموز است، بس باشد: «شما در زیارت امام حسین(ع) و دیگر ائمه یک جاهایی می خوانید صبرا و احتسابا. تو صبر کردی در مقابل این حادثه و مصیبت، این تکلیف سنگین و این محرومیت را پای خدای حساب کردی. بیخودی که نمی شود پای خدا حساب کرد. تا برای خدا نباشد که نمی شود پای خدا حساب کرد. مگر می شود سر خدا را کلاه گذاشت؟! انسان کاری را از روی شهوت و غضب خودش انجام دهد، بعد بگوید این هم برای خدا!... این دل چیز عجیبی است، گاهی اوقات، به وسیله ای که انسان را به اوج آسمان ها و اوج معنویت می برد، تبدیل می شود، گاهی هم به عکس، به سنگ سنگینی تبدیل شده که بسته شده به پای انسان و انسان را تا اعماق دره فرو می برد، غرق می کند، پدر انسان را درمی آورد. اگر دل به پول و به شهوت جنسی و به مقام و این چیزها دادید، این همان سنگ سنگین است، دیگر دل نیست. در آن صورت؛ ده بود آن، نه دل که اندر وی- گاو و خر بینی و ضیاع و عقار. آن دلی که در آن عشق اتومبیل فلان وجود دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتی است! شاعر می گوید دلی که اینها در آن باشد، آنجا طویله است، ده است، دل نیست. دل جای خداست، جای نور است.»
آنچه ملت ما را برخلاف برخی نخبگان رفوزه سر پا نگاه داشت تا با هوشیاری و مرزبندی، از انقلاب مخملین کذایی کاریکاتوری مضحک بر دستان دشمن باقی بگذارند، همین بینش ناشی از پیراستگی بود. دشمن در ملت ما نقطه ضعف برای رخنه نجست.

محمد ایمانی


پ/ن:

1- زمانی شاگرد محمد ایمانی بودم و هنگامی که سر کلای درباره چپی ها و راستی ها صحبت کرد من به خودم گفتم خیلی سیاه فکر می کنی استاد! و با کمی جرات همین مطلب را به او گفتم و او لبخندی زد و گفت: "اخوی! روزگار به شما هم ثابت می کنه! اول انقلاب منم فکر نمی کردم که یه روزی بخوام بر علیه خاتمی (که اون موقع رئیس جمهور بود) و یا کروبی (که لقبش "فدایی خمینی" بود) مطلب بنویسم" ... و روزگار بد دارد ثابت می کند!!!

2- این دو لینک را ببینید، تحلیل دنباله دار فوق العاده ایست!

قسمت اول

قسمت دوم

3- روی بعضی از حضرات دیگر واقعا زیاده! دوستانی که دارند این بار از انگلیس و فرانسه حمایت می کنن که محاکمه کارمنداشون (یا بهتره بگم وطن فروشامون!!!) مخالف حقوق بشره! بابا این یارو خارجیه و بر علیه کشور ما رسما فعالیت می کرده دیگه دفاع کردنش چیه؟... خدا همه رو هدایت کنه...

عباس سیاح طاهری
۱۵ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۰۱

نیمه شعبان

تعجیل در فرج آقا امام زمان گناه نکنیم...


--------------------------------------------------------------------------------

پ/ن:

1- درباره دادگاه و اعترافات ابطحی و عطریان و ... حرف زیاد است... مهم این است که بالاخره کسی این حرف های درگوشی را می زند (نمی شود گفت چون اسم هاشمی را آورده پس متن دیکته شده نظام است... چون مسلماً نظام و ما نمی خواهیم یک منتظری دیگر (که این روزها بد جور آیت الله العظمایش می کنند)داشته باشیم)

2- بیانیه دهم میر حسین هم... بماند... دولت کم بود حالا به قوه قضائیه می توپد... نوبت مجلس کی می رسد والله العالم! باز بگویید در نظام است و دنبال نظام است و... ایشان که نه دولت را قبول دارد و نه قوه قضائیه و مجلس (که حالا هنوز نگفته ولی معلوم است) و نه تنفیذ رهبری را، چه قرابتی با نظام دارد نمی دانم!

3- باز هم عیدتان مبارک

عباس سیاح طاهری

با گذشت تقریباً پنجاه روز از انتخابات کمی تامل درباره نحوه حمایت ها و سیستم های خبر رسانی و هماهنگی های دوستان سبز شاید جالب به نظر برسد مضاف بر اینکه در چند روز اخیر این شایعه ای شنیده شده به این مضمون که وزیر اطلاعات در گزارشی به رهبری گفته که نشانه هایی از انقلاب مخملی در ایران پیدا نشده است و فقط تبلیغات رسانه ای بوده است و به همین دلیل رئیس جمهور ایشان را برکنار کرده است.

جدا از این که انقلاب مخملی در شرف وقوع بوده است یا نه (که علائم و نشانه ها و اعمال دوستان سبز و اصلاح طلب مؤید این مطلب است که بله، انقلابی در کار بوده!)  مراد از این نوشته بررسی ابعاد و شیوه های اطلاع رسانی این دوستان در دوران اغتشاشات و کمی قبل و بعد از آن می باشد.

در ابتدای تبلیغات انتخاباتی میر حسین موسوی که شروع کننده نطق های تلویزیونی بود خود را نامزد بی رسانه خواند و از نداشتن رسانه ای مستقل ابراز ناراحتی کرد. وی بعد ها جدا از حمایت توسط روزنامه های اصلاح طلب (به استثنای اعتماد ملی) صاحب دو روزنامه کلمه سبز و اندیشه نو گردید. اما منظور از این نوشتار رسانه هایی است که کمتر مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است.

در دنیای مجازی به طور رسمی، وب سایت کلمه و قلم نیوز (وب سایت روزنامه کلمه سبز) و وب سایت های جمهوریت و آینده از این نامزد بی رسانه (!) حمایت می کردند که به عنوان مرجع اصلی اخبار و اطلاعات پیرامون این جریان سیاسی و این نامزد خاص مطرح بودند. اما در طول جریان انتخابات و حوادث پس از آن، رسانه هایی از این نامزد بی رسانه (!) حمایت کردند که جای کمی تأمل دارد.


سرمایه گذاری بر روی جامعه های مجازی یکی از نقاط قدرت جریان به اصطلاح داخلی معترض بود. که به علت سرعت بالای اطلاع رسانی و گسترش سریع و غیر قابل کنترل اطلاعات، ویژگی ای بود که جریان سبز بیشترین بهره را از آن برد.  استفاده از جامعه مجازی ایرانیان (کلوب cloob فیس بوک (facebook) ، تویتر (twitter) و یاهو 360(360.yahoo) یکی از عوامل ارتباط گیری میان افراد اغتشاش سبز بود به طوری که در روز اول آشوب ها اطلاع رسانی لحظه به لحظه از راهپیمایی میدان ونک تا میدان ولیعصر بر روی فیس بوک که با به آتش کشیدن دو دستگاه اتوبوس در خیابان شهید بهشتی و شهید مطهری همراه بود، با پیام هایی تحریک آمیز همراه بود. ارسال فیلم هایی از روند راهپیمایی و درگیری ها در همان روز اول ولحظات آغازین، با آن هجمه وسیع و کیفیت گاهاً بالای فیلم ها (که از دوربین های هندی کم گرفته شده بود ) علامت سوال بزرگی را در برابر دیدگان قرار می دهد.

http://www.mediabistro.com/fishbowlLA/original/facebook.gifhttp://021kids.net/it-world/Gallery/88/cloob%20(2).jpg


شیوه اطلاع رسانی در فیس بوک که در این ایام بیشترین نقش را در هماهنگی بین اغتشاش گران سبز ایفا می کرد به این شرح است که در این جامعه مجازی هر نفر این امکان را دارد که تا حد اکثر 5000 دوست داشته باشد واین شبکه های دوستی ایجاد کننده های کلونی های دوستی می شوند که با فرض این که یک نفر خبری را بر روی بلست (blast) (پیام کوتاهی در ابتدای صفحه که به محض ارسال، تمامی دوستان شما و بازدیدکنندگان صفحه شما آن را مشاهده می کنند؛ این امکان در یاهو 360، کلوب و تویتر نیز وجود دارد که مبنای ایجاد تویتر، همین توییت (یا همان بلست) دادن است.) خود قرار دهد و در حالت ایده آل 5000  آن را مشاهده می کنند و هر کدام از آن 5000 نفر آن را نقل قول می کنند. به شرط نداشتن دوستان مشترک در میان این افراد و فرض 5000 دوست برای هر نفر، طی کمتر از یک دقیقه 25000000 نفر از این خبر مطلع شده اند!!! (البته این حالت ایده آل ترین حالت ممکن است، ولی باید دقت داشت میر حسین موسوی، سید محمد خاتمی و غلامحسین کرباسچی 5000 نفر دوستشان پر شده بود و به ایجاد صفحه جدید دست زدند.) حال این شیوه را برای کلوب، یاهو 360 و توییتر هم حساب کنید. این توضیح لازم است که یاهو 360 در میانه مسیر انتخابات با اعلام قبلی مسئولان یاهو (60 روز قبل) تعطیل گردید.

 http://www.rsc.org/images/birdandt_tcm18-151058.jpghttp://www.mjsorority.com/MJI/MJSorority.nsf/vwLUPromotionsHomepage/E6D73923A68615A08525759B0057288C/$FILE/twitter.jpg

یوتیوب (youtub): وب سایتی برای به اشتراک گذاشتن فیلم. این وب سایت با توجه به این که به کاربران اجازه ایجاد هویتی مجازی (بدون اطلاعات ضروری و فقط با وارد کردن آدرس الکترونیکی) می داد و به علت سادگی جستجو و ارسال (آپلود) فیلم به محبوبیتی فوق العاده دست پیدا کرده بود، در صفحه ابتدایی خود لینکی را برای وقایع اخیر ایران قرار داد؛ (در صفحه اصلی چند دسته ویدئو نمایش داده می شود که آخرین دیده شده ها، محبوب ترین ها،  انتخاب شده توسط کاربر و... را شامل می شود که همیشه حداقل یکی از این ویدئو ها مربوط به حوادث ایران و عموماً تصاویر قتل ندا آقا سلطان بود.) نکته دیگر این که شما تحت هر عنوانی به زبان فارسی در این وب سایت جستجو می کردید مسلماً ویدئویی درباره این وقایع مشاهده می کردید، که اکثر این ویدئوها با عنوان بسیج، کشتار توسط بسیجی ها، تیراندازی بسیج به مردم برای شما نمایش داده می شدند. که صد البته این تصاویر مورد استفاده شبکه های ماهواره بود.


http://www.solarrichmond.org/sitebuildercontent/sitebuilderpictures/youtube.jpg

از دیگر مسائل در این ایام راه افتادن ابزار ترجمه موتور جستجوی گوگل ( google translator )  بود که امکان ترجمه 12 زبان به فارسی و بالعکس را برای کاربران سراسر دنیا برای دسترسی راحت تر به اطلاعات مهیا کرده است.

http://blogoscoped.com/files/google-translator-redesign-2008-5-large.png


فارسی شدن تمامی صفحات و امکانات فیس بوک (وابسته به گوگل)، فارسی شدن مرورگر موزیلا (فایر فاکس) که از افزونه های مهم، محبوب و پرکاربرد آن ابزار عبور از فیلترینگ است، فارسی شدن نرم افزار فری گیت (free gate)  که نرم افزار فیلتر شکن می باشد (با توضیح این که پس از یک هفته به علت اتمام منابع مالی این شرکت چینی در پشتیبانی نرم افزار خود، با قرار دادن یک صفحه فارسی اعلام کردند منابع شان تمام  شده است و نمی توانند از "آزادی خواهان" در مقابل "رژیم های سرکوبگر مانند ایران" حمایت کنند!)، نامه رسمی پنتاگون به مدیران توییتر برای به تاخیر انداختن ایجاد تغییرات در سایت (که این سایت را برای  3 تا 8 روز از دسترس خارج می کرد) به منظور اطلاع رسانی آزاد از ایران و... چند نکته ای از هزاران است...

از دیگر منظر انتشار عکس های خبری مختلف از این وقایع با محوریت حمله نیروهای انتظامی و لباس شخصی به مردم بود. سایت های مرجع عکس که عموماً عکس های طبیعت و هنری را بر روی سایت خود قرار می دهند مانند فلیکر (flickr) و دی لایف (day life)  و حتی هفته نامه ای مانند بوستون گلاب (boston glob) و حتی تر توییت پیک ( twitpic) با ایجاد صفحاتی ویژه ایران و قرار دادن عکس های درگیری ها به پوشش این اخبار پرداختند.

نکته قابل توجه برای انتقال داده ها در سراسر جهان پیرامون ایران قرار دادن رمزی میان کاربران اینترنت بود! این رمز که اولین بار در یوتیوب استفاده گردید به سرعت در اینترنت منتشر شده و عامل جستجوی سریع آخرین اخبار بود. هماهنگی موتورهای جستجوگر با این رمز در نوع خود جالب توجه بود. به طوری که اگر شما کلمه iran election را جستجو می کردید به نتایج ثابتی در تمام مدت آشوب ها می رسیدید اما اگر کلمه #iran election را جستجو می کردید آخرین اخبار، تصاویر و فیلم ها در اختیار شما قرار می گرفت.


http://www.donya-e-eqtesad.com/News/1579/26-05.jpg

دانشنامه آزاد ویکی پدیا (Wikipedia) که یک دانشنامه به اصطلاح آزاد است در میان این آشفته بازار با بروز رسانی سریع بخش فارسی خود در جریان اطلاع رسانی نقش عمده ای را ایفا نمود، هماهنگی بی نظیر ویکی پدیا با گوگل که در هر جستجو پیرامون اسامی خاص اولین نتیجه جستجو از ویکی پدیا و در اکثر موارد اطلاعات جهت دار بود جالب توجه می نمود. (به عنوان مثال در وقایع اخیر اگر شما اسفندیار رحیم مشایی را جستجو کنید اطلاعات کاملی پیرامون عزل وی از معاون اولی رئیس جمهور دریافت خواهید کرد!!!) قفل بودن مقاله  (مقاله حفاظت شده) بر خلاف آزاد بودن دانشنامه ویکی پدیا (که هر کسی قابلیت ویرایش آن را دارد) نیز جالب توجه می نمود.

آخر سخن این که هماهنگی میان شبکه های ماهواره ای مانند بی بی سی (که صفحه ای در وب سایت خود برای فرستادن فیلم و عکس از اغتشاشات ایران ایجاد نمود) و سی ان ان، العربیه و... که با حمایت برخی عناصر داخلی (که با مصاحبه ها و گزارشات خود آب در آسیاب این شبکه ها می ریختند) همراه بود، از یک سو؛ مصادره این تحرکات از جانب منافقین خلق به عنوان "زمان برخاستن" ملت ایران بر علیه رژیم آخوندی که باعث درآمدن مریم رجوی و مسعود رجوی از غار شد. از سوی دیگر و برنامه های لاینقطع تلویزیون صدای آمریکا (VOA) پیرامون انقلاب مخملی، و دست آخر حرکات هماهنگ و حساب شده لیدرهای اغتشاشات سبز با این عناصر (مثل صحبت های سازگارا روز قبل از نماز جمعه هاشمی رفسنجانی و تکرار همان حرف ها از زبان دوستان اصلاح طلب) بیانگر یک حرکت جهانی هماهنگ برای براندازی نرم می باشد که به سادگی نمی توان از کنار آن عبور کرد.

این نوشتار سعی بر آن داشت تا کمی شیوه های ارتباطی این به ظاهر دوستان را در ناتوی فرهنگی روشن سازد. باشد که مورد تاییدش شود.

عباس سیاح طاهری
۰۶ مرداد ۸۸ ، ۱۳:۰۹

ما و ماجرای های احمدی نژاد

این مطلب را امید حسینی در آهستان نوشته بود که به مذاقم خوش آمد اما کمی در آخرش دست برده ام(پی نوشته ها)

شاید اگر تفسیرها، تحلیل‌ها و توجیه‌های بعضی افراد در دفاع از عملکرد آقای احمدی‌نژاد در ماجراهای اخیر نبود، هرگز این مطلب را نمی‌نوشتم، اما با توجه به همین تفسیرها و تحلیل‌های توجیه کننده‌ی بعضی دوستان و ادامه تصمیمات جنجالی احمدی نژاد ناگزیر به نوشتن هستم.

همه ما بخوبی می‌دانیم که حوادث روزهای اخیر از وقتی آغاز شد که رییس‌جمهور محترم، اسفندیار رحیم مشایی را به عنوان معاون اول خود برگزید. با توجه به حساسیت‌هایی که در 4 سال گذشته در خصوص آقای مشایی وجود داشت، طبیعی بود که این انتخاب با واکنش‌هایی روبرو شود. واکنش‌هایی نه از سوی مخالفان احمدی‌نژاد، که از سوی دوستان، حامیان و طرفداران وی.

ممکن است افرادی اعتقاد داشته باشند که چنین اعتراض‌هایی مقابل حق طبیعی رییس‌جمهور در انتخاب معاونان و همکاران خود، نوعی زیاده‌خواهی، سهم‌خواهی و دخالت در کار دولت باشد، اما این اتهام تنها در صورتی‌ قابل قبول است که ما عضو جناحی سیاسی باشیم و حقیقتا به دنبال سهم‌خواهی از دولت آینده کشور باشیم، اما بخش زیادی از معترضان را دانشجویان، طلاب و حامیان عادی احمدی‌نژاد تشکیل می‌دهند، نه احزاب و جناح‌های سیاسی. همان حامیانی که رهبر انقلاب در نامه‌ی خود به احمدی‌نژاد، ناراحتی و سرخوردگی آنها را به وی گوشزد کرد و از او خواست که بخاطر جلوگیری از ناراحتی آنها، در تصمیم خود تجدید نظر کند.

نکته بعدی اینست که ببینیم معترضان و منتقدان چرا با انتخاب آقای مشایی مخالف بودند؟ ما با آقای مشایی دعوای شخصی و خصوصی نداریم، همه حرف ما درباره جایگاهی است که به وی سپرده شده بود. حرف ما اینست که با توجه به تفکرات و عقاید آقای مشایی، تصدی چنین پستی برای او نمی‌تواند قابل قبول باشد.

اختلاف ما با آقای مشایی بر سر مسائلی ساده و ناشی از تبلیغات رسانه ای و حسادت ما نیست. واقعیت اینست که در 4 سال گذشته سخنان و مواضعی از آقای مشایی دیده و شنیده شده است که به هیچ وجه نمی‌توان از آن دفاع کرد. اگر دو یا سه سال پیش، مواضع وی را ناشی از اشتباهات او در سخنرانی‌ها می دانستیم، امروز دیگر برای ما مشخص شده که رحیم مشایی با اعتقاد تمام به افکار خود به دنبال مسائلی است که برای ما قابل قبول نیست. فراموش نکنیم اگر بخشی از اقدامات انجام شده و در دست اقدام آقای مشایی، در دولت‌های قبلی صورت می‌گرفت، قطعا با برخورد خشن و قهرآمیز بعضی آدمها مواجه می‌شد! (بررسی اعتقادات آقای مشایی را به فرصتی دیگر موکول می‌کنم و به مسائل روزهای اخیر برمی‌گردم.)

عده‌ای از حامیان آقای رییس‌جمهور به ما اعتراض می‌کنند که مساله‌ی کوچکی را بی‌جهت بزرگ کرده‌ایم و اسیر جو رسانه‌ای مخالفان احمدی‌نژاد شده‌ایم و در این بازی رسانه‌ای فریب خورده و زود قضاوت کرده‌ایم. این دوستان همچنین به سخنان چند روز پیش مقام معظم رهبری استناد می‌کنند و به ما ایراد می‌گیرند که منصفانه قضاوت نمی کنیم!

من فکر می‌کنم این افراد یا دارند صورت مساله را پاک می‌کنند و یا اینکه هنوز متوجه اصل قضیه نشده‌اند. در اینکه ما باید مطابق نصایح رهبری در انتقاد از دولت منصف باشیم شکی نیست، اما این دلیل نمی‌شود که خودمان را گول بزنیم و مساله اصلی را فراموش کنیم. ماجراهای اخیر از روز سخنرانی رهبری آغاز نشده، بلکه با اقدام آقای احمدی‌نژاد و انتخاب مشایی شروع شده است. ضمنا این سیاست همیشگی رهبر انقلاب بوده است که افراد را هیچگاه از خود و نظام طرد نکند، اما این مساله منافاتی ندارد با این که ما زیرک و هوشیار باشیم و بدانیم در اطراف ما چه اتفاقاتی دارد می افتد! همه حرف ما این است که چرا در اجرای حکم رهبری کوتاهی شد؟

جالب اینجاست که بعضی‌ها، تا چند روز پیش، اصل وجود چنین نامه‌ای را هم تکذیب می‌کردند. بعد اعتراض کردند چرا چنین نامه‌ای باید محرمانه باشد؟! بعد ایراد گرفتند که چرا ابوترابی و توکلی آنرا علنی کرده‌اند؟ سپس آنرا جنگ تبلیغاتی مخالفان رییس‌جمهور دانستند. آقای مشایی هم دقیقا در همین روزها، مخالفت مخالفان خود را ناشی از حسادت آنها اعلام کرد! در کنار اینها، برخورد آقای احمدی‌نژاد هم همچنان بی‌اعتنایی به نامه‌ی رهبری بود، آنهم نه بی‌اعتنایی همراه با سکوت، بلکه با حمایت و تاکید مجدد بر شایستگی‌های آقای مشایی!

به هرحال پس از گذشت حدودا یک هفته، نامه‌ی رهبر انقلاب منتشر شد، آنهایی که تا دیروز چنین نامه‌ای را موهوم می‌دانستند، با دیدن آن، منتظر اقدام سریع آقای احمدی‌نژاد شدند، اما آقای رییس‌جمهور نه تنها مشایی را برکنار نکرد، بلکه  در اقدامی قابل تامل، رونوشت استعفای مشایی را به همراه نامه‌ای عجیب به دفتر رهبری ارسال کرد!


http://www.golagha.ir/uploads/news/guest/20088/salman-moshaie.jpg


می‌شود با خیال راحت نشست و همه این مسائل را از ابتدای آن تا پایان توجیه و تفسیر کرد. مثلا می‌توان مثل برخی آدمهای متوهم ادعا کرد که همه این ماجراها جنگ زرگری است و یا اینکه بگوییم احمدی‌نژاد می‌خواهد حواس همه دشمنان را از رهبری به سمت خود جلب کند! و یا اینکه قصد دارد اذهان عمومی را از مسائل انتخاباتی به سمت دیگری سوق دهد. ما حتی می توانیم نامه رهبری را هم توجیه کنیم و بدون در نظر گرفتن عبارت «لازم است» در پایان آن، ادعا کنیم که حکمی در کار نبوده!  اصلا می‌شود همه این اتفاقات را فراموش کنیم و بخش‌هایی از سخنان رهبری را به نفع خودمان مصادره کنیم و دهان و دندان منتقدان را درهم بکوبیم که شما بی‌انصافید! هیچ اشکالی ندارد، اما ما چنین توجیهاتی را نمی‌پذیریم. حرف من و شاید بسیاری دیگر از دوستان من اینست:

1-  ما از جنس آدمهایی نیستیم که پرونده‌ی آنها در زمینه اطاعت از رهبری کاملا مشخص و سنگین است. ما از جنس سایت آینده هم نیستیم که دقیقا بعضی روزها ولایتی می‌شود! ما حتی از جنس آن  آدمها هم نیستیم که به راحتی از کنار برخی نامه‌های سرگشاده عبور می‌کنند اما با دیدن نامه‌های احمدی‌نژاد، ذوب در ولایت می‌شوند!

2-  کسی نمی‌تواند ما را به تندروی، شتاب‌زدگی و «فریب خوردن» متهم کند و ما را به رسانه‌های مخالفان احمدی‌نژاد نسبت بدهد؛‌ ما در روزهایی از آقای احمدی‌نژاد حمایت کردیم که بسیاری از افراد و رسانه‌ها علیه او بودند.

3-  اگر تا پیش از این، خیال آقای احمدی‌نژاد از بابت پایگاه اجتماعی، محبوبیت مردمی و نفوذ کلام منتقدان و مخالفان خود در بین مردم عادی جامعه راحت بود، این بار نباید راحت باشد. ما آدمهای سیاسی و جناحی و وکیل و وزیر و مسئول مملکتی نیستیم که بخاطر ترس از دست دادن جایگاه خود نتوانیم با مردم صحبت کنیم، ما همان آدمهایی هستیم که در روزها و شب‌های انتخابات با مردم و در میان مردم بودیم!

4-  ما به دنبال اثبات تقابل احمدی نژاد با رهبری نیستیم و چنین ادعایی هم نداریم و آنرا به مصلحت نظام و احمدی نژاد نمی‌دانیم. اما ادعای برخی دوستان را هم قبول نداریم که چشم و گوش بسته می‌گویند «مگر می‌شود احمدی‌نژاد ولایتی نباشد؟!» معنای ولایتمداری تاخیر چند روزه در برابر حکم رهبری نیست. معنای ولایتمداری، بوسیدن دست رهبری هم نیست، ولایتمداری آقایان را باید در لحظات حساس ببینیم نه در شرایط عادی!

5-  ما با اطاعت از فرامین رهبر انقلاب جانب انصاف را در نقد دولت در پیش گرفته‌ایم. قطعا اگر دستورات و نصایح چند روز پیش رهبری نبود، ما و دوستانمان برنامه‌هایی برای رساندن صدای اعتراض خود به گوش آقای احمدی‌نژاد داشتیم!

6-  بهتر است برای رعایت انصاف، سخنان مقام معظم رهبری را با همه جوانب آن، ملاک و معیار خود قرار بدهیم. مخصوصا توصیه‌ها و دستورات اکید رهبری به دولت و شخص رییس‌جمهور که متاسفانه گاهی با بی‌تفاوتی روبرو شده است! مواردی وجود دارد که اگر لازم شد، در فرصت های بعدی خواهم نوشت.


http://www.irna.ir/NewsMedia/Photo/Larg_Pic/2009/7/18/img633834940853437500.jpg

پ/ن:

1- کلام حضرت آقا درباره "امتحان نخبگان" در شرایط امروز خیلی این روزها در ذهنم مرور می شود و هر بار بیشتر به فکر می روم که آخرالزمان است و هم حق و باطل بدجور در هم عجین شده اند و هم نگه داشتن دین (که ولایت پذیری یکی از ارکانش است) از نگه داشتن آهن گداخته در دست سخت تر است!!

2-امروز "اسفندیار رحیم مشایی" را در گوگل سرچ کردم. اولین گزینه طبق انتظارم ویکی پدیا بود (که این روز ها خیلی عجیب و غریب تند و تند به روز می شود. حتی درباره اتفاقات دیروز و اشخاص سرچ کنید اطلاعات دقیقی می دهد که خود ما در ایران نداریم!!!) و دومی سایت مشایی و سومی... بگذریم توضیح ویکی پدیا در معرفی مشایی این است:


این مقاله تا ۲۴ اوت ۲۰۰۹برای کاربران گمنام و جهت جلوگیری از خرابکاری محافظت شده‌است. .
(بخش توضیحی را من حذف کردم البته جلو گیری از خرابکاری(!!!) و البته کاربران گمنام(!!)خیلی جالب است.)

اسفندیار رحیم مشایی (زادهٔ آبان ۱۳۳۹ در رامسر[۱]) یکی از دولت‌مردان ایرانی است که در تیرماه ۱۳۸۸ معاون اول رئیس‌جمهور ایران شد.[۲] و چند روز بعد با حکم حکومتی رهبر از این مقام کناره‌گیری کرد. مشایی در دولت اول احمدی‌نژاد ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران را بر عهده داشت.

او در رشتهٔ مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی اصفهان تحصیل می‌کرده‌است.

اسفندیار رحیم مشایی پدر عروس احمدی‌نژاد است.[۳][۴]

لینک این صفحه جالب!!!


3- آبدارچی شرکت امروز موقع جمع کردن استکان های چایی گفت: "فلانی! دکتر ما رو دشمن شاد کرد، چرا؟" در جوابش لبخند تلخی زدم و سکوت کردم... این سکوت خفه ام می کند...

4- دشمن شادی هم بد دردی است و هم خوب امتحانی هم برای ما و هم برای "نخبگان"...

http://media.farsnews.com/Media/8510/ImageNews/851010/13_851010_L600.jpg
عباس سیاح طاهری

مشایی بالاخره بر کنار شد... اما چند نکته درباره برکناری او:

1- جدا از تاخیر چند روزه و سوال برانگیز احمدی نژاد در این مسئله بزرگ کردن مشایی به سبک شریعتمداری را نمی پسندم، مشایی کوچکتر از آن است که بخواهد کاره ای باشد و احمدی نژاد را کنترل کند...

2- تطهیر احمدی نژاد را آن طور که طرفدارانش می کنند نمی پسندم. بالاخره مشایی بالاترین هزینه را برای دولت تراشید و در زمان انتخابات بزرگ ترین چماق بر سر هوادان احمدی نژاد بود. طبق کلام امیر المومنین حق را بشناس تا اهلش را بشناسی و در نظر من احمدی نژاد نزدیک تر است به حق تا بعضی ها... اما این دلیل نمی شود که از او انتقاد نکنم.  معیار حق و عدالت و "ولایت مداری" نباید احمدی نژاد باشد، بلکه او چون بیشتر از دیگر "رقبایش" و "حامیانشان " بر مدار این دایره حرکت می کرد مورد حمایت بود. همین!

3- متن نامه احمدی نژاد به مشایی خیلی ناراحتم کرد... این الفاظ دیگر خیلی لا یتچسبک(!!!) بود: "طی یک هفته اخیر امیدوار بودم با رفع برخی تبلیغات منفی فشارها و جوسازی های بعضی رسانه ها و جریان های سیاسی، دولت بتواند از خدمات شما در جایگاه معاون اولی برخوردار بماند. احمدی نژاد همچنین در این نامه آورده است: با تقدیر فراوان از بزرگواری و پذیرش مسوولیت معاونت اولی که به رغم میل شخصی جنابعالی و با اصرار اینجانب انجام شد مجدداً تاکید می نمایم که شما را انسانی خودساخته، مومن و دلباخته حضرت ولیعصر(عج) و با تعهدی عمیق و آگاهانه به خط نورانی ولایت و مبانی جدی اسلامی و خدمتگزاری توانمند و صدیق به ملت الهی و عزیز ایران می شناسم. با پذیرش کناره گیری شما از مسوولیت مذکور مطمئن هستم همواره در خدمت ملت و انقلاب اسلامی خواهید بود."  اگر مشایی انقدر آدم خوبی است خب چرا در زمان تبلیغات انتخاباتی کنار احمدی نژاد نبود؟

http://bedunid.files.wordpress.com/2008/04/287.jpg

4- دیگر مسئله خیلی زشت و ناراحت کننده جوابیه خالی از احترامات همیشگی احمدی نژاد به رهبری بود که کامم را به قدری تلخ کرده که نمی توانم درباره اش بنویسم، خیلی متاسفم آقای رئیس جمهور... خیلی...

5- آخرین نکته اینکه: اگر ابوترابی فرد نامه رهبری را بر اساس یک شیطنت یا ایجاد فشار منتشر نمی کرد یعنی احمدی نژاد در مقابل این نامه رهبری گوشش بدهکار نبود؟ 


پ/ن: راستی مشایی استعفا داد... برکنار نشد...

عباس سیاح طاهری