عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

اشاره: رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولین نظام اسلامی و جمعی از قشرهای مختلف مردم، ضمن بیانات ارزشمندی در باره بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص)، در خصوص مسائل روز و هشدار به نخبگان مواردی را متذکر شدند که آگاهان سیاسی این بخش از بیانات معظم له را پیام به آقای هاشمی رفسنجانی تفسیر میکنند. رهبر معظم انقلاب در این بخش تأکید کردند که نخبگان در معرض امتحان عظیمی قرار دارند و مردود شدن در این امتحان به سقوط منجر خواهد شد. ایشان با پرهیز دادن از سیاست بازیها، از آقای هاشمی رفسنجانی خواستند که خرد را معیار قرار بدهد. معظم له شاخص خرد را بندگی خداوند دانستند. این بخش از سخنان مقام معظم رهبری، خواندنی و عبرت آموز است.   

 

 

رهبر معظم انقلاب  

هر کسى امروز جامعه را به سمت اغتشاش و ناامنى سوق بدهد، از نظر عامه‏‌ى ملت ایران انسان منفورى است؛ هر که می‏خواهد باشد. هر هدفى را که این ملت بخواهد به آن برسد، در سایه‏ى آرامش و امنیت خواهد رسید. وقتى امنیت بود، تحصیل هم هست، علم هم هست، پیش‏رفت هم هست، صنعت هم هست، ثروت هم هست، آسایش گوناگون هم هست، عبادت هم هست؛ دنیا و آخرت در سایه‏ى امنیت وجود دارد. وقتى ناامنى ایجاد شد، همه‏ى اینها مخدوش میشود. به هم زدن امنیت یک ملت بزرگترین گناهى است که ممکن است کسى مرتکب بشود. این را البته آن کسى که مأمور است، مزدور است، او که حرف گوش نمیکند؛ خطاب ما به او نیست؛ خطاب ما به نخبگان است. آحاد ملت هم هوشیارند؛ نخبگان ما هوشیار باشند. 

 

نخبگان بدانند هر حرفى، هر اقدامى، هر تحلیلى که به آنها [مزدوران دشمن] کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همه‏‌ى ما خیلى باید مراقب باشیم؛ خیلى باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضع‏گیرى کردن، مراقب گفتن‏ها، مراقب نگفتن‏ها. یک چیزهائى را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکرده‏ایم. یک چیزهائى را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کرده‏ایم. نخبگان سر جلسه‏ى امتحان اند؛ امتحان عظیمى است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است. اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم، راهش این است که خرد را، که انسان را به عبودیت دعوت می‏کند، معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم.  

 

  عقل، این سیاسی‏بازى‏ها و سیاسى‏کارى‏هاى متعارف نیست؛ اینها خلاف عقل است. «العقل ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان»۱؛ عقل این است که انسان را به راه راست هدایت میکند. اشتباه می‏کنند آن کسانى که خیال میکنند با سیاسى‏کارى، عقلائى عمل میکنند؛ نه، عقل آن چیزى است که راه عبادت خدا را هموار می‏کند. شاخصش هم براى ما، بین خودمان و خدا، این است که نگاه کنیم ببینیم در بیان این حرف اخلاص داریم یا نه؟ به فکر خداییم یا نه؟ من دارم براى خاطر خدا، رضاى خدا حرف میزنم یا براى خاطر جلب توجه شما دارم حرف میزنم؟ براى خاطر خداست یا براى خاطر دل مستمع و غیر مستمع است؟ معیارش این است. به خودمان مراجعه کنیم؛ اقضى القضات نسبت به انسان، خودِ انسان است. خودمان را فریب ندهیم؛ بفهمیم چه کار می‏کنیم؛ بفهمیم چه می‏گوییم [و] چه حرکتى می‏کنیم.  

 پاورقی: ۱- کافى، ج 1، ص 11.

لینک های مرتبط:

مغز پسته ای ها: اواسط هفته گذشته یکى از دوستان سبز که مدیرمسئول یکى از روزنامه  هاى مغز پسته اى است بعد از مدت ها زنگ زد که: «جمعه ببینیم همو!» گفتم: «در خدمتیم» گفت: پس میدون امام حسین(ع) قرار بذاریم، چون ما قراره سجاده مونو اونجا پهن کنیم!

بازهم گوشه ای از نفوذ خاندان هاشمی : در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، زمانی که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با صدور بیانیه‌ای رسماً کاندیداتوری خود را اعلام کرد، حجت‌الاسلام مهدی کروبی که از مدت‌ها قبل به عنوان کاندیدا در عرصه حضور داشت طی نامه سرگشاده‌ای خطاب به هاشمی از وی خواست تا به برخی سؤالات تاریخی پاسخ دهد.

مهر تایید حامیان موسوی بر نظریه احمدی نژاد :  حضور آقایان موسوی، کروبی و رضایی در نماز جمعه این هفته تهران با حواشی پیرامون، هر چند فضایی را برای نشان دادن اعتراضات آنان فراهم کرد اما مهر تاییدی بر نظریه احمدی نژاد درخصوص بازی شطرنج آقای هاشمی با مهره هایی همچون نامبردگان برای بازگشت حامیان و اطرافیان به قدرت زد

عباس سیاح طاهری

جام زهر ...

برای هزار بار خواندن

زمان: 29 تیر 1367 / 5 ذى الحجه 1408

مکان: تهران، جماران

موضوع: سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598

جزوه جام زهر

بخش هایی از پیام:

ما درصدد خشکانیدن ریشه هاى فاسد صهیونیزم، سرمایه دارى و کمونیزم در جهان هستیم.
ما تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلى اللّه علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم.

 

... ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم.

ما غیر از خدا کسى را نداریم.

و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمى داریم.

و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود.

 

... امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بى درد شروع شده است.

و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده اند مى بوسم، و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچه هاى آزادى و کمال نثار مى کنم.

 

... ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مى کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانه اند.

و آنهایى هم که تصور مى کنند سرمایه داران و مرفهان بى درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى کنند آب در هاون مى کوبند.

بحث مبارزه و رفاه و سرمایه ، بحث قیام و راحتطلبى ، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى دو مقوله اى است که هرگز با هم جمع نمى شوند.

و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.

فقرا و متدینین بى بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند.

ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتى که ممکن است خط اصولى دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.

 

...  ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.

.... جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى شناسد.

و ما باید در جنگ اعتقادىمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.

 

... ما مى گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست.

و تا مبارزه هست، ما هستیم.

ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم.

ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم.

 

... من به صراحت اعلام مى کنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مى کند.

و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوى جاه طلبى و فزونطلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد.

 

.... ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است.

که اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستىمان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز اماننامه کفر و شرک را امضا نمى کنیم.

 

دانلود جزوه جام زهر

حجم فایل: 1.10 MB

نوع فایل: PDF

تعداد صفحات: ۲۸ صفحه با قطع A5

A4  هشت برگ پشت و رو

عباس سیاح طاهری
۲۶ تیر ۸۸ ، ۰۰:۰۴

هاشمی و نماز جمعه این هفته

للحق

چند روزی که از یکشنبه گذشت خیلی با خودم کلنجار رفتم که این خط خطی ها رو بنویسم و یه واکنشی نسبت به نماز جمعه این هفته که قراره آقای هاشمی بخونه داشته باشم ولی هرچی با خودم کلنجار رفتم نتونستم به نتیجه ای برسم که آقای هاشمی چی می خواد بگه و نتیجه ی نهایی چی میشه ولی هرچی باشه ( جدا از گمانه زنی های افراد مختلف که مطالب مختلفی رو به نفع خودشون مطرح کردن) اون چیزی که مهمه اتفاقات و عکس العمل ما به این ماجراست. یعنی چه آقای هاشمی از مواضع حضرت آقا حمایت کنه (که ان شا الله اینطور باشه) یا در حالت دوم با حمایت از رهبری تلویحاً از دولت انتقاد کنه و یا در بد ترین حالت بدون حمایت از رهبری فقط از دولت انتقاد کنن و مواضع خودشون رو برای مردم روشن کنن هر سه حالت خیره، چون حق معلوم میشه. اما  این واکنش ما به حرف های ایشونه که تعیین کننده مواضع مردمه. اون چیزی که تا الان معلوم شده اینه که دوستان موج سبز نیت کردن فردا نماز جمعه بیان (که ان شا الله نماز جمعه رو بتونن از روی سایت های خودشون مثل بالاترین که آموزش نماز جمعه گذاشته بود یاد گرفته باشن و وسط رکعت دوم سوتی ندن ) و مسلماً اون دوستان شعار های خودشون (که صد البته تحریک آمیزه) رو مطرح می کنن. اون چیزی که اینجا اهمیت پیدا میکنه شعار های ماست. دوستان امروز پیشنهاد می دادن که بر ضد آقای هاشمی و موسوی و یا کلاً فساد و مفاسد اقتصادی شعار بدن. اما من فکر می کنم که گفتن هر شعاری غیر از شعار های روزمره و مهم تر از همیشه شعار ندادن به نفع آقای هاشمی که همیشه مطرح میشه (مثل هاشمی هاشمی حمایتت می کنیم یا صل علی محمد یاور رهبر آمد) و دادن شعار هایی که مواضع اصلی ما رو مطرح می کنه مثل ما اهل کوفه نیستیم... و یا مرگ بر ضد ولایت فقیه که البته این روز ها و در مقابل این آدم ها هم محکم تر و رساتر مطرح میشه و هم هدفمند تر  مواضع ما رو معین می کنه باعث میشه که حساب دست آقایون بیاد و هم بهانه "خود شهید بهشتی بینی" رو دست بعضی ها نمی ده.

http://img.villagephotos.com/p/2008-2/1299888/hashemi.jpg


اما این که غیر از خود نماز جمعه  چه اتفاقاتی در حواشی داره میفته کمی تامل برانگیزه. حمایت عجیب و غریب VOA  از نماز جمعه و تاکید بر انجام این فریضه دینی!!!، پوشش خبری بی بی سی از وقایع مربوط به نماز جمعه، حمایت محسن سازگارا از راهپیمایی با تاکید بر این که مهم نیست هاشمی چه می گوید و اصلاً شرکت در نماز مهم نیست! مهم حضور شماست! و در آخر آخرین تیر دردناک که انگیزه اصلی نوشتن این سطور که همان نامه ابراهیم نبوی به آقای هاشمی بود مرا به تنایج خوبی نمی رساند. این خطوط عیناً از نامه نقل می شود:

آقای هاشمی رفسنجانی!

طنز نوشتن علیه شما کار ساده ای است و دفاع از شما کاری سخت، من این هر دو را کرده ام و هر دو را نیز به یک قصد، اینکه کمک کنم تا شما به عنوان یکی از مهم ترین استوانه های سیاست ایران به مسیر درست تری بروید. گفتنش دشوار است، اما من جزو مدافعان سرسخت شما هستم. علت هم این است که معتقدم سیاستمدار با کیاست جواهری است گرانبها که ما کم داریم، اگر هم داریم در این مانداب و مرداب سیاست کنونی چنانش به لجن کشیده اند که باید هر بار پاکیزه اش کرد و به مردم نشانش داد، اگر مردمان باور کنند.

آقای هاشمی رفسنجانی!

ما در بیرون ایران برای تان آبرو گذاشته ایم، من شخصا آشنای فائزه و مهدی و محسن و محمد برادرتان هستم و سالها با آنان کار کرده ام و جز آزاد اندیشی و ایران دوستی و مدیریت قوی و تفکر پیشرو در فرزندانتان چیزی ندیده ام. همان فائزه ای که سالها مخالفان شما با بدترین الفاظ خطابش کرده اند، در حالی که یکی از بزرگترین و داناترین و خدمتگذارترین زنان ایران بود. من می دانم که فائزه سالهای سال درس خوانده و در سختی زندگی کرده و هر ماه در روزنامه زن که ما در آنجا با هم همکار بودیم، برای حفظ روزنامه ای حامی حقوق زنان، از هر قشر و گروهی که بودند، از این و آن پول قرض می کرد تا بتواند از آزادی و دموکراسی دفاع کند و در بزرگی او همان بس که مردم تهران او را به عنوان نماینده دوم خود به مجلس فرستادند و در مجلس تنها زنی بود که از همه زنان دفاع می کرد و نه فقط زنان مسلمان.

همان مهدی که سالها به او گفتند دزد است و رشوه گرفته است و من می دانم که او تلاش می کرد تا در کار خودش در سازمان بهینه سازی همه تلاشش را برای استقلال و پیشرفت ایران می کرد و عشقش این بود که آثار شما را منتشر کند. همان محسن که می گفتند که به اعتبار شخص شما و با رانت خواری به جایی رسیده است، در حالی که من در بلژیک فهمیدم در تمام مدتی که محسن در این کشور زندگی می کرد، بسیار معدود کسان می دانستند که این جوان فرزند شخص دوم یا سوم کشور است و از وقتی به ایران برگشت یا به فکر توسعه تکنولوژیک ایران بود یا به فکر پیشبرد افکار شما.

http://blog.15mehr.com/wordpress/wp-content/uploads/2008/07/davar.jpg


آقای هاشمی رفسنجانی!

آن که سبو بشکست و پیمانه ریخت، ما نبودیم. حامیان موسوی و کروبی و خاتمی جز حق خود چیزی نخواستند، آنها نه اغتشاشگرند و نه خواستار شورش اند، آنان براساس قانون در انتخاباتی قانونی شرکت کردند و به شهادت همه اسناد و مدارک، و بخصوص اسناد رسمی وزارت کشور، حق ملت و دولت مردم دزدیده شده است. یا حرف نزنید یا اگر می آئید تا میانداری کنید، بدانید که باید دولت موسوی را به رسمیت بشناسید. اگر بنا باشد که بیائید و بخواهید شکافی را که رهبری کشور با شمشیر خشم خود در حکومت انداخت و با انتخاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، حق ملت را انکار کرد و عدالت خود را زیر سووال برد، بپوشانید، بدانید که ما هرگز شما را نمی بخشیم و خود نیز نمی توانید دیگر در میان این مردم زندگی کنید.

ما اصلاح را می خواستیم، ما رنگ سبز را در عرض یک ماه به عنوان نشانه یک گروه از عدالت خواهان و آزادیخواهان برگزیدیم و به نشانه ای جهانی از معترضین ایرانی بدل کردیم، طرفه آنکه در قرعه کشی وزارت کشور نیز رنگ سبز به نام میرحسین موسوی افتاد، حالا می گویند انقلاب رنگی کرده اید. ما اصلاح می خواستیم و آن را از طریق انتخاباتی سالم و بی طرف می خواستیم. اما وقتی مسوول برگزاری انتخابات، وزیر کشور، مسوول سابق ستاد انتخاباتی رئیس جمهور است، شش عضو شورای نگهبان که باید بی طرف باشند، همگی طرفدار یک نامزد هستند، و رهبری قبل از انتخابات از رئیس جمهور طرفداری کرده و بعد از انتخابات و پیش از تائید سلامت انتخابات توسط شورای نگهبان ریاست جمهوری احمدی نژاد را تبریک گفته است، ما باید چه می کردیم.

آنکه مردمان را عصبانی کرد و به خیابان کشاند، سخنان شخص رهبری بود، او با جانبداری ناحق خود از نامزد مورد علاقه اش و تهدید دیگران به سرکوب ملت، جایی برای اصلاح باقی نگذاشت. محمود احمدی نژاد نیز با خس و خاشاک خواندن بیش از بیست میلیون طرفدار موسوی، بر حسب همه نظرسنجی ها و آمارهای واقعی، مردمان را چنان عصبانی کرد که حالا دیگر آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. نه کسی بر سر اصلاح حکومتی که خود اولین دشمن اصلاحات است، اصرار می کند و نه حکومت اصلاح را تاب می آورد.

این که کسی مثل ابراهیم نبوی از آقای هاشمی حمایت کند عجیب است یا دوستی با فائژه (!!!) و مهدی و...  را نمی دانم. این که ایشان سیاست مدارند را همه می دانیم چون بیخود نبود خطاب هم مدرسه ای هایشان در دوران طلبگی که آیت الله چرچیلش می خواندندش!

http://www.persianv.com/khabar/11827_637.jpg


یا این که اعلام مصرف از آبرو خارج از ایران برای آقای هاشمی توسط آدم هایی که من ترجیه می دهم درباره شان خیلی حرف نزنم جای سوال ایجاد می کند که این آدم ها در مقابل چه چیزی برای آقای هاشمی از آبرو مصرف می کنند و...

یا استناد آن دوستان به حرف های رهبری و مصادره مردم به نفع خودشان و سکوت دوستان رهبر جنبش سبز موید چه چیزی است؟

یا در تقابل قرار دادن آقای هاشمی با رهبری منافع چه کسانی را تامین می کند و آیا ایشان با این تقابل مشکلی ندارند؟

باید ایستاد و دید تا  آقای هاشمی فردا ظهر جواب این ابهامات را چگونه خواهد داد...

والعاقبة للمتقین

عباس سیاح طاهری

اگرچه شبکه "بی‌بی‌سی فارسی" موفق شد تا در روزهای گذشته با پخش گزارش‌هایی حرفه‌ای، کنترل افکار اپوزسیون های داخل کشور را در اختیار خود بگیرد و فعالیت‌های آنها را در داخل کشور سازماندهی کند، اما در روز 18 تیر که اشوب طلبان و اغتشاش گران به این  شبکه انگلیسی دل خوش کرده بودند تا باز هم مثل روزهای قبل از طریق "جوسازی" و "ارتباط زنده" با آشوبگران ، فضا را برای ایجاد بی‌نظمی دوباره در کشور فراهم کند، با سکوت معنا دار این شبکه مواجه شدند.

شبکه بی‌بی‌سی فارسی در روزهای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری مستقیماً اغتشاشات داخل کشور را سازماندهی می کرد به طوری که در روز دوشنبه 25 خرداد نقش اصلی را در آشوب هایی که در اطراف خیابان آزادی شکل گرفت ایفا کرد؛ آشوبی که 7 کشته و دهها زخمی بر جای گذشت.

http://1.bp.blogspot.com/_hMf8mp_6m2Y/RyEUdKYhC7I/AAAAAAAAANs/lGEjSBLAAUA/s400/BBC+News+24+2003+1.jpg

این شبکه در روز 25 خرداد بر خلاف روال معمول خود، که برنامه هایش را از ساعت 17 پخش می‌کرد، از ساعت 15 برنامه خود را آغاز کرد و با بهانه اینکه این تغییر زمانی به دلیل پوشش "ویژه" اخبار انتخابات ایران است بلافاصله مصاحبه ای با یکی از آشوبگران که در خیابان آزادی بود ترتیب داد و بدین ترتیب موجی از مردم مخالف را به خیابان آزادی هدایت کرد.

همین اقدام شبکه "بی‌بی‌سی فارسی" در تظاهرات غیر قانونی روزهای بعد، به ویژه اغتشاش روز شنبه 10 خرداد نیز ادامه یافت، اما روز 18 تیر در این شبکه انگلیسی فارسی زبان نه خبری از ارتباط زنده بود و نه پخش تصاویر ارسالی از آشوبگران و نه جوسازی و ... تنها گزارشی پخش شد که به حوادث کوی دانشگاه در سال 1378 اشاره داشت.

به دنبال سکوت معنا دار و غیر منتظره شبکه بی‌بی‌سی در روز پنجشنبه، موجی از اعتراضات از سوی فرصت طلبانی که در روزهای گذشته تحت رهبری این شبکه انگلیسی در آمده بودند، در محیط‌های اجتماعی و فضاهای مجازی به خصوص سایت اینترنتی بالاترین شکل گرفت.

سکوت بی بی سی در روز 18 خرداد پس از آن انجام شد که رهبر معظم انقلاب در دیدار روز یکشنبه خود با اقشار مردم به سران کشورهای غربی مداخله گر در مسایل اخیر ایران اخطار صریح و جدی دادند.

ایشان در این دیدار که به مناسبت میلاد امیرالمومنین (ع) برگزار شده بود، با بیان اینکه این دولت‌ها باید مراقب اظهارات و رفتار خصمانه خود باشند فرمودند: ما اظهارات و رفتارهای مداخله جویانه این دولت‌ها را محاسبه خواهیم کرد و قطعاً در آینده روابط جمهوری اسلامی ایران با آنها تأثیر منفی خواهد داشت.

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین خاطرنشان کردند: حمایت دولت‌های غربی از برخی افراد و یا مخالفت آنها با برخی دیگر، همه فریب است زیرا از نظر آنها هرکسی که به نظام اسلامی، قانون اساسی و آرمانهای ملت ایران پایبند باشد، دشمن است.

اما دستگیری چند تن از کارکنان سفارت انگلستان را نیز می توان عامل موثر دیگری در تغییر رویکرد شبکه بی‌بی‌سی فارسی دانست.

این تغییر رویکرد که به شکل گزارش‌هایی طعنه آمیز به میرحسین موسوی مطرح خودنمایی می کرد، اعتراضات برخی از رسانه‌های اصلاح طلب که تا چندی پیش خوراک خبری این شبکه انگلیسی را فراهم می کردند را به همراه داشت به طوری که سایت اینترنتی نزدیک به فرزند هاشمی رفسنجانی طی گزارشی با انتقاد از عملکرد این شبکه "سلطنتی"، دلیل اصلی این تغییر رویکرد را بازداشت کارمندان سفارت انگلیس دانسته بود.

باید منتظر ماند و دید که آیا شبکه بی‌بی‌سی همچنان به سکوت رسانه‌ای خود ادامه می دهد و یا اینکه اتفاقاتی در روزهای آینده رخ خواهد داد که باز هم آب را برای انگلیسی ها گل آلود می کند.

عباس سیاح طاهری
۲۲ مهر ۸۷ ، ۱۵:۵۱

هجرت

عباس سیاح طاهری
۲۰ شهریور ۸۷ ، ۱۴:۲۷

تاریخ ایران به روایت ویکی پدیا!

تاریخ ایران در ویکی پدیا
تاریخ ایران در ویکی پدیا magnify
امروز داشتم دنبال یه مطلب می گشتم تا رو همبلاگی بذارم... همین جوری شروع کردم به سرچ درباره تاریخ ایران، یه ذره که گذشت به ویکی پدیا رسیدم.... اولش یکم توضیح درباره تاریخ ایران و از این جور چیزا بود:

http://www.irannewsagency.com/files/Wikipedia-logo%5B1%5D.jpg

 

"هنگامی که سخن از تاریخ ایران می‌رود باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از سرآغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیسته‌اند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از آنجا ایرانی می‌خوانده‌اند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمینهایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بوده‌است زیسته‌اند.هنگام سخن از تاریخ ایران بیش‌تر مورد دوم مقصود است. به همین دلیل گاه تاریخ ایران را از ورود آریاییها (که نام ایران نیز از ایشان گرفته شده‌است) به فلات ایران آغاز می‌کنند. ولی این هرگز به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود ایشان خالی از سکنه یا تمدن بوده‌است. پیش از ورود آرییایان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این خطه شکفته و پژمرده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا...."

 

https://www.sharemation.com/ahura2500/shapoor.jpg

و کمی توضیح درباره ایران قدیم مثل شهر سوخته و جیرفت و سیلک و... بعد اقوام رو توضیح داده بود و کمی پایین تر اینجوری نوشته بود: "نکتهٔ دیگر آنکه معمولاً تاریخ ایران را به دو دورهٔ کلی تاریخ ایران پیش از اسلام و تاریخ ایران پس از اسلام تقسیم می‌کنند.دو روایت مختلف از تاریخ ایران پیش از اسلام وجود دارد: یکی روایت سنتی که مبتنی بر تواریخ سنتی است (شامل شاهنامه‌) و از نخستین پادشاه کیومرث (که پادشاه جهان و نه فقط ایران است) آغاز می‌شود و شامل سلسله‌های پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، ملوک‌الطوایفی (اشکانیان) و ساسانیان است. این روایت سنتی به یک معنی روایتی اسطوره‌ای از تاریخ ایران است و شامل اطلاعات ذی‌قیمت مردم‌شناسانه و اسطوره‌شناسانه‌است.روایت دیگر روایت مبتنی بر تواریخ خارجی (شامل تواریخ یونانی، ارمنی، رومی) و مدارک و یافته‌های باستانشناسی (شامل کتیبه‌ها و سکه‌ها) و به طور کلی روایتی مدرن و علمی‌است. در این روایت خاندان‌های پادشاهی در ایران پیش از اسلام از قرار زیرند: مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان.

شاید بسیاری باور ننمایند که از سال سی‌ام هجری که سال مرگ یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی است تا سال ۱۳۴۴ه.ق(=۱۳۰۴ه.خ) که تاریخ برافتادن قاجاریان می‌باشد در درون حدود طبیعی ایران بیش از یکصد و پنجاه خاندان به استقلال یا نیمه استقلال پادشاهی کرده‌اند و از میان ایشان تنها چهار خاندان سلجوقیان و مغولان و صفویان و نادر شاه را می‌توان گفت که بر سراسر ایران حکمروا بودند. از دیــــــگران طاهریان، سامانیـان، صفاریـان، غزنویـان، بویهـیــان، خوارزمشـاهیـان، قره‌قویـونــلویــان، آق‌قویونلویان، زندیان، قاجاریان اگر چه پادشاهان بزرگ و بنام بودند هیچ کدام سراسر ایران را زیر فرمان نداشتند. آن دیگران هم جز خاندان‌های کوچکی نبودند که هر کدام بر یک یا دو ولایت فرمانروا بودند. (شهریاران گمنام، احمد کسروی، ص۱۰)

 

http://www.fareiran.com/no10/01.jpg

در زمینه دودمان‌ها باید این را به اشاره یادآوری کرد که در یک دوره که آل جلایر نیز بر بخش‌هایی از ایرانزمین فرمان می‌راندند، حدود بیست دودمان بر ایران فرمانروا بودند..."
و بعد درباره همین اقوام و تمدن ها مطلبی نوشته بود تا این جا که تمدن های بعد از اسلام رو معرفی می کرد:
دودمان‌های دوران پس از اسلام  
* طاهریان (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) بنیان‌گذار طاهر ذوالیمینین 
* صفاریان (۲۶۱ - ۲۸۷ ه. ق.) بنیان‌گذار یعقوب لیث 
 * سامانیان (۲۶۱ - ۳۸۹ ه. ق.) بنیان‌گذار نصر اول شهریاران بزرگ اسماعیل بن احمد و نصر بن احمد
* زیاریان(۳۱۵ - ۴۶۲ ه. ق.) بنیان‌گذار مرداویج پسر زیار شهریار معروف قابوس بن وشمگیر
 
 * بوییان (۳۲۰ - ۴۴۰ ه. ق.) بنیان‌گذار عمادالدوله علی شهریار بزرگ عضدالدوله 
 * غزنویان (۳۸۸ - ۵۵۵ ه. ق.) بنیان‌گذار سلطان محمود غزنوی 
* سلجوقیان (۴۲۹ - ۵90 ه. ق.) بنیان‌گذار طغرل بیک شهریاران بزرگ ملکشاه و سلطان سنجر 
* خوارزمشاهیان (۴۷۰ - ۶۱۷ ه. ق.) بنیان‌گذار (انوشتکین غرجه) شهریاران معروف: محمد خوارزمشاه  * ایلخانان مغول (۶۵۴ - ۷۳۶ ه. ق.) بنیان‌گذار هولاکو خان 
 * تیموریان (-۷۷۱ ۹۰۳ ه. ق) بنیان‌گذار تیمور گورکانی 
 * صفویان - (۹۰۶ - ۱۱۳۵ ه. ق.) بنیان‌گذار شاه اسماعیل اول شهریار بزرگ شاه عباس 
 * افشار (۱۱۴۸ - ۱۱۶۱ ه. ق.): بنیان‌گذار نادرشاه * زند (-۱۱۶۳ ۱۲۰۹ ه. ق.) بنیان‌گذار کریم خان زند 
* قاجار (۱۲۰۹ - ۱۳۴۵ ه. ق.) بنیان‌گذار آقا محمد شاه شهریار نامی ناصرالدین شاه 
 * دودمان پهلوی (آغاز۱۳۴۵ ه. ق. ۱۳۰۴ ه. ش.) بنیان‌گذار رضا شاه شهریار نامی محمدرضا پهلوی

 * جمهوری اسلامی ایران (آغاز ۱۳۵۷ ه. ش.) بنیان‌گذار آیت الله خمینی

 

 

 

 من که کنجکاویم تحریک شده بود روی جمهوری اسلامی کلیک کردم تا توضیحات جمهوری اسلامی رو بخونم... جالب ابن که هیچ توضیحی درباره جمهوری اسلامی نبود بلکه لینک نظام جمهوری اسلامی وجود داشت که منم کلیک کردم:

 

http://www.azerisite.com/images/side1.jpg

"جمهوری اسلامی ایران نام رسمی نظام حکومتی ایران است. برای تشکیل این حکومت در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ یک همه پرسی برگزار شد که به ادعای برگزار کنندگان آن، ۹۸٪ درصد شرکت کنندگان در همه پرسی با رای آری این نظام را تایید کردند. جمهوری اسلامی نوعی نظام حکومتی است که علاوه بر ایران در سه کشور افغانستان، پاکستان و موریتانی نیز به عنوان نظام حاکم شناخته می‌شود. البته شایان ذکر است که بر پایه قانون اساسی هر یک از این کشورها، سازوکار اداره حکومت با یکدیگر تفاوت‌هایی دارد؛ مهم‌ترین تفاوت موجود در نحوه حکومت جمهوری اسلامی ایران با دیگر نظام‌های مشابه، وجود مقام ولایت مطلقه فقیه در راس هرم حکومت این کشور است" جالب این که هیچ توضیحی درباره ولایت مطله فقیه توی ویکی پدیا وجود نداره.توضیحات شامل بخش های زیر بود:
 جالب ترین تیکه این مطالب آخراش بود:
برخی رویدادهای مهم در تاریخ نظامرویدادهای مهمی که از ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران تا به حال به وقوع پیوسته به شرح زیر است:
نبردهای مسلحانه و ترور در سطح شهرهاپس از انقلاب ۵۷ گروههای مختلفی از قبیل سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، سازمان پیکار و... که خود را در به وجود آوردن آن سهیم میدانستند اقدام به سهم خواهی از نظام کردند. با مقاومت مسئولین نظام در اوایل انقلاب، این کشمکشها به درگیری مسلحانه و ترورهای پی در پی توسط گروه‌های فوق منجر شد که طی آن تعدادی از شهروندان و مسئولین کشته یا زخمی شدند.

جنبش اصلاحات (؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!)

روابط خارجی
روابط خارجی ایران در دورهٔ جمهوری اسلامی با تنش‌های فراوانی روبرو بوده‌است. از جمله چالش‌های ایران پس از انقلاب می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:  
 * ماجرای حمله به سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلمات‌های آمریکایی که منجر به کشف اسناد بسیاری از آن محل گردید. 
 * جنگ ۸ ساله با عراق (حدود ۵۰۰۰۰۰ کشته، یک میلیون زخمی و هزار میلیارد دلار خسارت برای ایران) 
 * تحریم‌های طولانی نظامی، اقتصادی، تکنولوژیکی و پزشکی. 
 * ترور میکونوس و محکومیت بین‌المللی نظام جمهوری اسلامی. 
 * دستیابی به فناوری هسته‌ای. 
 * صدور فتوای مجازات سلمان رشدی توسط آیت‌الله خمینی (نویسنده انگلیسی کتاب آیات شیطانی)که در آن به پیامبر مسلمانان اهانت نموده بود 
 * تنش با اسرائیل شامل تهدید این کشور به محو از روی نقشه جهان. [۲] 
* دستگیری و آزادسازی ملوانان بریتانیایی در قلمرو آبی ایران.

http://asriran.com/content/img/news/83568_922.jpg 

چالش‌ها
حجاب اجباری برای زنان 
پس از انقلاب اسلامی سال ۵۷ و سقوط دولت شاهنشاهی، کم کم بنا به پیاده سازی احکام اسلامی گذاشته شد و زمزمه‌هایی مبنی بر اجباری شدن حجاب در کشور به گوش رسید، حملات برخی از افراطیون به زنان بدون حجاب این زمزمه‌ها را قوت بخشید تا جایی که در اولین سالگرد روز جهانی زن (۸مارس) پس از انقلاب ۵۷، تعدادی از زنان ایرانی در یک راهپیمایی عظیم خواهان حق برابر با مردان و پیشگیری از قانون احتمالی حجاب اجباری شدند.اما نهایتاً قانون برای آن تصویب و: به موجب ماده ۱۰۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۶۲/۸/۱۱- هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌گردد و درصورتی که مرتکب عملی شود که نفس عمل دارای کیفر نمی‌باشد ولی عفت عمومی راجریحه دار نماید، فقط تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌گردد. تبصره - زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهند شد. 
نقض حقوق بشرحقوق بشر
یکی از اتهامات دیرینه جمهوری اسلامی ایران نقض حقوق بشر به ویژه در دستگاه قضایی این نظام است. مجامع بین المللی (به ویژه مجامع حقوق بشری و سازمان عفو بین الملل) بارها با اشاره به موارد گسترده اعدام، قطع اعضای بدن، شلاق، سنگسار، پرتاب مجرمین از بلندی و مجازات کودکان زیر سنین قانونی بنا به دیدگاهای خود و ضمن استفاده سیاسی و نادیده گرفتن قانون جاری کشور و حق حاکمیت کشورها از مقامات ایرانی خواسته‌اند تا به اقدامات خود علیه حقوق بشر خاتمه دهند. 

و منابع که قانون اساسی بود و بی بی سی! به نظر شما تصور افراد دیگه از الان ایران با توجه به سیری که توی لینک ها طی میشه و مطالب ناقصی که منتقل میشه چیه؟
عباس سیاح طاهری
۰۳ شهریور ۸۷ ، ۱۱:۲۵

حتما بخوانید...

آنچه می‌خوانید نامه صوتی امام موسی صدر خطاب به دکتر صادق طباطبایی است که شب عزیمت به

آلمان برای تحصیل بر روی نوار ضبط و همراه او شده است

 

بسم الله الرحمن الرحیم، صادق عزیز؛ شب سه‌شنبه‌ای است که تصور می‌رود، فردای آن ما را ترک کرده به سوی آلمان، یعنی کشوری که تا حد زیادی فعالیت در آن در سرنوشت تو مؤثر است، بشتابی. حالت فعلی ما را که مشاهده می‌کنی: شبی است و نیمه شب، همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت، میزی، چراغی، اجتماعی و سیگار همایی! تصور می‌کنی که این منظره، این صدا و این حالت، با گذشت امشب محو می‌شود؟ ابدا! خود این ضبط صوت بهترین سند و گویاترین شاهد برای ابدی بودن موجودات در این جهان است. صدای من را این ضبط صوت در خود ثبت می‌کند و به همراه تو، و در شبهای تو، و در روزهای تو، به گوش تو فرو می‌خواند. جهان ما ضبط صوت بزرگی است که صدای ما، و هر کلمه‌ای که از ما صادر می‌شود، را ثبت می‌کند. هر حالتی که از ما به وقوع بپیوندد ضبط می‌کند، و هر عملی که از ما صادر شود، در خود نگه می‌دارد. در قرآن به این آیه بر می‌خوریم: «و ما تکون فی شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا نعملون من عمل الا کنا علیکم شهودا». همه افعال و اقوال و حالات، در کتاب الهی، یعنی این ضبط صوت بزرگی که همه چیز را در خود ضبط می‌کند، مسجل و یادداشت می‌شود. همه چیز محفوظ می‌ماند تا روز حساب.

 

مقصود من از روز حساب نه تنها حساب قیامت است و جزای الهی! مقصود حساب زندگی نیز هست. تصور کنیم که دو نفر راهی را می‌پیمایند. اولی قدمی بر می‌دارد و قدمی می‌گذارد؛ گاهی می‌خوابد و گاهی باز می‌گردد؛ گاهی چرت می‌زند و گاهی آرام می‌رود. دیگری ساعات خود را هدر نمی‌دهد و به سوی هدف خود می‌شتابد. بدیهی است که دومی زودتر به مقصد می‌رسد و اولی یا به هدف نمی‌رسد و یا دیرتر! آیا می‌توان شک کرد ساعاتی که بر این دو گذشته، و حالاتی که این دو در این ساعات داشته‌اند، در سرنوشت آنها بی‌تاثیر است؟ چگونه می‌توان فرض کرد گامی را که یکی از این دو تن در آن لحظه برداشته‌اند، در حساب آخر و در روز برداشت محصول بی‌‌اثر بوده است؟

 

به طور کلی آنچه از ما صادر می‌شود، آنچه می گوییم و آنچه می شنویم، مجسم و متبلور شده، و به صورت جزای اعمال در این جهان و آن جهان بدست ما داده می شود. آن روز است که به تعبیر قرآن می گوییم: «ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها». امتحانات خود نمونه زنده ای از حساب الهی است. و همچنین شاهد صدقی بر نتیجه اعمال ما در سعادت زندگی ماست.

 

تصور می کنم که دقت در این بحث اگر با اقتناع توأم باشد، و اگر طغیان و عنفوان جوانی بر این تفکر پرده ای نیندازد، با کمال وضوح می بینیم، سفری را که با این رنج برای تو فراهم شده است، ایامی را که با نهایت تلخی بر خویشان تو می گذرد، بسیار گرانبهاتر است از آنکه به هدر رود، و یا در ترسیم آینده تو بی تأثیر باشد. فکر می کنم که اگر ممکن بود کسی تمام عمر را به تلاش و فعالیت، و به قدم برداشتن در راه حق و خیر و صلاح صرف نماید، حتما جز این شیوه عقل و آیین منطق نبود. ولی چه باید کرد که انسان خسته میشود. انسان نشاط هم لازم دارد. ولی به قدری که نمکی در طعام باشد، نه آنقدر که غذا را شور کند! و نه آنقدر که هدف از زندگی انس و تفریح باشد، و درس چون آبی و چون صورتی و ماسکی بر زندگی انسان قرار گیرد.

 

درباره رعایت مسائل دینی، تصور می کنم همین مقدمه ای گفتم کافی باشد. مطالعه و رعایت صلاح ابدی همان قدر مهم است که رعایت صلاح و سعادت آینده زندگی. و چه بسا سعادت ابدی بسیار پر اهمیت تر از سعادت 50 سال یا 40 سال زندگی به حساب آید. هر چند که این دو مصلحت با یکدیگر تفاوتی ندارند. در دین اسلام دنیا و آخرت یک مفهوم و یک واحد را تشکیل می دهند. در قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره شده است: «من عمل صالحاً من ذکر و انثی و هو مومن ملنحییه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهم احسن ما کانوا یعملون". آنانکه رفتار نیک و ایمان به خدا دارند، زندگی گوارا و جزای آخرت مطبوع در انتظار آنان است. دنیا و اخرت در نظر اسلام از هم جدا نیست. راه صحیح راهی است که سعادت آینده انسان و سعادت ابدی او را در آن واحد، تحصیل کند. بسیار آسان است که انسان راهی را که می رود، با قصد صالح به جای آورد. همانطور که روزی می گفتم، انسان نقاط گوناگون و عناصر مختلفی در وجود خود دارد. اگر بتواند راهی را انتخاب کند که تمام عناصر او ارضاء شود، آن راه موفقیت آمیزتر است. چه با نیروی بیشتر و متمرکزتری به سوی هدف می شتابد. طبیعی است که اگر از درس خواندن، کار کردن، مدرسه رفتن و حتی از خانه دار شدن و اداری بودن قصد صالح داشته باشیم، همه این کارها را می توانیم در سلک عبادت قرار دهیم.

 

عبادت به نماز و روزه منحصر نیست. پیغمبر اسلام به ابی ذر که یکی از نزدیک ترین صحابه اوست می گوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت داشته باش». آری؛ خواب و خوراک از لوازم زندگی انسان است. سبب تأمین نیرو برای انسان می شود و موجب می گردد که انسان بتواند با نشاط بیشتری در راه خیر، در راه صلاح مردم، در راه کمک به همنوع قدم بردارد. پس خواب و خوراکی که با قصد قربت و با تصمیم بر کار نیک انجام گیرد، عبادت است. سفر کردن برای تحصیل، اگر با قصد قربت و قصد خدمت به جامعه و همنوع و خانواده همراه باشد، و اگر به قصد حفظ حیثیت انسان و تأمین آسایش همنوعان صورت گیرد، جهاد در راه خدا محسوب میشود. آنگاه این قصد سبب می گردد که انسان در این راه با دقت بیشتری قدم بردارد. چه بسا وجود این قصد انسان را محدود می کند، ولی راه موفقیت آمیز تر و نتیجه بخش تر است. درآیه دیگر می خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». دعوت پیغمبر را سبب زندگی شمرده است. با کمال تاسف متدینیین امروز معتقدند که دین فقط برای مرگ است. به این سبب، جوانان که تصور می کنند دین با راه زندگی، با کار و کوشش، و با تلاش برای تأمین آینده هماهنگی ندارد، از دین اعراض می کنند. در حالیکه به طور مسلم می توان گفت، اسلام و یا هر دین خدایی، هیچ یک از غرائز اصلی و احتیاجات ضروری انسان را منع نکرده است! از خوردن و آشامیدن جلوگیری نکرده است. بلکه گفته است، راه صحیح را برای خوردن و آشامیدن انتخاب کنید! تجاوز نکنید! افراط در خوردن نکنید! عینا همان ترتیب را در غریزه جنسی انسان مشاهده می کنیم. به هیچ وجه از این غریزه منع نشده است. در اسلام جلوگیری از این غریزه، و سایر غریزه های زندگی انسانی، رهبانیت نامیده شده و گفته شده است: «لا رهبانیه فی الاسلام». لیکن از تجاوز به ناموس غیر و از افراط در این امر منع شده است. این غریزه نیز مانند خوردن و آشامیدن است. بهره بردن از زیباییهای زندگی، و بهره بردن از نعمتهای الهی، به طور معقول و منطقی نه تنها بی اشکال است، بلکه در بسیاری از آثار وارد از اهل بیت دیده میشود که مرغوب و محبوب خداوند است. پس می توان راهی را رفت که بدن انسان لذت برد، روح انسان شاد باشد، افکار انسان آرامش یابد، و در عین حال خویشان انسان خوشنود باشند. چه امتیازی می شود داد به کسانیکه یک قسمت بزرگ از وجود خود، یعنی فطرت خداجویی را کنار گزارند، و یا غرق در شهوات شوند، و یا از حریم اجتماع و زندگی اجتماعی کناره گیرند؟

 

درس باید خواند؛ مرد اجتماع باید بود؛ در عین حال مرد دیندار هم می توان بود‍‍! همه اینها با هم جمع می شوند. بلکه همه اینها یک راه است. آرامشی که در نتیجه نماز، و رضایتی در نتیجه روزه، برای انسان حاصل می آید، نه تنها زحمت مختصری که در راه به پا داشتن این عبادات می کشد را جبران می کند، بلکه آرامش، آسایس و نوری در قلب انسان پدید می آورد، که توفیق وی را در هدفهای تحصیلی او نیز تامین می کند. تصور می کنم که با کمال وضوح می توان دریافت، که عبادات با تمرین، بسیار آسان می شود. انسانی که خاشع بود، با کمال سهولت به عبادات مختصری که از طرف خداوند بزرگ به او تکلیف شده است، گردن می نهد.

 

آنچه می توانم بر مطالب گذشته خود بیفزایم این است، که هرگاه اشکالی در یکی از بحثهای دینی بر تو و یا برای یکی از دوستانت پیش آمد، با نهایت خوشوقتی آمده جواب دادن به آنها هستم. اصولا این قسمت از مکاتبات را از بهترین وظایف خود می دانم. تو خود می دانی که در هفته متجاوز از 7 ساعت در مدارس اینجا و بیروت با جوانان سر و کله می زنم. به آنها گفته ام که در سالن را می بندیم، و دهانها را می گشاییم. آنچه می توانید سؤال کنید. و من آماده پاسخ دادن به آنها هستم. به نظر من، سعی در اصلاح جوانها بسیار ارزشمندتر از سعی در اصلاح بزرگسالان است. چه آنها با عبادت خوی گرفته اند. و چه از آنها امیدی برای ساختمان مستقبل (آینده) نیست. آینده ما به دست تو و امثال تو از جوانهاست. امیدواریم که از تنگ نظری قدیمیان، و از تندروی امروزیان، که نتیجه و عکس العمل آن افراط بوده است، بر حذر باشید. امیدواریم که دنیایی که نسل شما می سازد، دنیایی آزاد و آباد و آسوده باشد. دنیایی باشد که در آن عدل و حق و خیر، همراه ایمان و علم دیده شود. دنیایی که ما بتوانیم ایام پیری خود را با کمال راحتی و آسایش در آن بگذرانیم، و امیدوار باشیم که فرزندانمان آینده ای سعادتمند دارند.

 

تو را به خدا می سپارم، و با این جمله از تو خداحافظی می کنم: امیدوارم که همیشه خوش و موفق باشی، و ما را فراموش نکنی! این آیه را به وسیله این نوار در گوش تو می خوانم: «ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد » و الله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین. این آیه خطاب به پیغمبر است و او را بشارت می دهد، خدایی که قرآن را بر تو نازل و واجب کرده است، به طور حتم تو را به سرانجام مقصود می رساند. او بهترین پناهنده و مهربانترین مهربانان است.آری؛ راهی که پیغمبر می رود، راهی که در راه حق و خیر و عدل باشد، قدمهایی که با تدبیر و با علم توأم باشند، حتما به سرانجام خواهند رسید. این آیه برای ما تفألی است از وضع أینده تو؛ خداحافظ و نگهدار تو

عباس سیاح طاهری
۲۱ مرداد ۸۷ ، ۱۴:۵۵

Title-less

بسم الله

زمان خیلی زود می گذره و آدما بزرگ و بزرگ تر می شن... اما من همیشه فکر می کردم که بزرگترامون برای ما چه جوری برنامه ریزی کردن و به چی فکر می کنن...

چن وخت پیش یه بازی دیدم که کلی منو کوبیده به طاق... و البته به عمق برنامه ریزی بزرگترامون برای خودمون پی بردم... بازی ghost recon  که البته الان ورژن دومش تازه اومده

 

 

داستان بازی داستان اینجوریه: روسیه به گرجستان حمله می کنه و هرچه گرجستان تقاضای آتش بس می ده روسیه توجه نمی کنه... بعد امریکا نیرو هایش را به حمایت از مردم مظلوم گرجستان وارد عمل می کنه و باقی قضایا... راستی! شما یه عنوان یک نیروی نظامی دلتا با وحشیگری های روسیه دست و پنجه نرم می کنید...

 


سوال: حالا تصورات بچه هایی که این بازی را می کرده اند از جنگ الان گرجستان و روسیه چیه؟...

عباس سیاح طاهری
۱۳ مرداد ۸۷ ، ۱۱:۲۴

یه سوال

یه سوال
یه سوال magnify

حامیان واقعی کارادزیچ‌

جام جم آنلاین: وقتی رادوان کارادزیچ، رهبر صرب‌های بوسنی پس از 11 سال فرار از چنگال عدالت نزدیک به 2 هفته قبل بازداشت شد موجی از خوشحالی بوسنی‌ وهرزگوین را که شاهد قساوت بی‌حد و حصر صرب‌ها در حق مسلمانان بوده است، درنوردید.

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/05/12/100945346205.jpg

بوسنیایی‌ها که خشونت جلادانه شبه‌نظامیان صرب در جریان منازعات مسلحانه سه ساله 1992 تا 1995 بوسنی و‌هرزگوین چون دریده شدن شکم زنان باردار­، قتل‌عام مردان و نوجوانان ذکور و تعرض به زنان بوسنیایی را هنوز از یاد نبرده‌اند شادمانه به دام افتادن کارادزیچ را جشن گرفتند.

کارادزیچ به فاصله کوتاهی پس از دستگیری بر اساس تصمیم دولت صربستان در اختیار دادگاه بین‌المللی رسیدگی به جنایات جنگی در یوگسلاوی سابق (ICTY) گذاشته شد تا به سزای آنچه مرتکب شده است، برسد اما سوالی که در این بین بی‌جواب مانده این است که آیا این دادگاه به علل شکل‌گیری بحران بوسنی، دست‌هایی که به خصومت‌های قومی در یوگسلاوی سابق دامن زدند و علل و عواملی که موجب شد کارادزیچ به‌رغم تلاش همه‌جانبه و هماهنگ دستگاه‌های اطلاعاتی غرب 11 سال از تیغ قانون در امان ماند هم خواهد پرداخت یا نه؟

چطور ممکن است شخصی هدایتگر اقدامات وحشیانه‌ای که نمونه آن‌را جز در قرون وسطی و روزگار بربریت بشر نمی‌توان یافت آن هم در قلب اروپای مدرن و متحد ‌باشد و 3 سال با فراغ بال ده‌ها هزار نفر را به خاک و خون بکشد و در ادامه بتواند به مدت11 سال دستگاه‌های اطلاعاتی عریض و طویل غرب و بوسنیایی‌های زخم خورده را که تشنه انتقام‌گیری بوده‌اند به این راحتی دور بزند و در آسایش و آرامش زندگی تازه‌ای را شروع کند؟!

افشای این که کارادزیچ برای سال‌ها به طور پنهانی در نشست‌های حزب دموکراتیک صربستان (SDS) مشارکت داشته و شخصا هدایت فعالیت‌های انتخاباتی این حزب را بر عهده گرفته بوده به غایت شگفت‌آور است. آیا واقعا ممکن است فردی که از سوی نهاد قضایی فراملیتی‌ای چون ICTY تحت تعقیب است، دستگاه‌های اطلاعاتی غرب برای نشان دادن توانمندی‌های خود به دنبال دستگیری او هستند و بازماندگان جنگ بوسنی با همه وجود آرزوی مرگش را می‌کنند سال‌ها در بلگراد زندگی کند و فعالیت سیاسی داشته باشد اما به دام نیفتد؟!

در چنین شرایطی احتمال درست بودن ادعاهای اخیر کارادزیچ در مورد قرار گرفتنش زیر چتر حمایتی سیا منطقی و قابل قبول به نظر می‌رسد. اگر صحت ادعا درست باشد به این معنا خواهد بود که آمریکایی‌ها که با همراهی و همکاری اروپا و ناتو برای پایان دادن به منازعه داخلی یوگسلاوی سابق در بحران بوسنی مداخله کردند بر خلاف قوانین بین‌المللی از مهمترین عنصر بروز خشونت‌ها در بوسنی برای سال‌ها حمایت کرده‌اند.

زمامداران کاخ سفید باید پاسخ دهند چطور می‌توان حمایت دستگاه اطلاعاتی این کشور از کسی که دستش به خون هزاران نفر آلوده است را توجیه کرد و توضیحی برای این معما ارائه داد.

 

پ/ن: یادم می آید زمانی که مرتبط با قضایای بوسنی بودم همیشه این سوال ذهنم را مشغول کرده بود که این موجوداتی که با سر کودکی که از شکم مادرش با سرنیزه بیرون آورده شده و ذبح شده بازی هیجان انگیز و پر هوادار فوتبال را بازی می کنند چه احساسی دارند؟ برای این موجودات ترجیه چه مجازاتی را می دهید؟ من ترجیه می دهم (همانطوری که در مورد صدام هم ترجیه می دادم) این موجودات را داخل یک اتاق شیشه ای بگذارند داخل یک موزه مثل لوور تا ملت بیاییند ببینند چه موجوداتی می توانند در قالب یک آدم تجسم پیدا کنند...

عباس سیاح طاهری
۰۶ تیر ۸۷ ، ۱۶:۵۵

ماشا تولدت مبارک

ماشا تولدت مبارک

happy birthday to you masha

 

در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند       گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

 
«ماشا الیلیکینا» نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی‌زبان است. او حدود 2 سال پیش به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن «گروه رقص و موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید.

به گزارش ابنا، ماشا الیلیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجاب اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و اکنون احساس خوشبختی می‌کند.

آنچه در پی می‌آید مصاحبه سایت روسی Islsm.ru با این هنرمند مسلمان شده است:

• چطور شد که تمام موفقیت‌ها و درخشش‌های خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟
ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.

در زمانی که یک خواننده بودی آیا فکر می‌کردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟
ماشا: نه؛ حتی به ذهنم خطور هم نمی‌کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب، یعنی آب زمزم بنوشم. 

•  آیا راهی که برای مسلمان‌شدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟
ماشا: من دو سال است که مسلمان شده‌ام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیکترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی‌دانستم که چطور می‌توانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.
روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!»، من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار در زندگی‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم. 

• در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟
ماشا: من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس می‌کنم. ضمناً برخی از نت‌های مجاز شرعی را نیز می‌نویسم.

• آیا موسیقی هم گوش می‌دهی؟
ماشا: بله؛ آثار «گروه ریحان»، «گروه سامی یوسف» و «گروه کت استیونس» ( که پس از اسلام آوردن نام خود را «یوسف اسلام» گذاشت) را گوش می‌کنم. 

• آیا چیزی از قرآن هم آموخته‌ای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟
ماشا: در ابتدا فکر می‌کردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد. اما آن را شروع کرده‌ام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر می‌کنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد. 

• چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می‌گروند از بین هنرمندان و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟
ماشا: اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکمترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادت‌بخش است. 

• از اینکه مسلمان شده‌ای چه احسای داری؟
ماشا: احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شده‌ام، پس خوشبختم. 

• و چه تفاوتی با قبل داری؟
ماشا: ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسان‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.

• آیا گاهی به موفقیت‌ها و درآمد سابق خود فکر نمی‌کنی؟ حسرت آن دوران را نمی‌خوری؟!
ماشا: آن جلوه‌ها، پس از مسلمان شدن، برایم بی‌ارزش و منفور هستند. 

• از اینکه آشکارا خود را مسلمان معرفی می‌کنی هراس نداری؟
ماشا: نه نمی‌ترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود می‌دانم که دیگران را از راه گمراهی بازدارم و به عنوان الگویی برای آنها باشم.

از اینکه عکس‌های سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟
ماشا: من خودم دوست ندارم به این عکس‌ها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آنها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان می‌تواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان می‌تواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهی‌های گذشته‌اش را پاک کند، ان شاء الله.

اینک چه چیزی از «اسلام» می‌توانی به دیگران بگویی؟
ماشا: اسلام می‌گوید: «اگر نمی‌توانی راجع به خدا بیندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدی‌های نفست را مهار کنی؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی می‌خواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد. 

• چه پیامی برای مسلمانان داری؟
ماشا: آرزو می‌کنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانه‌های آنان ببارد.

و برای غیر مسلمانان؟
ماشا: امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشده‌اند لحظه‌ای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهوده‌ای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند.
 
 
عباس سیاح طاهری