عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۵۸

آبراهام لینکلن و احمدی نژاد!

فیلم لینکلن ساخته اسپیلبرگ را دیدم! عجب فیلمی بود! پر از نکته! سعی می کنم مرتب نکته ها را بنویسم.

1- شخصیت پردازی:

- من احمدی نژاد سال84 را در لینکلن دیدم! فردی با زندگی ساده، (مثل سکانس واکس زدن کفش ها) 

- مردمی: دیدارهای مردمی بی واسطه، محبوبیت بالا در خیابان و...

- کار شبانه روزی: تا ساعت 3:40 دقیقه شب هم کار می کند.

-تلاش برای برقراری عدالت

- خاکی، کسی که از کف به بالا رسیده: کار نقشه برداری می کرده، وکیل بوده و...

- فرزانه و فاضل (از اینجایش احمدی نژاد نیست!): نگاه کنید به سکانس هایی که در اوج فشارها یا مسائل پیچیده، لینکلن با بیان یک داستان، بخشی از یک شعر یا نمایشنامه شکسپیر معضل را به راحتی حل می کند.

- اسطوره انسان کامل: نگاه کنید به سکانس های بازی با پسرش، کول کردن بچه خواب، محبت به بچه ها و... و شاه بیت این غزل را می توان در سکانس رای گیری کنگره و دیزالو به لینکلن درحال کتاب خواندن با پسرش و تکیه بر صندلی اش با آرامشی پیامبرگون به طور بسیار زیبایی دید.( لینکلن رو به نور نشسته است)


2- نقش سیاست در فیلم:

- رئیس جمهوری که قدرت ندارد! نگاه کنید به سکانس فریاد وزیر جنگ بر سر لینکن که نمی خواهم داستانت را بشنوم... از این دست سکانس ها در فیلم زیاد بود که لینکلن مثل عارفی فرزانه بین سیاست مداران گرگ صفت گیر کرده بود و مستاصل بود...

- اشاره به قدرت احزاب: هیچ کسی حق ندارد خلاف نظر حزب حرفی بزند. حتی لینکلن که خودش رئیس حزب است نیز همچین قدرتی ندارد.

- قدرت لابی های پشت پرده: قدرت لابی ها! همه تصمیم ها یا بر مبنای لابی بازی است یا معامله.

-آیا مصداق امروزی بیلر " هاشمی " است؟!!!


3-معنویت و دین:

نگاه کنید به سکانس درگیری در مجلس و دیالوگ: " آیا خداوند دو نژاد را یکسان آفریده است؟" این سکانس مصداق بارز تحریف در مسیحیت است...

تقدس بخشیدن به لینکلن و قانون منع برده داری: نگاه کنید به سکانس اعلام نتیجه رای گیری: صدای ناقوس و حرکت لینکلن به سمت نور... 

- دقت به نوع پوشش ها، برخوردها و... بسیار جای تامل دارد. در فیلم لباس ها اکثراً پوشیده است و تنها یک سکانس بوسه وجود دارد که بین یک پیرمرد و پیرزن اتفاق می افتد...!



4- دیالوگ ها و سکانس های نکته دار: 

- توی فیلم حتی یک فحش هم نمی شنوید و این برای آمریکایی ها بسیار عجیب است!(بغیر از جمله دهنم سرویسه از آن فرد لابی باز در دیدار با لینکلن) آیا برای تقدس بخشی این کار صورت گرفته است؟!

-لینکلن: "ما پاهایمان را فراتر از عرصه جهان گذاشته ایم... در حالیکه سرنوشت منزلت انسان ها در دستان ماست!" آمریکایی ها با این تاریخ شرم آور چطور ادعای حقوق بشرشان می شود؟!

-لینکلن: من رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا هستم، با قدرتی بی اندازه! پس بروید و آن 11 رای را برای من بگیرید.(نوع قرار گرفتن دوربین، موسیقی فوق العاده و ادای دیالوگ بسیار قوی است و شاید بهترین سکانس فیلم برای القای غرور به یک آمریکایی باشد...)

- استیونز: این بزرگترین مصوبه قرن 19 است که با همیاری و ترغیب "پاک ترین" مرد آمریکا (لینکلن) به نتیجه رسید...

نگاه کنید به سکانس های عبور لینکلن از بین جنازه های خودی و دشمن و موسیقی فوق العاده اش، شاید حلقه گم شده ما در سینمای دفاع مقدس همچین سکانس هایی باشد... وای بر سینمای دفاع "مقدس" ما!

- باری را که سردار جنگ بر دوش لینکلن می گذارد پیامی است که شاید هیچ یک از حضرات خودی درک نکردند... بعد از پایان جنگ این دونفر در خلوتی با هم نشسته اند و سردار به لبنکلن می گوید:" ما در جنگ "پیروز" شدیم. حالا تو باید ما را از این وضعیت خارج کنی... کاش کسی این حرف ها را بعد از به هاشمی هم می گفت...

- " من آرزو دارم به سرزمین مقدس بروم... اورشلیم... جایی که داوود و سلیمان نبی را رفته اند... آرزوی لینکلن رفتن به اسرائیل است!!! البته برای این که ذهن افراد را به حمایت از اسرائیل ترغیب کنند چه راهی بهتر از این؟!تمام فیلم اسطوره ای می اسزی پیامبرگون و در انتها آرزویش رفتن به اسرائیل باشد! عجب حکمتی! شاید بنیان سیاست خارجی آمریکا بر همین اساس بنا شده باشد!: به سمت اسرائیل!


پ/ن: من شخصیت لینکلن را با عینکی سیاسی نگاه نمی کنم. شاید او انسان سالمی بوده است. اما این روند "جملات حکیم فرزانه شهید آبراهام لینکلن" را قطعا بر نمی تابم. مگر ما برای امام و یا رجایی و بهشتی و مطهری این کار را کرده ایم؟ یا اصلاً برای امیر کبیر و شیخ فضل الله؟! و یا اصلاً تر کوروش! مشکل اینجاست: بیگانه پرستی...


عباس سیاح طاهری
۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۰۸

نگاهی به فیلم زندگی پی (پای)

به نظرم فیلم خوبی است! مخصوصا برای بالیوود. تصاویر فوق العاده از طبیعت، حیوانات، و همچنین اقیانوس بسیار جذاب است. اما آنچه به نظرم بسیار جای تامل دارد، این است که فیلم دارد یک حرف می زند:

1-      همه ادیان واحدند، مثل سکانسی که پای می گوید من یک مسیحی مسلمانم و البته بودایی. و صد البته یهودی هستم و الان کتاب مقدس یهود را تدریس می کنم. این یک نگاه است.

2-      نگاه دوم را می توان نگاهی مخالف دین دانست. این که اصلاً دین کارکرد اساسی ندارد. خدا همه کاره است و یکی است و دین ساخته ذهن بشر است برای ایجاد اختلاف؛ با نگاهی عقلانی میتوان به خدا رسید و نیازی به  پیامبر و دین نیست. مثل سکانس نهار خوردن خانوادگی و صحبت های پدر درباره دین و فاصله اش با تعقل (که البته فقط هجمه به اسلام است نه به ادیان دیگر – اشاره به عدد 1400 سال می کند-)

3-      پای پیامبری است الهی یا مصداقی از یک اومانیسم جدید است؟

4-      کانادایی: من داستان ببر را بیشتر دوست دارم

پای: چون درونش خدا است!!!

عباس سیاح طاهری
۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۱۱

انتخاباتیه

اول: این روزها نزدیک انتخابات همه چیز جایش را عوض می کند... آدم ها "عوض" می شوند... و آدمی که درست عوض نشود "عوضی" است...

دوم: من معتقدم نباید تمام کارهای این دولت را زیر سوال برد. احمدی نژاد به غایت یک رئیس جمهور مردمی بود. با عملکردی فوق العاده در حوزه سیاست خارجی در دولت نهم و متوسط رو به خوب در دولت دهم، فوق العاده در حوزه کارهای عمرانی در هر دو دولت، خوب در حوزه آموزش، و ضعیف در حوزه اقتصاد.

بازگشت به گفتمان انقلابی، روحیه جهادی، سه شیفت کار کردن، جرئت مواجهه با غول های برنامه ای کشور مثل هدفمندی یارانه ها، سهمیه بندی سوخت و مسکن مهر را می توان از نقاط مثبت احمدی نژاد دانست.

قصد این نوشته نقد و بررسی احمدی نژاد نیست! چون بحمدلله و به لطف فضای باز نقد این روزها، هم کاندیداها و هم رسانه ها با تیزترین و دقیق ترین تیغ ها از خجالت دولت در می آیند... مراد فقط یادآوری این نکته بود که: " درست است که این دولت مثل آن حیوان نُه مَن شیر ده در آخر کار دارد خراب می کند اما نباید تمام کارهای دولت را و پیشرفت ها را نادیده گرفت" برای حسن ختام این بند لازم است مثالی بزنم: امسال استان خوزستان به مدد رشد بی سابقه احداث "جاده های استاندارد" رتبه اول کاهش تصادفات رانندگی را (آن هم به میزان 47 درصد) از آن خود کرد... این یک کار تنها کلی جای شکر دارد.

سوم: پیشرفت و عدالت، توسعه پایدار، آرامش، بازگشت به قانون، معلم سیاست، هوای تازه، دولت تدبیر و امید، سلام بر زندگی، دولت قانون و شعارهایی از این دست به نظرم این روز ها زیاد ورد زبان کاندیداهاست. به غیر از شعارهای بی ربطی که برخی می دهند مثل : من و تو با هم ما ، بهار و... که بار تشویقی و وعده ای ندارد، همه این شعار ها به نوعی دعوت به چیزی است... آن چیزی که از میان این سخنان امروز اهمیت پیدا می کند به نظرم این چند خط است: "هر کسی که رئیس جمهور آینده این کشور شد باید شعارهای تمامی کاندیداهای شکست خورده را به دقت مطالعه کند. حتی کاندیداهای مستقل بی رای را، چرا که قطعاً مجموع این شعارها خواست "عموم" مردم از رئیس جمهورشان است. خواست به حقی که باید محقق شود...

و این البته همان خواست رهبری هم هست که فرمودند: رئیس جمهور بعدی باید ویژگی های مثبت رئیس جمهور فعلی را دارا باشد... و البته ضعف هایش را (که کاندیداها برای کسب رای روی آن ها زوم کرده اند) نداشته باشد. و این یعنی پیشرفت...

چهارم: این روزها به این نکته زیاد فکر می کنم که: با این که رد صلاحیت مشایی محرز است، برنامه احمدی نژاد برای بقای در بازی قدرت چیست؟ سفرهای سنگین استانی این روزها و افتتاح طرح هایی که شروع شده اند را چه چیزی باید معنا کرد؟ تاریخ نشان داده مردم ما حافظه شان تحت تاثیر احساسات تغییر می کند. اگر در آخر کار این دولت احمدی نژاد بدون معرفی نامزدی و با یک بار بسیار زیاد پروژه های افتتاح شده لبخند ژوکوندی تحویل مخالفینش داد و گفت دیدید "خادم ملت" را چطور به صلابه کشیدند بی دلیل؟! و قدرت را به رئیس جمهور بعدی واگذار کرد، چه؟! 

و چهار سال بعد با قدرت متکی به "خاطره خوب پروژه های افتتاح شده" به بازی قدرت بازگشت، آن وقت چه می کنیم؟ آیا می توان تاثیر عمیق فعالیت های سازنده او را در حوزه آبادانی و عمران بی تاثیر دانست؟ البته قصد ندارم تمام فعالیت های دولت را زیر سوال ببرم که مطمئنم بخش اعظمی از آن (و شاید همه آن) خالصاً و برای رضای خدا و خدمت به مردم است. فقط خواستم از این منظر هم به ماجرا نگاه کنم...


آخر الامر:

آدم باید چقدر بزرگ باشد که پس از 1400 سال هم پیکرش به دفاع از شیعه بلند شود... و چقدر باید پست باشد که پس از 1400 سال ببینی جنازه سالم است و آن را تکه تکه کنی...

السلام علیک یا حجر بن عدی؛

...ما تازه فهمیدیم حکمت قبر پنهان مادر را...


عباس سیاح طاهری
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۱۱

نقطه!

1- این روزها عجیب احساس بدی دارم! صبح و شب  با خودم کلنجار میروم... اصلاً نمی دانم بر سر آن نیمه مغزم چه آمده! آن نیمه ی "احساس تکلیف کن"!!!!

چرا من احساس تکلیف نمی کنم؟ چرا برادرم که دکترای جامعه شناسی دارد احساس تکلیف نمی کند؟ چرا مسئولمان با دو سه تا دکترا و لیسانس آن هم در حوزه ی علوم سیاسی، مدیریت اجرایی، و مدیریت دولتی نامزد نمی شود؟ چرا کامران نجف زاده را فرستادند سوریه تا نامزد نشود؟ چرا ؟ اصلا مرا چه شده است؟

2- آن نیمه مغزم که "احساس تکلیف نکن" است این روزها خیلی فعال است... می گوید تو چرا داری هی نامزد میشوی؟ اصلا نامزد شدن برای چیست؟ چند دلیل برای احساس تکلیفت بیاور...

3- با بچه ها که بحث می کنیم همیشه بحث به این جا که می رسد ناتمام می ماند: بین تخصص و تعهد کدام را باید انتخاب کرد؟ کسی که متخصص باشد ولی متعهد نباشد بهتر بلد است بدزدد(دزدی کند) و کسی که متعهد باشد تخصص را کسب می کند! و بچه ها میگویند پس این لیست بلند بالای مدیران یقه آخوندی دزد را کجای دلمان بگذاریم؟ مدیری اگر متعهد باشد کاری را که توان انجامش را ندارد نمی پذیرد...

دوست دارم جمله زیبای دکتر چمران را در پاسخ به این سوال: تخصص یا تعهد؟ - به تعبیر شهید چمران تخصص یا تقوا؟- به عنوان حُسن ختام ذکر کنم:

 می گویند تقوا از تخصص لازم تر است! آنرا می پذیرم! اما می گوییم آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد؛ بی تقواست!!


4- یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست/ از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند
راستی چقدر جالب است
که فرق بین نامزد و نامرد هم در همین یک نقطه است!!!

5- از نقطه ای بترس...



عباس سیاح طاهری