عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب

اصل خبر از تابناک: در حالی که قرار است روز چهارشنبه، رئیس جمهور با حضور در مجلس، پاسخگوی پرسش‌های نمایندگان مردم باشد، خبرهای رسیده، حکایت از آن دارد که طراحان سؤال از رئیس‌جمهور، از ده پرسش مطرح خود، تنها سه سؤال خواهند پرسید و از هفت پرسش دیگر به احتمال قریب به یقین چشم‌پوشی خواهند کرد.

به گزارش «تابناک»، در روز‌های اخیر برخی از نمایندگان مجلس، در گفت‌وگو‌های گوناگون در این باره اظهار داشته‌اند که دلیل یازده روز خانه‌نشینی رئیس‌جمهور، نپرداختن اعتبارات مترو و اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها با شیب تند سه پرسش اصلی و اولویت‌دار مجلس است و هفت پرسش دیگر، در اولویت بعدی است.

بنا بر این گزارش، مکانیسم طرح سؤال هم این گونه است که سؤال کنندگان در پانزده دقیقه، پرسش‌های خود از رئیس‌جمهور را مطرح کرده و وی فرصت دارد در زمانی یک ساعته به آنها پاسخ دهد.

بنا بر آیین‌نامه کنونی، مجلس راهکاری برای برخورد با رئیس‌جمهور در صورت قانع شدن ندارد و رئیس‌جمهور چه نمایندگان را قانع کند و چه نکند، پس از یک ساعت سخنرانی، مجلس را ترک خواهد کرد.

هرچند نزدیک به یک سال است که سؤال از رئیس‌جمهور مطرح شده است و نمایندگان هم به ضعف آیین‌نامه‌های خود آگاهند، هیچ حرکتی برای اصلاح آیین‌نامه صورت نگرفته است. اکنون که زمان سؤال از رئیس‌جمهور مطرح شده، برخی از نمایندگان مدعی‌اند که چهارشنبه پرونده این مسأله برای همیشه بسته خواهد شد.

بدین ترتیب، اینگونه دریافت می‌شود، سؤال از رئیس‌جمهور نه یک فرایند یا همان روند، بلکه پروژه‌ای است که نتیجه آن چندان مهم نیست، بلکه پایان آن مهم است، چرا که پاسخ‌های رئیس‌جمهور نیز از هم اکنون مانند روز برای نمایندگان مشخص است!

در اینجا پرسش مهمی که مطرح می‌شود، این است که اگر نمایندگان مجلس در اصلاح و به روزرسانی آیین‌نامه‌ها و یا حتی کارهای کوچک مربوط به نمایندگی خود کوتاهی کنند، چه کسی باید از آنان بپرسد؟

همه ده پرسش نمایندگان از رئیس‌جمهور به شرح زیر است:

1 ـ چرا قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها و حمل و نقل عمومی سایر شهرها به رغم نیاز مبرم این شهرها به روان‌سازی ترافیک، به ویژه با آغاز هدفمندی یارانه‌ها و افزایش قیمت حامل‌های انرژی ابلاغ و اجرا نشده است؟
 
2 ـ بنا بر آمار ارایه شده از سوی برخی مسئولان اقتصادی نرخ رشد اقتصادی کشور در سال 89 نزدیک 4.5 درصد بوده است. اگر نرخ اعلام شده از سوی صندوق بین‌المللی پول را بپذیریم، نزدیک سه درصد بوده است، در حالی که بر پایه برنامه باید دست‌کم 8 درصد باشد. آیا این امر حاکی از ضعف مدیریت اقتصادی کشور نیست. همچنین با این نرخ رشد، آیا ممکن است یک میلیون و ششصد هزار شغل در کشور ایجاد شده باشد؟
 
3 ـ در اجرای قانون هدفمند سازی یارانه‌ها، سهم بخش تولید صنعتی و کشاورزی تا کنون به درستی پرداخت نشده و باعث گران شدن هزینه تولید کالا و محصول و آسیب دیدن بنگاه‌های اقتصادی شده است؛ چرا دولت مقید به اجرای قانون مصوب مجلس نیست؟
 
4 ـ مقاومت یازده روزه جنابعالی در مقابل حکم حکومتی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی مبنی بر ابقای حجت‌الاسلام مصلحی، وزیر محترم اطلاعات چه توجیهی دارد؟
 
5 ـ این سخن جنابعالی که مجلس در رأس امور نیست چه هدفی را دنبال می‌کند؟
 
6 ـ وزیر ورزش و جوانان پس از پنج ماه از ابلاغ قانون تشکیل وزارت ورزش و جوانان با نامه‌ای غیرمعمول به مجلس معرفی شد. آیا این امر نوعی تلاش برای گریز از اجرای قانون نیست؟
 
7 ـ مبلغ هزار و پانصد ملیارد تومان بودجه ارتقای شاخص‌های فرهنگی کشور در قانون بودجه سال 1389 چگونه هزینه شده است؟
 
8 ـ چه ضرورتی بود که آقای منوچهر متکی، وزیر سابق امور خارجه در زمان مأموریت خود به سنگال عزل شود؛ به جای اینکه افزون بر تحقیر شخصیت ایشان، نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان آسیب ببیند؟
 
9 ـ چرا جنابعالی با علم به این که انتقاد از برخی مجریان قانون عفاف و حجاب در رسانه ملی، موجب کاهش اقتدار نظام در این حوزه و بدتر شدن وضع پوشش عمومی در جامعه خواهد شد، در برنامه زنده تلویزیونی با متهم کردن برخی مجریان این قانون، بر خلاف اجماع فقها بر وظیفه دولت اسلامی در آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر ـ که نیازمند اعمال قانون است ـ با اعلام این مطلب که راهکار این مسأله منحصر به کار فرهنگی است، از دولت سلب مسئولیت کردید؟ پس از مخالفت گسترده مراجع تقلید، ائمه جمعه، علمای بلاد و نمایندگان مجلس با سخنان شما در مصاحبه زنده تلویزیونی بعد اعلام کردید که سخن من همان است که گفتم؛ این رفتار شما چگونه توجیه می‌شود؟
 
10 ـ چرا بر نظریه ترویج مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام که توسط رئیس دفتر شما بیان شد، به رغم ضدیت با مبانی انقلاب اسلام و مخالفت قاطبه مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ و دلسوزان نظام تأیید و بر آن تأکید کرده و باعث تنزل جایگاه انقلاب اسلامی و زنده شدن تعصبات قومی در میان مسلمانان و سوءاستفاده مخالفان وحدت اسلامی شدید؟ اصولاً چرا از گروه موسوم به جریان انحرافی به رغم هشدار و اعلام خطر علمای بزرگ اعلام برائت نمی‌کنید، بلکه از این افراد دفاع می‌کنید؟


پ/ن:

با کمی تامل درباره ی سوالات به این نتیجه می رسم که متاسفانه در این امر فقط بحث لج و لج بازی مطرح است و کسی به فکر حال مردم یا بهبود اوضاع نیست... چرا که با توجه به آئین نامه مجلس و روشن بودن پاسخ ها تنها میتوان بر این نکته تاکید داشت که "برخی" نمایندگان برای ایجاد وجهه برای خود یا تخریب طرف مقابل و یا عقده گشایی های شخصی و حزبی دست به این کار زده اند (باز هم می گویم برخی که البته شاید بشود گفت قریب به اتفاق). حال باید دید چه افرادی سوالات را و با چه لحنی خواهند پرسید و البته کدامشان در دور دوم انتخابات منتظر رای مردم اند...

عباس سیاح طاهری

انتخابات به حول و قوه الاهی و با مشارکت بالای قطعی امت اسلامی برگزار شد. شکر کمیتش واجب!

و انتخابات امسال برای خیلی از ما متفاوت بود چرا که به واقع پیگیری کردیم تا آن کسانی را که اصلح می یابیم انتخاب کنیم. تقریبا لیست کاملا مطمئنی در میان مردم وجود نداشت و همین خیر موجب شد تا خلق الله پیگیر و جستجوگر با موضوع برخورد کنند. خسته نشدند. کنار هم ننشستند و اثبات کردند سیاست می تواند ماننده دیانت، و وظیفه سیاسی ماننده وظیفه دینی شیرین باشد. شکر کیفیتش واجب!


حضرت سجاد علیه صلوات الله دعایی عجیب دارد در صحیفه ی کامله ی سجادیه که در بیان تقصیر از شکر خداست. آن‌جا خیلی عجیب می‌گوید که ما کجا و شکر تو کجا!؟ که هر شکری هم به جا بیاوریم خود شکری دیگر را واجب می کند برما....
این دعا مضامین عالیه عجیبی دارد که از عهده این پست و هزاران پست دیگر بیان گوشه ای از آن حتی خارج است اما یک جمله پایانی این دعا می گوید:

« وَ زِدْنى مِنْ هُداکَ مااَصِلُ بِهِ اِلَى التَّوْفیقِ فى عَمَلى، اِنَّکَ مَنَّانٌ کَریمٌ.»
و هدایتت را آن‏گونه بر من افزایش ده که به سبب آن توفیق در کار خویش یابم، زیرا که تو بخشنده کریمى. 

 

و از خدا می خواهد که حالا که شکرت را گفتم و اعتراف کردم که شکرم هیچ جایگاهی هم ندارد و همه تو بودی و هستی و خواهی بود و اگر تو خود اراده نمی‌کردی شکرت کجا می توانستم به جا آورم و ..... می گوید از هدایت های خودت آن چیزهایی که من را در عمل هایم (برای تو) موفق می کند از همان ها نصیبم کن. آخر تو خیلی منان و کریمی....

حالا که شکر نعمت دیروز را در دل و زبان داری، بگذار یک چیز را هم با هم مرور کنیم شاید هدایتی معطوف به توفیق عمل در آن باشد.

اگر یادتان باشد در پست دومی که از کاندیدهای خودم نوشتم هم اشاره کردم که اهل مشورت گفته بودند بهتر است لیست پر بدهیم و من سر همین مشورت‌ها و اعتبار جدی‌شان در نگاه اسلامی خیلی سعی کردم لیستم خالی نماند. اما کماکان تا صبح رای‌گیری شک داشتم و نمی دانستم واقعا با اطمینان 51 درصدی به کسی صلاح است او را در لیست بگذارم یا نه؟

ساعت هشت صبح دیروز آغاز رای‌گیری بود. و شاید کم‌تر از ربع ساعت تلویزیون اعلام کرد که رهبر انقلاب می خواهد رای بدهد. ایشان وارد حسینیه امام خمینی (ره) شدند و رای خود را دادند. بعد خبرنگار و مجری صداوسیما آمدند و از آقا سوال پرسیدند. یکی مربوط به مسائل داخل کشوری انتخابات و دیگری مربوط به بعد خارجی آن.

آقا در میانه پاسخ به سوال اول که در موضوع داخلی انتخابات بود گفت:

     " همچنین معتقد هستم که این کار مثل نماز هر چه به اول وقت نزدیکتر باشد فضیلتش بیشتر است، نه اینکه بخواهم بگویم شرعاً مانند نماز است، بلکه بر حسب نگاه عقلایی اگر انسان اول روز جمعه این کار را انجام دهد فکرش آسوده است که وظیفه را انجام داده است و بعد به سراغ کارهای دیگرش می‌رود، برخلاف اینکه این کار را آخر وقت انجام دهد. "

 

ایشان ادامه دادند:

     " هم ممکن است پای صندوقها شلوغ شود و هم احتمال این وجود دارد که توفیق پیدا نکند و هم اینکه نگرانی و دغدغه وجود دارد بنابراین توصیه می‌کنم اول وقت برای رأی دادن در صندوقها حاضر شوند و به هر سی نفر رأی بدهند و نام سی نفر را در برگه‌های رأی بنویسند و مردم عزیزمان سعی کنند که این کار را با احساس یک حجتی بین خود و خدای متعال انجام دهند. انشالله قصدشان را خالص کنند. "

 

و اگر چه در بخش های خبری بعدی صداوسیما قسمت دوم صحبت ها سانسور شد! و حتی گمان برده شد که شاید خود رهبری نخواستند منتشر بشود چرا که خطاب ایشان در آن لحظه کل مردم ایران بودند و این سخن تنها مصداقش تهرانی ها بود و .....  اما برای آن ها که تیز بودند مساله روشن شده بود.

 

برخی جناب خامنه ای را انسانی هوش‌مند و آگاه در عرصه سیاسی تلقی می کنند؛

 برخی ایشان را عالمی دینی آگاه به مسائل زمانه می دانند؛

 برخی ایشان را مرجع تقلید خود برگزیده اند؛

 برخی ایشان را رهبر سیاسی خود می دانند؛

 برخی ایشان را ولی فقیه حاکم بر جان و مال و ناموس خود در عصر غیبت می دانند؛

 برخی حتی ایشان را مراد دل و جان خود یافته اند.

 
 

 

هر کدام از این برخی‌ها، اگر دیروز هوش‌مند بودند و این جمله را هم می شنیدند می فهمیدند که درست تر در امر انتخاب آن است که از هر سی فرصت رای‌شان در تهران استفاده کنند. و این یعنی اگر حتی " نمی دانم"ها و "نمی‌شناسم" هاشان بهانه کاملی برای ننوشتن اسامی بیش‌تر باشد، "نمی‌پرسم"هاشان دیگر راه ندارد. 

 در اسلام چند راه برای ثابت شدن چیزی برای مکلف هست. یکی درک شخصی فرد مکلف است . و دیگری پرسش او از آنان که می دانند و البته عادل‌ند (یعنی به گناه شهره نیستند و اهل کبیره و اصرار بر صغیره نیز نیستند....)

  این ها را ننوشتم که آه حسرت از دل کسانی بلند کنم که احیانا لیست دیروزشان کم‌تر از سی نفر اسم در خود داشت (در تهران). این ها را نوشتم که بگویم بزرگ‌ترین شکر به جا آوردن ها در اسلام، تنبه است. این که در پایان آگاه شوی به امری بزرگ‌تر و فهمی بالاتر و در هنگامه انتخابی دیگر با تنبه پیش بروی...

 حالا شکر کنیم همین هدایت را ؛ اگر هدایت بود برای ما....

 


پ/ن:

1- نویسنده مطلب یحیای عزیز است

2- لیستم را دقایق آخر و با شناخت بیشتر کمی تغییر دادم... خدا ببخشد مارا...

3- رای مرا محمدسجادم در اولین روز نه ماهگیش برای مجلس نهم به صندوق انداخت تا یاد بگیرد که در صحنه های حق و باطل همیشه تاریخ باید حضور داشته باشد .

عباس سیاح طاهری
۱۰ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۰۳

لیست ما انتخابات جمعه

شاید برای آدم های مهم ارائه نظر شفاف در خصوص انتخاب هاشان در یک انتخابات رسمی، به منزله فداکاری یا بی‌کله‌گی به حساب بیاید چرا که مرزبندی هاشان با گروه ها و افراد روشن می شود و به تبع آن وجه هایی از دست می دهند. اما برای امثال من که این طور نیست. مثلا کسی نمی تواند انکار کند حضرات آیات مهدوی کنی و مصباح یزدی با ورود به عرصه انتخابات در این سطح به نوعی آب‌رو گذاشته‌اند و گذشتن از آب‌رو کار هر کسی نیست، اما من نوعی اگر موضعم در انتخاباتی روشن باشد چیزی در این راه نداده ام ، تازه اگر به دست نیاورده باشم!

قرار دارم در این مطلب فهم تا به این جای خود را از عرصه‌ی انتخابات امسال در قالب ارائه لیستی که تا به این جا به آن رای خواهم داد با شما به اشتراک بگذارم. و دو هدف از این کار دارم.... یکی خیری احتمالی ست که از جانب این کار به دیگران برسد و دیگری خیری قطعی که برای خودم در این کار هست. آن خیر احتمالی از این جا ناشی می شود که می دانم برخی دوستانم ممکن است محض مشورت برای‌شان مطلوب باشد دانستن فهم دیگران و متاسفانه در این ایام فرصتم نشد که تک تک شان را ببینم و با هم حرف بزنیم. و آن خیر قطعی از این جا برمی‌آید که از دوستان شناس و ناشناسم یقینا هستند خوبانی که اگر ببینند بر خطا دارم می روم به قدر امر به معروفی و صلاح و مشورتی سعی کنند مانع از خطایم بشوند و این برای من سود کمی نیست....

یادم نمی‌آید تاکنون بر سر انتخاب نامزدهایی که باید برای مجلس شورای اسلامی انتخاب کنم، این قدر وقت گذاشته باشم. حقیقتش همان طور که در روزنوشت قبلی آوردم، این متفاوت بودن فهرستها و فراوانی نامزدهای خوب در این دوره موجب شده است که کسانی که احساس مسئولیتی برای رأیشان دارند، دچار نوعی سردرگمی و شاید وسواس شوند و در شناخت خوب و خوبتر و در موضع بدبینانه آن بد و بدتر دچار تردید شوند. البته همین جاست که عقلاً رجوع به کسانی که مرجعیتی - محدود یا فراگیر - دارند، توجیه و توصیه می شود.

 

فکر می کنم که هر کسى که راى میده باید روز قیامت براى رایش حجت شرعى داشته باشد پس دلایلم را در انتها برای رای دادن به این لیست آورده ام. البته "آقا تهرانی" را عمدا اول ننوشته ام تا بداند ما از او چیزی بیشتر از اخلاق می خواهیم... چیزی شیبه به مدرس...

 

1.     دکتر غلامعلی حداد عادل - اصولگرایان اصلح، پایداری، جبهه متحد

 

2.     حجت الاسلام سید محمد حسن ابوترابی فرد - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

3.     دکتر احمد توکلی - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

4.     حجت الاسلام مرتضی آقا تهرانی -  اصولگرایان اصلح، پایداری-

 

5.     خانم زهره الهیان - اصولگرایان اصلح ، جبهه متحد-

 

6.     خانم الهام امین زاده - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

7.     مهندس مهرداد بذرپاش-  اصلح متحد-

 

8.     حجت الاسلام روح الله حسینیان -  اصولگرایان اصلح، پایداری-

 

9.     - خانم لاله افتخاری - اصولگرایان اصلح ، جبهه متحد-

 

10. مهدی کوچک زاده - پایداری

 

11. حجت الاسلام حمید رسایی -  پایداری-

 

12. حجت الاسلام قاسم روانبخش -  پایداری-

 

13. خانم فاطمه رهبر - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

14. علی اصغر زارعی - اصولگرایان اصلح، پایداری-

 

15. علیرضا زاکانی - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

16. پرویز سروری -  اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

17. مهندس محمد سلیمانی - اصولگرایان اصلح، پایداری-

 

18. دکتر حسین شیخ الاسلام - مستقل-

 

19. خانم زهره طبیب زاده نوری - اصولگرایان اصلح، پایداری-

 

20. حسین فدایی آشیانی -  اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

21. مجتبی رحماندوست- متحد- اصلح

 

22. اسماعیل کوثری - اصولگرایان اصلح، پایداری، جبهه متحد-

 

23. دکتر سید علیرضا مرندی - اصولگرایان اصلح، پایداری، جبهه متحد-

 

24. حجت الاسلام غلامرضا مصباحی مقدم - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

25. حسین مظفر - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

26. سید مسعود میرکاظمی - اصولگرایان اصلح، پایداری، جبهه متحد-

 

27. الیاس نادران - اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

28. حجت الاسلام سید محمود نبویان -  اصولگرایان اصلح، پایداری-

 

29. دکتر حسین نجابت -  اصولگرایان اصلح، جبهه متحد-

 

30. بیژن نوباوه وطن

 

-  به "احمد توکلی" رای میدهم چون الف-  کارآمد بوده و سواد و تجربه اقتصادی و سیاسی دارد، ب-  حامی نظام و دشمن ستیز است. ج-  به عهد نمایندگی که دفاع از حقوق مردم و نظام است عمل کرده است د-  به صورت جدی با مفاسد اقتصادی و مدیریتی و البته در حد توانش مبارزه کرده است. هـ-  از آزادی بیان صحیح، تا حدودی دفاع میکند.

-  به "الیاس نادران" رای میدهم به خاطر الف- پیگیری مستمر و دادن هزینه برای مبارزه با مفاسد اقصادی و مدیریتی برخی مسولان نظام 2- به خاطر دفاع ایشان از حریم آزاداندیشی

-  به "حداد عادل" رای میدهم چون شخصیتی حامی نظام، دشمن ستیز، فرهیخته، اخلاقی، دلسوز، باتجربه، منصف و باسواد است.

-   به "مهرداد بذرپاش" رای می دهم چون زمانی که میتوانست با لابی بازی و بده بستان های رایج در دولت بماند چشم خود را بروی جریان انحرافی نبست و از دولت اخراج شد... و البته در مناظرات هم به خوبی توانست مبانی قوی تئوریکش را به رخ حریفانش بکشد.

-  به " میرکاظمی" رای میدهم چون وجود نام ایشان در هر دو لیست پایداری و متحد نشان از کارآمدی و تهعد ایشان است. ضمنا از برخی دیگر از دوستان هم درباره توانمندی و تخصص و تجربه اقتصادی و بازرگانی ایشان مطالبی را شنیده ام.

-  به "دکتر سلیمانی" و "زاکانی" نیز به خاطر تخصص تعهد و پیگیری هایشان رای میدهم

-  به "رسایی" و "نبویان" به خاطر پافشاری بر مواضع اصولی و نیز ایجاد اعتدال در جبهه انقلاب اسلامی رای میدهم (یک جور ایجاد اعتدال هم اینجوریه فقط فرستادن مطهری که نیست!)

-  به خانم ها "افتخاری" و "طبیب زاده" به خاطر تخصصی که در زمینه امور قرآنی و مسائل زنان و نیز مواضع غرب ستیزانه ای که دارد رای میدهم.

-  به آقایان "فدایی" و "کوثری" به خاطر توانمندی های اجرایی که در عرصه دفاع مقدس از خود نشان دادند و نیز تعهد انقلابی به دور تندروی که دارند رای میدهم

-  به "نوباوه" رای میدهم چون متاسفانه آدم رسانه فهم و فهیم فرهنگی در کمسیون فرهنگی کم است...

-  به "شیخ الاسلام" رای میدهم به خاطر سوابق درخشانش در مسائل بین المللی وفرهنگی

- به باهنر به خاطر لابی باز بودنش، به مطهری به خاطر عدم درک صحیح از شرایطش، به پزشکیان به خاطر این که علایق حزبی را بر برجستگی های فردی بالایش(که کم هم نیست) ترجیه داد، به رودکی، و صفارزاده بخاطر شناخت شخصی و خانوادگی از ایشان، به کازرونی به علت عدم تخصصش و استفاده از چهره موجهش، رای نخواهم داد.

 

چند توصیه برادرانه:

 یک - رهبر عزیز انقلاب همیشه توصیه کرده اند که در روز رأی گیری سعی کنید در نخستین ساعات روز رأی دهید و مصداقِ «فاستبقوا الخیرات» باشید. راستش را بخواهید من خودم فکر می کنم نکند در انجام این عمل بزرگ عبادی - سیاسی تأخیر کنم و در همین حال مرگم فرا رسد و این توفیق از من سلب شود. پس صبح زود در پای صندوقهای رأی باشید.

 دو - سعی کنید خانوادگی و بخصوص با حضور فرزندان کوچکتان در پای صندوقها حاضر شوید. من امسال رایم را با محمدسجادم که روز انتخابات نه ماهش میشود می اندازیم تا یاد بگیرد که در صحنه های حق و باطل همیشه تاریخ باید حضور داشته باشد .

 سه - رأی دادن یک عمل عبادی بزرگ هم محسوب می شود ، پس چه بهتر که قصد قربت هم بکنیم و در مسجد و با وضو باشیم.

چهار- توصیه اکید می کنم که حتماً به همه سی نفر حق خود رأی بدهید. می دانم که این کار، هم کمی وقت گیر است و هم شناسایی هر سی نفرشان کاری سخت است. اما به این فکر کنید که با خالی گذاشتن حتی یک گزینه، فضا را برای کسانی که اصلاً آنها را نمی پسندید باز گذاشته اید و اگر چنین شود، باید به جای افسوس خوردن خودمان را ملامت کنیم و بس.

 

پ/ن:

 1- به نظرم هیچ اشکالی ندارد که در این ماجرا و از باب «نهی از منکر» هم که شده است، صریحاً در پاسخ به درخواست دوستان و مراجعانتان از نامزدهایی که در جریان فتنه و انحراف، همراهی و یا سستی و سکوت کردند اعلام برائت و آنها را از رأی دادن به آنها نهی کنید. حتی فکر می کنم این کار ثواب هم داشته باشد. اگر کسی از من اسامی این افراد را بپرسد صریحاً با نام و مشخصات اسم می برم!

2- مثل همیشه برای رای دادن وضو می گیرم و قصد قربت می کنم و پس از رای دادن خدا را شکر می کنم و دعا می کنم که :

خدایا ! ما به وظیفه خودمان در حد فهم خودمان عمل کردیم ، می دانی که قصدی بجز اصلاح نداریم : و ما نرید الا الاصلاح . تو خودت بهترینها و شایسته ترینها را برای مجلس هشتم شورای اسلامی تنها حکومت اسلامی ،رقم بزن و آنها را توفیق بده تا با وضع قوانین مناسب و نظارت هوشمندانه و مدبرانه بر امور ، زمینه های ظهور مصلح را بیشتر فراهم کنند و این « عبادت » را به کرم خودت از ما بپذیر . می دانیم این عبادت ، از آنجا که یک اقدام اجتماعی است ، عبادت کوچکی نیست اما تو آن را به بهترین وجه آن را از همه مردم خوب کشورم بپذیر.

 

3- کمی حرف با تک تک آن ۱۳ میلیون

سلام ! حتی اگر جوابم را ندهی! شاید دلخور باشی! روزهای خوبی نبود وقتی که تر و خشک با هم می سوختند. به راستی که اسمش فتنه بود و می دونم خیلی وقتها حق با توست. می دونم گرونیه. می دونم بیکاریه. می دونم ارزش پول ملی کشورت نصف شده. می دونم از فساد های اقتصادی هزار هزارمیلیاردی خسته ای! می دونم گرفتار گرفتن یه وام قرض الحسنه ای! می دونم  شبه عیده! می دونم  کمی هوای تازه می خوای! می دونم می خوای نفس بکشی اما یادت باشه: همه منتظر تا ببینند کجـــــــــا  تو از جاده ی عشـــــــــــــــــــق دل میبــــــــری ....

تنها با حضور تو سرانجام این رود مرداب نیست...

عباس سیاح طاهری
۰۷ اسفند ۹۰ ، ۰۹:۳۷

حافظه ی فراموشکار ما یا...

یعنی مخم سوت کشید وقتی دیدمش... الان فقط حسرت می خورم که چرا عکس ازش ننداختم... یعنی ما انقدر کم حافظه شده ایم؟ یا حافظه تصویری من خیلی قوی است؟ شاید چون آن موقع که برای اول بار و دوم بار دیدمش آنقدر روی مخم بود اینطور یادم مانده است؟

تبلیغات خانه ی کارگر را می گویم... آن بنر های 2در 3 ای را که عکس پیرمردی زحمتکش رویش است (که البته عکس دزدی است!!!) و با تیکی سبز رنگ نوشته است بوی جوی مولیان آید همی... و این حرف "ی" آخر همی را مثل تیکی سبز رنگ روی کل عکس ادامه داده است... (این بار اول بود) و بار دوم زمانی که تبلیغات رسمی نامزد های ریاست جمهوری آغاز شد دقیقا همین پوستر بود منتها این "ی" تبدیل شده بود به حرف آخر کلمه ی موسوی با آن رنگ سبز سیدی... که به خاطر هوش به خرج داده شده ی طراحش تحسینش کردم...

حالا دو حالت دارد... یا کسانی که مجوز این پوستر ها را داده اند نمی فهمند و یا عمدی درکار بوده است... والله العالم...

 

پ/ن:

 -در تأسی از دوست خوبم، برادرم دژاکام بنده هم لیستم را منتشر خواهم کرد... منتها الان اصلح هایم 19 نفر شده اند و بنابر این من به لطف خداوند در این دوره، با بررسی عملکرد و خروجی نامزدهایی که پیشتر نماینده بوده اند یا مسئولیتی داشته اند از همه فهرستهای اصولگرا و غیر اصولگرا و بخصوص در میان فهرست نامزدهای جبهه متحد و جبهه پایداری و بالاخص در میان نامزدهای جبهه پایداری ( که آنها را در مجموع نیروهای سالمتر، انقلابی تر و ولایی تری می دانما (نتخاب خواهم کرد و چون تأکید اکید دارم که حتماً نام 30 نفر را در برگه خود بنویسم، اگر احتمالاً تعداد کسانی که صلاحیتشان برای شخص خودم احراز نشده به این تعداد نرسد، از میان نامزدهای باقیمانده و در حقیقت از میان «بد» و «بدتر» ، بدها را انتخاب می کنم و در برگه خود می نویسم.

- این را هم ببینید و این یکی را هم کامل بخوانید.

- این روزنوشت را مدتی است در دستور نوشتن داشتم اما اختلالات کاری و اینترنتی اخیر باعث شد  نوشتن آن به تأخیر افتد...حیف

 

عباس سیاح طاهری
۳۰ بهمن ۹۰ ، ۰۰:۱۳

مزه ی گس گربه ی متعفن...

اول: گاهی پیش می آید که باید درباره ی چیز مشمئز کننده ای حرفی بزنی. مثل جنازه ی متعفن گربه ای که دیشب کسی زیرش گرفته باشد و صبح جلوی درب خانه تان در اولین صحنه ی صبح دل و روده اش را پاشیده به در و دیوار ببینید... و حالا می خواهی برای کسی (آن هم از سر اجبار) تعریفش کنی... دیده ای چقدر کامت تلخ می شود؟ حالا من همان حس را دارم... و ایکاش لااقل درباره ی همان گربه ی مرده حرف می زدم...

دوم: گاهی آدم فکر می کند همه می فهمند... (یا لااقل در حد خودت می فهمد!) اما کمی بیشتر که آشنا شدید یا کمی در احوالش کنکاش کردی می بینید که... ای بابا... خوشا به حال آن درازگوش...

سوم: گاهی حماقت است و گاهی حِمارت! من اسمش را میگذارم حِمارت... کسی که حُمق به خرج می دهد به مراتب بهتر و مفید تر است از کسی که حُمر (خریّت آن هم با تشدید) به خرج میدهد. البته گاهی هم مجبوری به خاطر سرسپردگیت حمارت به خرج بدهی.

چهارم: سکس، یک جور رابطه است، البته چون خیلی درونی است، اسلام برای آن شرایط خاصی درنظر گرفته است. مثلاً اولین شرط برقراری این رابطه تعهد یا همان ازدواج است (حتی برای ازدواج موقت هم که گروهی چوب بر سر اسلامش میدانند_ آن هم به خاطر همان مورد دومی که در بالا عرض شد_  شرایط بسیاری در اسلام هست که یکی اش همین سه ماه و ده روز تعهدی است که خیلی ها به چشمشان نمی آید...)

حالا اگر کسی بیاید این رابطه درونی را، این حجاب را، عریان نشان بدهد تکلیفش چیست؟  بگذارید مثالی بزنم... علی دایی را همه می شناسند... و همه هم میخاستند بدانند همسر این آقای میلیاردر چه شکلی است؟... خب! آن عکاس امانت نداری که عکس هایش را منتشر کرد، فقط به این حس کنجکاوی جامعه پاسخ داده بود. این که چیز بدی نیست... آیا همچین کسی که دل میلیون ها مشتاق علی دایی را شاد]!!!!![ کرد، مستحق این برخورد امل گونه از طرف علی دایی بود؟! بگذارید کمی بازتر به ماجرا نگاه کنیم. کسی که در اتاق پرو مغازه اش دوربین کار  میگذارد چه کار خطایی کرده است؟ خب کمی درباره ی "جسم" مشتری هایش کنجکاوی کرده است... این که چیز بدی نیست!

آن چیزی که این اعمال را مذموم می کند "اسلام" نیست! که اگر اسلام بود فعالیت سایت های پورنوگرافی در خارج از ایران با محدودیت هایی همراه نبود... آن چیز مورد بحث من در این جا "اخلاق" هم نیست! چون اگر اخلاق هم بود، گروهی که شاید متخلق به اخلاق (به آن معنی ای که ما و شما می خوانیمش) نیستند با وب سایت های فتیش یا پورنو یا اجاره کودکان و سکس با کودکان (دقیقا به همین کثافتی) مخالفت نمی کردند. آن چیزی که مورد بحث ماست "انسانیت" و شان آدمی است. آن چیزی که کار آن عکاس را زشت جلوه می دهد و یا کار آن مغازه دار را مشمئز کننده می کند جدای از دین و اخلاق و شرف، انسانیت است.

حال جایگاه کسی که افراد را ترغیب کند از جایگاه انسانی خودشان تنزل کنند کجاست؟ کسی که وب سایت سکسی راه می اندازد و میگوید هر چقدر از "خودتان" عکس بیشتری بدهید رتبه ی بالاتری دارید در کجاست؟ تازه برای ترغیب شما عکس و فیلم های پورنوی پولی خارجی را هم اشانتیون و فی سبیل الله (و یا بهتر بگویم فی سبیل الشیطان) می خرد و در اختیارتان می گذارد... هه! تند نروید! این تازه اول کار است! گام های بعدی خاطره نگاری سکسی و سکس چت و نوشتن داستان های سکسی با محارم است... حالا شما اگر جرات داری در همان غرب آزاد با مادرت یا خواهرت سکس کن! ببین پلیس چه می کند با تو! در اسرائیل که آزادی جنسی حاکم است درباره تجاوز باید چیزی در حدود 12 میلیون تومان (38,66000  شیکل اسرائیل) جریمه بدهی. تازه اخیراً حضرات سکس با حیوانات را هم اضافه کرده اند... می بینی انسانیت تا کجا پایین می آید؟ خب نگفتید حالا تکلیف ما با این افراد چیست؟

قانون مبتنی بر دین چون شانیات انسان را می داند و بر برتر بودن آن بر سایر موجودات تاکید دارد مجازات سختی را برای تجاوز در نظر گرفته است. که درصورت اثبات زنا و یا عدم اثبات آن احکام مختلفی دارد که وارد آن نمی شوم اما با یک سرچ ساده پیدایش می کنید.

بحث من پیرامون کسی است که ترغیب به نازل شدن از انسانیت و تبدیل شدن به کثافت است می چرخد... کسانی مثل سعید ملک پور. جایگاه همچین موجودی (ابا دارم از کلمه ی آدم استفاده کنم) کجاست؟ چرا و چگونه به کسی که کمر به قتل شان انسانیت و بنیان خانواده دارد باید رحم کرد؟ مگر نه این که این موجود از دایره ی انسانیت خارج شده و دیگر حیوانی ناطق است؟ و چقدر خانواده را بنیان کن کرده است... خدا میداند...

روی دیگر صحبتم با کسانی مثل نیمای اکبر پور که در حمایتش مرثیه ها سر میدهند و آنانی که به زور سعی دارند مبارز سیاسی و روزنامه نگار معرفی اش کنند است. اینان چه جایگاهی دارند؟ مثل این که همه ی مردم را مثل خودشان فرض کرده اند و یادشان رفته که سعید ملک پور سال 87 دستگیر شد! چیزی حدود 3 ماه قبل از فتنه... (این را من نمی گویم. خبر دستگیری و اعترافاتش در فروردین 88 منتشر شده پس قاعدتا باید حداقل یک ماه قبلش دستگیر شده باشد.) بیایید طور دیگری به ماجرا نگاه کنیم. هرکسی مثل ملک پور ملعون، فکر می کند اول عکس سکسی خودش را منتشر کند و بعد با محارمش سکس کند و آن وقت بیاید از او دفاع کند. (سکس با حیوانات پیشکش!)

می گویند فقط برنامه نویسی سایت آویزون را بر عهده داشته و دخالتی در محتوا و مدیریت آن نداشته است! این برنامه یکی از صدها (دقت دارید که؟! نابغه بوده اند آقای ملک پور... صدها!) برنامه کامپیوتری است که سعید ملک پور در طول زندگی حرفه‌ای خود نوشته و بدون اطلاع وی در سایت اینترنتی مذکور استفاده شده است. در اینجا دو نکته حائز اهمیت است: اگر وی ارتباطی با آن سایت و گردانندگان آن نداشته، چگونه پس از دستگیریش سایت بلافاصله تعطیل شد!؟

و اما نکته دوم و مهمتر اینکه این سایت برنامه اختصاصی نداشته که یک برنامه نویس آن را نوشته باشد و از یک سیستم مدیریت محتوا به نام "مووبل تایپ" استفاده می‌کرده است که اصولا ربطی به ملک پور ندارد و هر کسی به اندازه ی الاغی برنامه نویسی سرش بشود این را میفهمد.


تصویری از سایت مستهجن آویزون که به دلیل محتوای نامناسب اکثر  بخش‌های آن محو شده است،  اما به خوبی مشخص می‌کند که این سایت از سیستم مدیریت محتوای


نکته ی دیگر که خود ملک پور به آن اعتراف کرده اقدام به ثبت دامین‌های مختلف برای عبور از فیلترینگ بوده که به اسم طرح "جنگ با فیلترینگ جمهوری اسلامی ایران" در سایت‌های خود به اجرا در آورده.

حال سوال من اینجاست... کدام قاضی ........ (استغفرالله) حکم اعدام این موجود را لغو کرده است؟ یعنی فشار چهارتا و نصفی وبلاگ نویس مگس وزن انقدر زیاد است؟... اگر این طور باشد کَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ و البته ما ساکت نمی نشینیم تا این موجود به حیاتش ادامه دهد... که انفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا با اموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون. قتال کنید، خواه بر شما آسان باشد، خواه دشوار و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کنید اگر بدانید خیر شما در این است. (توبه 41) و خیر ما در این است...

 

پ/ن:

1- لینک اعترافات ملک پور که در مستند شوک پخش شده است + 

2- دهانم همان مزه ی نکته ی اول این نوشتار را دارد

3- حس می کنم با نام این کثافت وبلاگم نجس شده است...

4- از دوستانم میخواهم درباره ی چرایی و چگونگی اعدام و لازم بودنش مطلب بنویسند... خودم هم خواهم نوشت...  انشالله... دوستان عزیزم دژاکام و بزم شاهی ، ارمینه ، اسکالپل و مجید فضیلت

عباس سیاح طاهری
۲۵ بهمن ۹۰ ، ۱۰:۲۹

خون دل

آن روزی که زیر باران برای دیدن مزارش رفتم را فراموش نمی کنم... آنقدر عظمتش مرا گرفته بود که بالکل یادم رفت هر روز از کنار سرش عبور می کنم و به روی خودم هم نمی آورم...

کم هستند آدم هایی در تاریخ که برایم آنقدر جذاب باشند... آن روز به قدری درگیر بزرگیش بودم که کوچک بودنش یادم رفت... دل تنگ "آدم بزرگ" بودم... آدم ِ بزرگی که کمی بزرگم کند... دستهایم را ستون کردم و زل زدم به سنگ قبرش... دلم تا موقعی که صورت گر گرفته ام را روی سنگش _که از نم هوا تر شده بود _ نگذاشتم آرام نگرفت...


باران هم با من زمزمه می کرد... 

ما برای آن که ایران گوهری تابان شود

خونه دلها خورده ایم.... خون دلها خورده ایم...



پ/ن: 

1- تا یادم نرفته بگویم که سر میرزا کوچک خان در قبرستان میدان حسن آباد تهران(آتش نشانی کنونی) دفن است...

2- این که رضاخان قلدر ملعون معدوم چرا قبرستان را آتشنشانی کرد حکایت دور و درازی است... همین بس که اولین آتش نشانی تهران همین میدان حسن آبادی است...

3- دیدن این عکس باعث شد دلم دوباره میرزا را بخواهد... میرزا کوچک ِ بزرگ را...

عباس سیاح طاهری
۲۳ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۲۸

بازگشت

گاهی آدم ها باید برگردند... به اصلشان... و من به عصیان درونیم بازمیگردم... به دور از فیس بوک و پلاس و توئیتر... برمیگردم تا هفته ای لااقل یک بار فربادی برآورم در رثای "حق"... حقی که دیگر دارد لابلای اباطیل باطل گم می شود...





پ/ن: جشنواره هم تمام شد... متاسفام برای سینمای خیانت دوست این روزها و معتقدم "روزهای زندگی"ِ شیخ طادی مزد مخلصانه کارکردنش است در شکارچی شنبه ای که "دیده نشد"...

عباس سیاح طاهری
۱۹ آبان ۹۰ ، ۱۴:۲۱

مغشوشات

نمی دونم چرا دارم مینویسم. گاهی فکر می کنم باید نوشت، گاهی فکر می کنم باید حرف زد و گاهی فکر می کنم باید فکر کرد... 

آدم های دور و برم هر کدام نوعی درد دارند و داغونن... مخم پر از مطالب مختلفه اما نمی دونم چطور باید خالیش کرد... 

چرا آدم های ساده ی اطراف ما اشتباه می کنند؟ چرا به سادگی عفت و حیای خودمونو میفروشیم؟ غیرت علوی  و عفت فاطمی کجا رفته؟ جامعه ما کجا داره میره؟ بچه های ما که نسل بعدین چی کار می کنن و به کجا میرن؟ کاش برای این سوالات جوابی داشتم... مخم داره می ترکه از دست آدمای دور و برم....

عباس سیاح طاهری
۲۰ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۵۹

Title-less

کلیپ فوق العاده "دقیقه های تا ابد" برای انقلاب های اینم روزهای منطقه با صدای نیما مسیحا و کارگردانی آرش معریان!

http://www.youtube.com/watch?v=KEjN9PxIM-E&feature=player_embedded

عباس سیاح طاهری
۰۱ مرداد ۹۰ ، ۱۰:۲۴

نظر سنجی پیرامون پول ملی

نظر به این که اکنون در فضای وب بانک مرکزی اقدام به نظر سنجی نموده است چند نکته را لازم  می دانم تذکر دهم.

اول این که فضای غالب در اینترنت فضای پان ایرانیسم است و می توان از نظر سنجی های مشابهی که به موازات بانک مرکزی درحال برگزاری است و گزینه های نامگذاری این نکته را متوجه شد.همین رویکرد باعث بدست آمدن نازلترین رتبه برای مناسبت های مهم تاریخی ملی با مثال 22 بهمن در نطر سنجی) وبالا آمدن شاخص نام پارسی در بین گزینه های بانک مرکزی و دریک با تاکید بر واحد پول هخامنشیان! (علیرغم تلفظ مشکلش) شده است.

دوم: سوال این جاست که آیا همه اقوام بلوچ و لر و کرد و ترک و عرب هم با این نام موافقند؟ و آیا این نامگذاری باعث اختلافات قومی نمی شود؟ مثلا ترک ها از پارسی با نام ترکی و اعراب با نام عربی نام ببرند خوب است؟!

سوم: نظر سنجی اینترنتی به علت راهکارهای مختلف نفوذ قابل اعتماد نیست و این که در بهترین حالت چند نفر در این نظر سنجی شرکت می کنند؟ و این افراد چند درصد جامعه را تشکیل می دهند؟ و اصلا حوزه نفوذ اینترنت در بین افرادی که با پول برخورد مستقیم دارند یعنی عوام مردم چقدر است و صرف این که در تلویزیون اعلام کنند بیایید در نظر سنجی شرکت کنید مکفی است؟ آیا بهتر نیست با همکاری مرکز آمار ایران نظر سنجی میدانی و گسترده در همه ی استان ها صورت گیرد؟

عباس سیاح طاهری