پاسخی به نامه پر از تناقض سروش
چندروزقبلآقایدکترعبدالکریمسروشبهبهانهی حوادثاخیرکشور، نامهایخطاببهرهبرمعظمانقلابنوشتباعنوان«جشنزوالاستبداددینی»کنایهازاینکهجمهوریاسلامیایراندرحالفروپاشیاست! منبههمهی دوستانحزباللهی و دانشجویانمعتقدبهنظام و انقلاب و رهبریپیشنهادمیکنمایننامهرابهدقتبخوانند. ازلحنایننامه نبایدترسید. نبایدبهاینبهانهکهسروشبهرهبریتوهینکرده و یاکلماتیرادرنامهاشآوردهکهخوشایندمانیست، آنرانادیدهگرفت و نخواند. سروشهمیشهعادتداردکهبهجایبرخوردعلمی و منطقیبامخالفان و منتقدانخود، آنهاراباعبارات و برچسبهایمختلفموردهدفقراردهد.
خواندنایننامه و دقتدرآن، اشتباهاتآقایسروش و درمقیاسبالاتر، اشتباهاتطبقهروشنفکرجاماندهازملترابهخوبیبهمانشانمیدهد. ایننامهازلحاظمنطقی، عقلی و دلایلمستندآنقدرضعیف و فاقداعتباراستکهخودسروشهمبرایپنهانکردنایناشکال، نامهاشرادرلابلایکلماتیآهنگین و عباراتیرنگین و ابیات و اشعارشاعراننوشته. بنابراینذهنخوانندهبجایپیداکردندلایل و مستندات، درگیرادبیاتآنمیشود و بهجایتعقل و تفکردرمحتوا، متوجهظاهرفریبندهی آنمیشود. گوییقراراستایننامهدریکمسابقهادبی و یایکجلسهشعر و شاعریموردنقد و بررسیقرارگیرد.
سروشهمچنینمیخواهدعمدابهماالقاکندکهایننامهراخطاببهآقایخامنهاینوشته، حالآنکهاصلا و ابداچنینچیزینیست. اگرصدر و ذیلنامهرابهدقتبخوانیم و دغدغههایسروشرادرآنببینیممتوجهمیشویمکهمخاطبویدرحقیقتبنیانگذارجمهوریاسلامیایرانیعنیامامخمینیاستنهآیتاللهخامنهای. بهعبارتدیگرسروشداردافکار و اندیشههایامامخمینیراردمیکند و عقدههایچندینسالهخودرابراندیشههایامامخمینیفرومیکوبدنهآیتاللهخامنهای.
البتهاینمسالهی تازهاینیست. درسالهایاخیرمباحثمطرحشدهتوسطسروشعلاوهبرفقدانخلوصعلمیازمرزموضوعاتخالصعلمینیزفراتررفته و صریحابهنتیجهگیریهایخاصسیاسی و اجتماعیانجامیدهاست. بطوریکهایشاندرمطالبخودصریحابهاثباتجداییدینازسیاست، نفیحکومتدینی و ولایتفقیه، رداصالت و حقانیتفتوایامامخمینیدرموردسلمانرشدی، زیرسوالبردندفاعمقدس و غیرعقلانیدانستنآن، و … پرداختهاند.
ایننامهتناقضاتمتعددیهمداردکهپیداکردنآنها، اساس و بنیانایننامهرابرهممیزند. نامه برفرضیاتیبنانهادهشدهکههمهدلخوشیسروش و نتیجهموردنظرشبراساسآنفرضیاتموهوم و دروغینبدستآمدهاست. ازتقلب و خیانت و جنایت و تجاوزگرفتهتاازدمتیغگذراندندرویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان! منماندهامچنینهولوکاستفجیعیدرکجایایراناتفاقافتاده و چگونهملتایرانآنراتحملمیکند؟!
سروش پایه و اساساصلینامهی خودراسخنانرهبرانقلابقرارداده. اوبهزعمخودمیخواهدباتعبیر و برداشتناشیانه آنسخنان، نتیجهبگیردکهنظاماسلامی و حکومتدینیدرآستانهفروپاشیاست! ویباآوردنبخشیازسخنانرهبرانقلابمینویسد«آقای خامنهای!… شما گفتید که «حرمت نظام هتک شد» و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید!»
اینپایه و اساسنامهآقایسروشاست. ویباچنانشور و شعفیدربارهاینعبارتمینویسدکهآدمواقعامیماندکهمگررهبرانقلابچهچیزیگفتهبودکهسروشباشنیدنشاینقدرخوشحالشده و آنرابهزوالحکومتدینیتعبیرکرده؟! (البتهدلیلشور و شعفایشانبرایماکاملامعلوم و مشخصاست. بالاخرهآقایسروشبهانهایلازمداشتتانامهاشرابراساسآنبنویسد. حتیاگرآنبهانهکاملاغلط و اشتباهباشد) اماوقتی به اصلسخنانرهبرانقلابدرجمعدانشجویاندقتمیکنیممتوجهمیشویمکهمرادرهبریازاینجمله- «هتکحرمتنظام»- آنچیزینیستکهسروشادعاکرده، بلکهمقصودظلمیاستکهدرحوادثبعدازانتخابات، بهحقمردم و نظاماسلامیشدهاست. دقتکنید:
«یکعدهاىآنچهراکهبعدازانتخاباتاتفاقافتاد، آنظلمىکهبهمردمشد، آنظلمىکهبهنظاماسلامىشد، آنهتکىکهازآبروىنظامدرمقابلملتهابهوسیلهىبعضىانجامگرفت، اینهاهمهراندیدهمیگیرند، فرضاً مسئلهىفلانحادثهرا، زندانکهریزکرا، یاقضیهىکوىراقضیهىاصلىدورانبعدازانتخاباتتاامروزقلمدادمیکنند؛ اینخودشیکظلمدیگراست. مسئلهىاصلى، مسئلهىدیگرىاست.مسئلهىاصلىایناستکهمردمدریکحرکتعظیمى، دریکانتخاباتپرشورِ خوبِ کمنظیرىحضورپیداکردند و این رأى بالاراتوىصندوقهاریختند. هشتاد و پنجدرصدشوخىاست؟ اینانتخابات، نظامراکهدراینیکىدوسالاخیرهمینطورپىدرپىپیشرفتهاىاقتصادى و علمى و سیاسى و امنیتى و بینالمللىبراىخودشکسبکردهبود، دریکمرحلهىعالىازامتیاز و آبروقرارمیدهد، بعدناگهانمشاهدهمیکنیمیکحرکتىصورتمیگیردبراىنابودکردناینحادثهىافتخارآمیز. مسئلهىاصلىایناست»
ازاینعباراتکاملاواضح، مشخصمیشودکهمنظوررهبرانقلابازهتکحرمتنظامیعنیچه. ایشانضمنمحکومکردنتخلفاتیمانندحملهبهکویدانشگاه و ماجرایبازداشتگاهکهریزک و … بهظلمبزرگتریهماشارهکردندیعنیظلمبهمیلیونهاایرانی و نادیدهگرفتنحضور 40 میلیونیآنهادرانتخابات و زیرسوالبردنانتخابآنها.ظلمبهپیشرفتهایاقتصادی و علمی و سیاسی و امنیتی و بینالمللینظام. اینکجا و آنچیزیکهآقایدکتربرداشتکرده و ادعامیکند؟ یعنیواقعاآقایسروشازدرکاینمسالهناتواناستیااینکهخودشرابهندانستنزده؟!
البتهازکسیکهبه«حقیقت مطلق»اعتقادیندارد و همهاندیشهها و نظرها و برداشتها و دینهاراحقمیداند و کلامخداراهمدرهرلحظه و هرنقطه و هرمکاندارایمعانیمتفاوتمیداند و همهبرداشتهایدینیراهمبهرسمیتمیشناسد، عجیبنیستکهازسخنانصریح و واضحرهبرانقلاببرداشتیمتناسبباخواستخودشداشتهباشد، اماعجیباینجاستکهدکترسروشاینباربرخلافمرام و مسلکسابقخود، تنهایکبرداشت، آنهمبرداشتخودشرابهرسمیتشناخته و همانراعینواقعیتدانسته!
عجیبترازهمهی اینهااینکهآقایدکترسروشبعدازمدتهاکهقرآنرا«کلام محمدی» میدانست، اینباربرایاثباتادعاهایشناگهانتغییرموضعداده و از«کلام خالق سبحان»سخنمیگوید و ازآنشاهدمیآورد!
سروشهمچنیندرقسمتدیگریازنامهاش، دربارهدینمینویسد و ادعامیکندکهبانابودیاستبداددینی، حکومتیخواهدآمدکهبهدیانتاحتراممیگذارد: «مازوالاستبداددینیراجشنخواهیمگرفت. جامعهایاخلاقی و حکومتیفرادینیطالعتابناکمردمسبزماست… مادیانتراهمارجخواهیمنهاد… بارخدایاتوگواهباش، منکهعمریدرددینداشتهام و درسدیندادهام…»
حالببینیمکهمنظورآقایسروشازحکومتفرادینیکهدرآرزویتشکیلآنست و آندینیکهویآنراارجمینهد و آندینیکهویدردشراداشته و درسشراداده، کدامست؟ لطفاعباراتزیررابهدقتبخوانید و قضاوتکنید:
درحیطهولایتباطنی، رابطهمرید و مرادیبرقراراست، امادرحیطهولایتسیاسی، حتی ائمههموجوباطاعتندارندچهبرسدبهفقیه! مردممیتوانندبراماممعصومهمخردهبگیرند، انتقادکنند و درجاییفرمانشرااطاعتنکنند! (سروش، ماهنامهکیانبهمن 77) ولایتمنحصردرشخصنبیاکرماست و بارفتناو، ولایتنیزخاتمهمییابد! ولایتپیامبربعدازاوبهکسیمنتقلنشدهاست! (کیانآبان 77)
تفکردینیبااستخدامطبیعتمنافاتداردیاحداقلخنثیاست! (هفتهنامهآبانخرداد 78) حقیقتدینهمانتجربهفردیدینیاستکهدرموردپیامبران «تلقیوحی» نامگرفته و دینهیچارتباطیبهاموراجتماعی و سیاسی و حکومتیندارد، هرکسیهمانقدردینداراستکهبهاینتجربهفردیرسیدهباشد. (روزنامهصبحامروزخرداد 78)
ارتدادحقطبیعیهرانسانیاست! (کیانفروردین 78) هیچدینیعقلانمیتواندمردمراازانتخابدیندیگرمنعکندچونخودآندینزاییدهانتخاببوده. (صبحامروزشهریور 78)درتعارضتکالیفدینی و حقوقبشر، حقوقبشرمقدماست!متاسفانهفقهایمااطلاعاتبروندینیندارند و متوجهایننکاتنیستند(صبحامروزشهریور 78)
ارزشهایدینیدائمادرتغییراند، اگرروزیفاطمهمیگفتبهترینزنانکسیاستکهنامحرماورانبیند، امروزکسینمیتوانداینرابپذیرد!(ماهنامهزناندی 78) فرهنگ شهادت خشونت آفرین است! (روزنامهنشاطخرداد 78) درتاریخجدیدخداییکهمومنانکشفمیکنندممکناستباخداییکهگذشتگانکشف و تجربهمیکردندمتفاوتباشد! (کیان ش 52)
مخالفت محققانه با دین کفر نیست. چون کفر موضعگیری در مقابل خداست ولی مخالف دین از روی تحقیق در قبال خدا موضعگیری نکرده است. (راه نو مرداد 77) مفاهیم دینی مانند ذم دنیا، رضا به قضای الهی و توکل و زهد و … مناسب دوران تاسیس یک نهضت و انقلاب میباشد، چون لازمه انقلاب، بریدن از دنیا و از خودگذشتگی است، اما برای دوران ثبات، کارآیی ندارد! (روزنامه ایران دی 77)
دین ورزی روحانیان، عوامانه و مصلحتاندیشی است، عاطفی، تقلیدی، تعبدی، سنتی و میراثی است. ملاک، حجم عمل است نه اندیشه و تعقل. روضهخوانیها و زیارات دسته جمعی، تعصب و تجزم و تکفیر و طرد، در این نوع دینداری، زیاد به چشم میخورد. (کیان بهمن 78)
قرائت های مختلف از دین زدودنی نیستند و همه را باید به رسمیت شناخت، اینها در ذات یکی هستند (روزنامه ایران دی 78) جهان مدرن پرده از رازهای موهوم دینی برداشته و دین را از صحنه اجتماعی به یک حیطه کاملا فردی عقب رانده است (کیان مرداد 77)
احکاماسلامآمیختهبهاسطورهاند و اگرازآنهااسطورهزداییشودبهراحتیبهمرورزمانقابلتغییراند. مثلاحجابجنبهاسطورهایداردنهاینکهبرایحفظعفتباشد! (ماهنامه زنان دی 78)انقلابمابراساساسلاماسطورهایبناشده، نهاسلامعقلانی. روحانیتماهمیشهعوامزده و دنبالهروعوامبودهاند و عوامهماسلاماسطورهایرابهترقبولمیکنندتااسلامعقلایی (روزنامه نشاط خرداد 78)
حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را میگیرد. در نظام لائیک ترکیه، روحیه علمجویی و حقیقتطلبی بهتر رشد کرده است زیرا آنجا ارزش های دینی را با علم مخلوط نکردهاند (نشاط خرداد 78) اگر قبول کنیم اسلام یا پارهای از احکام آن سیاسی است، باید این احکام، موقت باشند چون حکم سیاسی موقت است. (کیان فروردین 78)
اینهابخشکوچکیازآراء و عقایدآقایسروشدربارهدین و اندیشههایدینیاست. کاملامشخص و معلوماستکهایشاندربارهدین و احکامدینچطورفکرمیکنند. وقتیایشانبهولایت ائمهقائل نیستند، آیادیگرجاییبرایولایتفقهامیماند؟ واضحاستکهاینادعاها، درنهایتبهنفیکاملدینمیانجامد و ماهیت و حقیقتدینرانفیمیکند. اینرامقایسهکنیدباآرایامامخمینیکهدینراحقیقتیباابعادگوناگونفلسفی، اعتقادی، عرفانی، فقهی و مناسکیاجتماعی- سیاسی و تامینکنندهسعادت و نیکبختیآدمیدردنیا و آخرتمیدانستند.
حالبایدازایشانپرسیدآیادینبدونولایت ائمه (ع)هماندیانتیاستکهقراراستدرحکومتموهوم و خیالیشمابهآناهمیتدادهشود؟ آیااینهماندیانتیاستکهشمادردشرادارید؟ ایندین و ایندیانتدرمیانمردمدارایچهجایگاهیاست؟ آیامردمدیندارایرانهمبهچنیندین و دیانتی کهدرآن«شهادتطلبیحسینبنعلی و نهضتعاشوراخشونت و عاملخشونتنامیدهمیشود»اعتقاددارند؟ البتهسروشجواباینسوالراقبلاداده است:«عوام، اسلام اسطورهای را بهتر قبول میکنند تا اسلام عقلایی!»
اینجاستکهیکتناقضدیگرهمدرنامهآقایسروشآشکارمیشود. اگردینعموممردمکشوراسطورهایاست و نهمانندایشانعقلایی، پسسروشازکداممردمدممیزند؟ اینمردمیکهقراراستاستبدادحکومتدینیرانابودکنند، کجاهستند؟
سروش هم سبز میشود!
ازدیگرتناقضاترفتاریسروشاینستکهناگهانعضوجبههسبزمیشود! اوچناناز«انتخابسبزموسوی»سخنمیگویدکهاگرکسیخبرنداشتهباشد، گمانمیکندایشانازسینهچاکانمیرحسینموسویدرانتخاباتبودهاست. کافیستسریبهاخبارروزهایتبلیغاتبزنیم و نامههایمحکم و تند و اهانتآمیزاورابهمیرحسینموسوی و محموددولتآبادیبخوانیم:
«درخبرهاآمدهبودکهآقایموسویبهدانشجوییکهازنقشویدرانقلابفرهنگیسوالکردهبود، چنینپاسخدادهبودکهمندرآنهنگامنخستوزیرنبودم و نقشیدرانقلابفرهنگینداشتم و سندیدراینموردوجودندارد. پاسخبهآندانشجو، درحقیقتپاسخبهعبدالکریمسروشبودکهدرجوابدروغها و توهینها و تمسخرهاییکنویسندهدرمحفلحامیانموسوی، انگشتبرنقشمهممیرحسینموسویدرستادانقلابفرهنگینهادهبود و ازویخواستهبودتااینرازسادهرافاشکند و اطلاعدرست و دقیقدراختیارپرسشگرانقراردهد… آقایموسویامابهجایگفتناینحقیقتساده، راهناصوابیرابرگزید و پاسخآندانشجوی دلسوختهراچنانمبهمدادکهکسنداندویدرآنایامچهکارهبودهاست.
آقایموسویشماکههمهافتخارتانپیرویازاماماست، چرا؟ شماکهخودمنصوبامامبودید و بهفرماناوبرصدرجلساتمینشستید، چراخبردرست و دقیقیازآننمیدهید؟ آیافرداهماگربهکرسیریاستجمهوریبنشینید، همینطورحقدانستن مردمرامحترممیشمارید؟ گفتهاید شما در انقلاب فرهنگی نقشی نداشتید. که اینطور؛ ولی صورت مذاکرات شورای انقلاب چیز دیگر میگوید!…
ایندرانقلابفرهنگی. امادرستادانقلابفرهنگیچطور؟ آیا آنجا هم بینقش بودید؟ قربان تمکینت شوم. میبین و سر بالا مکن. من میدانم که حامیان شما، از جمله آقای مسجدجامعی، در تشکیل آن جلسه و دعوت از آن نویسنده و تحریک او، خطای سیاسی و اخلاقی بزرگی مرتکب شدند و جای خالی دروغ را پر کردند و پویش انتخاباتی شما را به رنگ جفا آلودند! اما شستن آن رنگ با رنگ دیگر میسر نیست. از شما انتظار بزرگمنشی بیشتری میرفت!یکیاینکهآنگفتار و کردارزشترانکوهش و سرزنشکنید و دوماینکهشجاعانهازاقدامامامیکهافتخارپیرویاورادارید و نیزازنقشخوددرانقلابفرهنگی و ستادانقلابفرهنگیبیشرمندگیدفاعنمایید و چونیکفردمطلع و مسوول، زوایاینهفتهآنراآشکارسازید و نشاندهیدکهبرنامهریزان و مجریانانقلابفرهنگیچهکسانیبودهاند و خوددرگشودنپروندهمذاکراتشورایانقلابدراینخصوصپیشقدمشوید و همچنینتصریحکنیدکهآییننامههایانقلابیبرایسانسورکتاب و غیرهمحصولشورایعالیانقلابفرهنگیکنونیاستکهشماهمعضوآنبودهاید و هستید! طفره رفتن و سر زیر برف کردن و جواب چند پهلو و سربالا دادن و کتمان حقیقت نمودن و به حمایت توهینکنندگان برخاستن و در قبال دروغگویان و درشتگویان سکوت پیشه کردن، شیوه صادقان و کریمان نیست!»
و این هم مطلب توهین آمیز سروش دربارهمحموددولتآبادی:
«به جستجو برآمدم که قصه چیست و محمود دولتآباد کیست. خبر آوردند خفتهایاستدرغارینزدیکدولتآبادکهپساز 30 سالناگهانبیخوابشده و دست و رونشستهبهپشتمیزخطابهپرتابشده و بهحیا و ادبپشتکرده و صدادرشتکرده و با «سخافت و شناعت» از معلمی به نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را «شیخ انقلاب فرهنگی» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و این همه عقدهگشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از مهندس موسوی که در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است! گزافه و یاوه بسیار شنیده بودم اما این گافهای گزاف واقعا نوبر بود. از جنسی دیگر بود. از هیچکس چندان نرنجیدم که از میرحسین! آخر او میتوانست به این خفته پریشانگو بیاموزد که انقلاب فرهنگی را (برای بستن دانشگاهها) دانشجویان به راه انداختند نه سروش!»
همان طوری که میبینید سروش به صراحت میرحسین موسوی را به دروغگویی و پنهانکاری و عدم شجاعت و سانسور کتاب و … متهم میکند و نیز اظهار نگرانی میکند که آیا میرحسین موسوی در صورت پیروزی حق دانستن مردم را محترم میشمارد؟
کدام را باور کنیم؟آندشمنیدیروز و آناتهامدروغگویی و گزافهگویی و پنهانکاریکهسروشبهموسوینسبتشمیداد و یاتوهماتامروزاورادرباره «پیروزیسبزموسوی» و مدایحاورادربارهی موجسبز؟ البتهمیشوداینهاراهمگذاشتبهحسابهمانبرداشتهایمتفاوتویازیکموضوع. یعنیممکناستسروشهرلحظه و هردقیقه و هرثانیه، ازیکمساله، برداشتهایمتفاوتیداشتهباشد! بستگیبهاینداردکهدرآنلحظهی خاصمصلحتچهباشد؟! یکروزمصلحتحکممیکندموسویدروغگو و بیانصافباشد، روزدیگرحکممیکندکه «پیروزسبزانتخابات» باشد. چرا؟ چونآقایسروشهرروزبهرنگیاست. یک روز به رنگ زرد کروبی، یک روز هم رنگ سبز موسوی!
البتهایشاندربارهموجسبزهمدچارتوهمات و تناقضاتشدیدیهستند. آقایسروشبرخلافعقایدشانکهبامطلقگراییمخالفهستند، اینجابهمطلقگراییاعتقادکاملدارند. همهسبزهاراهمانطوریمعرفیمیکندکهخودشتصورمیکند. فرضسروشاینستکههرکسیکهدرانتخاباتازمیرحسینموسویحمایتکردهامروزبایدقطعادرموجسبزموهومویجایگرفتهباشد و بانظام و رهبریمخالفباشد. اماسروشاینجاهماشتباهمیکند. ویآنقدردچارتوهمسبزشدهکهفرصتفکرکردنراهمبخودنمیدهدتاهمهآدمهایدور و برموسویرابهخاطرآورد. منبهآقایسروشکمکمیکنمتااینآدمهارابهتربشناسد:
آقایسروش! مجید مجیدی را که میشناسید؟مجیدیکسیاستکهدرانتخاباتاخیرازموسویحمایتکرده و فیلمتبلیغاتیاشراهمساختهبود. آیا مواضع او را درباره خودتان به خاطر دارید؟اوهمانکسیاستکهبعدازشنیدناظهاراتشمادربارهقرآنمحمدی، موضعگرفت و دربارهشماگفت:«مننهازموضعدفاعازحاکمیت و دولتکهمیدانیدمراباسیاست و سیاستپیشگیکارینیستکهاز موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام میکنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بینظیر سکوت پیشه کردند گله مندم»پسمعلوممیشوددرمیانحامیانموسوی و اطرافیاناوآدمهاییهستندکهبادین و دیانتموهومشمامخالفهستند و آنرابهرسمیتنمیشناسند و حتیشمارابهخاطرآنتکفیرمیکنند!
اگر تصور میکنید که به خاطر حوادث بعد از انتخابات، مجیدی و امثال مجیدی از اعتقادات دینی خود دست برداشته و بخاطر مصلحت، در کنار شما جای گرفتهاند اشتباه میکنید. اگر گمان میکنید در موج سبز موهوم شما، که در آن «گوگوش و سروش» جای گرفتهاند، «سید مهدی شجاعی و مجید مجیدی و میرشکاک و عبدالجبار کاکایی» هم حضور دارند، کاملا در اشتباهید. این موج سبز با آن موج سبز خیالی شما زمین تا آسمان فرق دارد.
اماچرامیگویمکهمراددکترسروشازنوشتنایننامهبیانکینههایشازاصلنظام و امامخمینیاست؟ چونسروشبخوبیمیداندکهبخشزیادیازرایدهندگان و حامیانمیرحسینموسویآدمهاییهستندکهبهایننظام و بهاینانقلاباعتقادکاملدارند. اصلاخودموسویهمباادعایپیرویازخطامامبهصحنهانتخاباتآمدهبود. دراینشرایطقطعابهمصلحتدکترسروشنیستکهخودش و موجسبزموهومشرادربرابراینجمعیتقراردهد، بهمصلحتشآناستکهبگوید«ماپیروخطامامهستیم و باآقایخامنهایمخالفیم!» اماسروشچندخطپایینترهمینمصلحتراهمفراموشمیکند و رفتارمنافقانهاشرالومیدهد. بخوانید:«بارخدایاتوگواهباش، منکهعمریدرددینداشتهام و درسدیندادهام، ازبیدادایننظاماستبدادآئینبرائت میجویمو اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کردهام از تو پوزش و آمرزش میطلبم!»
بهنظرشماآیادکترسروشدقیقهای و ثانیهایدردورانرهبریآیتاللهخامنهایمقام و مسئولیتیدراینمملکتداشته؟ خیر. همهمابخوبیمیدانیمکهاواگردرایننظاممسئولیتیداشته، درسالهایاولانقلاب و درزمانحیاتامامخمینیبود؛ کهسروشمسئولیتآنچندوقترا «خدمت به ظالمان»تعبیرمیکند! اینعبارتعمقکینه و بغضویرانسبتبهامامراحلنشانمیدهد.
سروش از نوشتن این نامه چه هدفی داشته؟
سروشخودبهترازهرکسیمیداندکهتوهماتشدرمیانمردمایرانجایینداردچراکهبهگفتهی خودش«عموم مردم ایران عوام هستند و برخلاف او، دنبالهرو اسلام اسطورهای»پساینسوالمطرحمیشودکهاوازنوشتنایننامهکهتاثیریدرعموممردمایراننداردچهمنظوریداشته؟ بهنظرمنیکیازاهدافسروش و آدمهاییماننداوایناستکهدراینروزها و درآستانهبازگشاییدانشگاهها، فضارابرایادامهبحرانمهیانگهدارند و نگذارندکهشرایطکشورآرامشود. سروشبهعنوانیکیازرهبرانفکریجریانسکولارکشور، بانوشتنچنیننامهای، بهجریانوابستهبهخودپیغاممیدهدکهایناعتراض و اینآشوبهانبایدتمامشود، بایدادامهپیداکند و بههمیندلیلاستکهباتوسلبهشعر و شاعری و قطعاتادبی، نامهایمینویسد و ادعامیکندکهنشانههایسقوطحکومتدینیراباچشمخوددیدهاست! اماحقیقتچیزدیگری است…
ماچهوظیفهایداریم؟ همانطورکهدرابتدایاینمطلبگفتم، مانبایدازخواندن و روبروشدنباچنیننامههاییبترسیم و ازعبارات و توهینهایآنناراحتشویم. بایدآنرابخوانیم و دروغهایشراافشاکنیم. بایدهوشیارباشیم و باتدبیرعملکنیم. فراموشنکنیمکهرهبرمعظمانقلابحدودابیستروزپیشدردیداربادانشجویانبهاینمسالهاشارهکردهبودندکهاینقضایابهپایاننرسیده، صحنهگردانهاییپیداخواهندشدکهبیکارنخواهندنشست:
«منبهشماعرضکنمدانشجوهاىعزیز! اینهاناامیدنیستند؛ دارندقضایارادنبالمیکنند؛ بهاینزودىهمزمیننمیگذارند. اینهاصحنهگردانهائى دارند، صحنهگردانهائى همپیداخواهندکرد. دانشگاهبایدبهوشباشد. دانشجوى مؤمن و مسلمان و دانشجوئى کهبهکشورشعلاقهمنداست و دانشجوئى کهبهآیندهىکشور و آیندهىنسلخودشدلبستهاست، بایدهوشیارباشد. بدانیداینهادارندطراحىمیکنند؛ البتهشکستمیخورند. منالانبهشماعرضمیکنم، اینهادرنهایتشکستمیخورند؛ امادرجهىبیدارى و هوشیارىمن و شمامیتوانددرمیزانخسارت و ضررىکهواردمیکنند، تأثیربگذارد. اگرهوشیارباشیم، نمیتوانندصدمه و ضررىبزنند. اگرغفلتکنیم، احساساتىبشویم، بىتدبیرعملکنیم، یاخواببمانیم و اینجورعوارضبهسراغمانبیاید، ضرر و زیان و هزینهبالاخواهدبود؛ ولودرنهایتموفقنخواهندشد.»
پ/ن:
1- این مطلب امید حسینی است در آهستان
2- الهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شهر رمضان، فغفر لنا فی ما بقی منه...