عصیان

درباره بلاگ
عصیان

عصیان خیزشی است در مقابل تمام ناحقی ها و بی حقی ها... جایی برای گفتن حرفی حق؛ ولو تلخ و کوتاه ...

بایگانی
آخرین مطالب
۲۲ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۱۹

پاسخی به نامه پر از تناقض سروش

چندروزقبلآقایدکترعبدالکریمسروشبهبهانه‌ی حوادثاخیرکشور، نامه‌ایخطاببهرهبرمعظمانقلابنوشتباعنوان«جشنزوالاستبداددینی»کنایهازاینکهجمهوریاسلامیایراندرحالفروپاشیاست! منبههمه‌ی دوستانحزب‌اللهی و دانشجویانمعتقدبهنظام و انقلاب و رهبریپیشنهادمی‌کنمایننامهرابهدقتبخوانند. ازلحنایننامه‌ نبایدترسید. نبایدبهاینبهانهکهسروشبهرهبریتوهینکرده و یاکلماتیرادرنامه‌اشآوردهکهخوشایندمانیست، آنرانادیدهگرفت و نخواند. سروشهمیشهعادتداردکهبهجایبرخوردعلمی و منطقیبامخالفان و منتقدانخود، آنهاراباعبارات و برچسب‌هایمختلفموردهدفقراردهد.

خواندنایننامه و دقتدرآن، اشتباهاتآقایسروش و درمقیاسبالاتر، اشتباهاتطبقهروشنفکرجاماندهازملترابهخوبیبهمانشانمی‌دهد. ایننامهازلحاظمنطقی، عقلی و دلایلمستندآنقدرضعیف و فاقداعتباراستکهخودسروشهمبرایپنهانکردنایناشکال، نامه‌اشرادرلابلایکلماتیآهنگین و عباراتیرنگین و ابیات و اشعارشاعراننوشته. بنابراینذهنخوانندهبجایپیداکردندلایل و مستندات، درگیرادبیاتآنمی‌شود و بهجایتعقل و تفکردرمحتوا، متوجهظاهرفریبنده‌ی آنمی‌شود. گوییقراراستایننامهدریکمسابقهادبی و یایکجلسهشعر و شاعریموردنقد و بررسیقرارگیرد.

سروشهمچنینمی‌خواهدعمدابهماالقاکندکهایننامهراخطاببهآقایخامنه‌اینوشته، حالآنکهاصلا و ابداچنینچیزینیست. اگرصدر و ذیلنامهرابهدقتبخوانیم و دغدغه‌هایسروشرادرآنببینیممتوجهمی‌شویمکهمخاطبویدرحقیقتبنیان‌گذارجمهوریاسلامیایرانیعنیامامخمینیاستنهآیتاللهخامنه‌ای. بهعبارتدیگرسروشداردافکار و اندیشه‌هایامامخمینیراردمی‌کند و عقده‌هایچندینسالهخودرابراندیشه‌هایامامخمینیفرومی‌کوبدنهآیت‌اللهخامنه‌ای.

البتهاینمساله‌ی تازه‌اینیست. درسالهایاخیرمباحثمطرحشدهتوسطسروشعلاوهبرفقدانخلوصعلمیازمرزموضوعاتخالصعلمینیزفراتررفته و صریحابهنتیجه‌گیری‌هایخاصسیاسی و اجتماعیانجامیدهاست. بطوریکهایشاندرمطالبخودصریحابهاثباتجداییدینازسیاست، نفیحکومتدینی و ولایتفقیه، رداصالت و حقانیتفتوایامامخمینیدرموردسلمانرشدی، زیرسوالبردندفاعمقدس و غیرعقلانیدانستنآن، و … پرداخته‌اند.

ایننامهتناقضاتمتعددیهمداردکهپیداکردنآنها، اساس و بنیانایننامهرابرهممی‌زند. نامه‌ برفرضیاتیبنانهادهشدهکههمهدلخوشیسروش و نتیجهموردنظرشبراساسآنفرضیاتموهوم و دروغینبدستآمدهاست. ازتقلب و خیانت و جنایت و تجاوزگرفتهتاازدمتیغگذراندندرویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان! منمانده‌امچنینهولوکاستفجیعیدرکجایایراناتفاقافتاده و چگونهملتایرانآنراتحملمی‌کند؟!

سروش پایه و اساساصلینامه‌ی خودراسخنانرهبرانقلابقرارداده. اوبهزعمخودمی‌خواهدباتعبیر و برداشتناشیانه آنسخنان، نتیجهبگیردکهنظاماسلامی و حکومتدینیدرآستانهفروپاشیاست! ویباآوردنبخشیازسخنانرهبرانقلابمی‌نویسد«آقای خامنه‌ای!… شما گفتید که «حرمت نظام هتک شد» و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید!»

اینپایه و اساسنامهآقایسروشاست. ویباچنانشور و شعفیدربارهاینعبارتمی‌نویسدکهآدمواقعامی‌ماندکهمگررهبرانقلابچهچیزیگفتهبودکهسروشباشنیدنشاینقدرخوشحالشده و آنرابهزوالحکومتدینیتعبیرکرده؟! (البتهدلیلشور و شعفایشانبرایماکاملامعلوم و مشخصاست. بالاخرهآقایسروشبهانه‌ایلازمداشتتانامه‌اشرابراساسآنبنویسد. حتیاگرآنبهانهکاملاغلط و اشتباهباشد) اماوقتی به اصلسخنانرهبرانقلابدرجمعدانشجویاندقتمی‌کنیممتوجهمی‌شویمکهمرادرهبریازاینجمله- «هتکحرمتنظام»- آنچیزینیستکهسروشادعاکرده، بلکهمقصودظلمیاستکهدرحوادثبعدازانتخابات، بهحقمردم و نظاماسلامیشدهاست. دقتکنید:

«یکعده‏اىآنچهراکهبعدازانتخاباتاتفاقافتاد، آنظلمىکهبهمردمشد، آنظلمىکهبهنظاماسلامىشد، آنهتکىکهازآبروىنظامدرمقابلملتهابهوسیله‏ىبعضىانجامگرفت، اینهاهمهراندیدهمی‌گیرند، فرضاً مسئله‏ىفلانحادثهرا، زندانکهریزکرا، یاقضیه‏ىکوىراقضیه‏ىاصلىدورانبعدازانتخاباتتاامروزقلمدادمی‌کنند؛ اینخودشیکظلمدیگراست. مسئله‏ىاصلى، مسئله‏ىدیگرىاست.مسئله‏ىاصلىایناستکهمردمدریکحرکتعظیمى، دریکانتخاباتپرشورِ خوبِ کم‏نظیرىحضورپیداکردند و این رأى بالاراتوىصندوقهاریختند. هشتاد و پنجدرصدشوخىاست؟ اینانتخابات، نظامراکهدراینیکىدوسالاخیرهمینطورپى‏درپىپیشرفتهاىاقتصادى و علمى و سیاسى و امنیتى و بین‏المللىبراىخودشکسبکردهبود، دریکمرحله‏ىعالىازامتیاز و آبروقرارمیدهد، بعدناگهانمشاهدهمیکنیمیکحرکتىصورتمیگیردبراىنابودکردناینحادثه‏ىافتخارآمیز. مسئله‏ىاصلىایناست»

ازاینعباراتکاملاواضح، مشخصمی‌شودکهمنظوررهبرانقلابازهتکحرمتنظامیعنیچه. ایشانضمنمحکومکردنتخلفاتیمانندحملهبهکویدانشگاه و ماجرایبازداشتگاهکهریزک و … بهظلمبزرگتریهماشارهکردندیعنیظلمبهمیلیون‌هاایرانی و نادیدهگرفتنحضور 40 میلیونیآنهادرانتخابات و زیرسوالبردنانتخابآنها.ظلمبهپیشرفت‌هایاقتصادی و علمی و سیاسی و امنیتی و بین‌المللینظام. اینکجا و آنچیزیکهآقایدکتربرداشتکرده و ادعامی‌کند؟ یعنیواقعاآقایسروشازدرکاینمسالهناتواناستیااینکهخودشرابهندانستنزده؟!

البتهازکسیکهبه«حقیقت مطلق»اعتقادیندارد و همهاندیشه‌ها و نظرها و برداشت‌ها و دین‌هاراحقمی‌داند و کلامخداراهمدرهرلحظه و هرنقطه و هرمکاندارایمعانیمتفاوتمی‌داند و همهبرداشت‌هایدینیراهمبهرسمیتمی‌شناسد، عجیبنیستکهازسخنانصریح و واضحرهبرانقلاببرداشتیمتناسبباخواستخودشداشتهباشد، اماعجیباینجاستکهدکترسروشاینباربرخلافمرام و مسلکسابقخود، تنهایکبرداشت، آنهمبرداشتخودشرابهرسمیتشناخته و همانراعینواقعیتدانسته!

عجیب‌ترازهمه‌ی اینهااینکهآقایدکترسروشبعدازمدتهاکهقرآنرا«کلام محمدی» می‌دانست، این‌باربرایاثباتادعاهایشناگهانتغییرموضعداده و از«کلام خالق سبحان»سخنمی‌گوید و ازآنشاهدمی‌آورد!

سروشهمچنیندرقسمتدیگریازنامه‌اش، دربارهدینمی‌نویسد و ادعامی‌کندکهبانابودیاستبداددینی، حکومتیخواهدآمدکهبهدیانتاحتراممیگذارد: «مازوالاستبداددینیراجشنخواهیمگرفت. جامعه‌ایاخلاقی و حکومتیفرادینیطالعتابناکمردمسبزماست… مادیانتراهمارجخواهیمنهاد… بارخدایاتوگواهباش، منکهعمریدرددینداشته‌ام و درسدینداده‌ام…»

http://madaniyat.ir/wp-content/uploads/ph20041013-3.jpg

حالببینیمکهمنظورآقایسروشازحکومتفرادینیکهدرآرزویتشکیلآنست و آندینیکهویآنراارجمی‌نهد و آندینیکهویدردشراداشته و درسشراداده، کدامست؟ لطفاعباراتزیررابهدقتبخوانید و قضاوتکنید:

درحیطهولایتباطنی، رابطهمرید و مرادیبرقراراست، امادرحیطهولایتسیاسی، حتی ائمههموجوباطاعتندارندچهبرسدبهفقیه! مردممی‌توانندبراماممعصومهمخردهبگیرند، انتقادکنند و درجاییفرمانشرااطاعتنکنند! (سروش، ماهنامهکیانبهمن 77) ولایتمنحصردرشخصنبیاکرماست و بارفتناو، ولایتنیزخاتمهمی‌یابد! ولایتپیامبربعدازاوبهکسیمنتقلنشدهاست! (کیانآبان 77)

تفکردینیبااستخدامطبیعتمنافاتداردیاحداقلخنثیاست! (هفتهنامهآبانخرداد 78) حقیقتدینهمانتجربهفردیدینیاستکهدرموردپیامبران «تلقیوحی» نامگرفته و دینهیچارتباطیبهاموراجتماعی و سیاسی و حکومتیندارد، هرکسیهمانقدردینداراستکهبهاینتجربهفردیرسیدهباشد. (روزنامهصبحامروزخرداد 78)

ارتدادحقطبیعیهرانسانیاست! (کیانفروردین 78) هیچدینیعقلانمی‌تواندمردمراازانتخابدیندیگرمنعکندچونخودآندینزاییدهانتخاببوده. (صبحامروزشهریور 78)درتعارضتکالیفدینی و حقوقبشر، حقوقبشرمقدماست!متاسفانهفقهایمااطلاعاتبروندینیندارند و متوجهایننکاتنیستند(صبحامروزشهریور 78)

ارزش‌هایدینیدائمادرتغییراند، اگرروزیفاطمهمی‌گفتبهترینزنانکسیاستکهنامحرماورانبیند، امروزکسینمی‌توانداینرابپذیرد!(ماهنامهزناندی 78)  فرهنگ شهادت خشونت آفرین است! (روزنامهنشاطخرداد 78) درتاریخجدیدخداییکهمومنانکشفمی‌کنندممکناستباخداییکهگذشتگانکشف و تجربهمی‌کردندمتفاوتباشد! (کیان ش 52)

مخالفت محققانه با دین کفر نیست. چون کفر موضع‌گیری در مقابل خداست ولی مخالف دین از روی تحقیق در قبال خدا موضع‌گیری نکرده است. (راه نو مرداد 77) مفاهیم دینی مانند ذم دنیا، رضا به قضای الهی و توکل و زهد و … مناسب دوران تاسیس یک نهضت و انقلاب می‌باشد، چون لازمه انقلاب، بریدن از دنیا و از خودگذشتگی است، اما برای دوران ثبات، کارآیی ندارد! (روزنامه ایران دی 77)

دین ورزی روحانیان، عوامانه و مصلحت‌اندیشی است، عاطفی، تقلیدی، تعبدی، سنتی و میراثی است. ملاک، حجم عمل است نه اندیشه و تعقل. روضه‌خوانی‌ها و زیارات دسته جمعی، تعصب و تجزم و تکفیر و طرد، در این نوع دینداری، زیاد به چشم می‌خورد. (کیان بهمن 78)

قرائت های مختلف از دین زدودنی نیستند و همه را باید به رسمیت شناخت، اینها در ذات یکی هستند (روزنامه ایران دی 78) جهان مدرن پرده از رازهای موهوم دینی برداشته و دین را از صحنه اجتماعی به یک حیطه‌ کاملا فردی عقب رانده است (کیان مرداد 77)

احکاماسلامآمیختهبهاسطوره‌اند و اگرازآنهااسطوره‌زداییشودبهراحتیبهمرورزمانقابلتغییراند. مثلاحجابجنبهاسطوره‌ایداردنهاینکهبرایحفظعفتباشد! (ماهنامه زنان دی 78)انقلابمابراساساسلاماسطوره‌ایبناشده، نهاسلامعقلانی. روحانیتماهمیشهعوام‌زده و دنباله‌روعوامبوده‌اند و عوامهماسلاماسطوره‌ایرابهترقبولمی‌کنندتااسلامعقلایی (روزنامه نشاط خرداد 78)

حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را می‌گیرد. در نظام لائیک ترکیه، روحیه علم‌جویی و حقیقت‌طلبی بهتر رشد کرده است زیرا آنجا ارزش های دینی را با علم مخلوط نکرده‌اند (نشاط خرداد 78) اگر قبول کنیم اسلام یا پاره‌ای از احکام آن سیاسی است، باید این احکام، موقت باشند چون حکم سیاسی موقت است. (کیان فروردین 78)

این‌هابخشکوچکیازآراء و عقایدآقایسروشدربارهدین و اندیشه‌‌هایدینیاست. کاملامشخص و معلوماستکهایشاندربارهدین و احکامدینچطورفکرمی‌کنند. وقتیایشانبهولایت ائمهقائل نیستند، آیادیگرجاییبرایولایتفقهامی‌ماند؟ واضحاستکهاینادعاها، درنهایتبهنفیکاملدینمی‌انجامد و ماهیت و حقیقتدینرانفیمی‌کند. اینرامقایسهکنیدباآرایامامخمینیکهدینراحقیقتیباابعادگوناگونفلسفی، اعتقادی، عرفانی، فقهی و مناسکیاجتماعی- سیاسی و تامین‌کنندهسعادت و نیکبختیآدمیدردنیا و آخرتمی‌دانستند.

حالبایدازایشانپرسیدآیادینبدونولایت ائمه (ع)هماندیانتیاستکهقراراستدرحکومتموهوم و خیالیشمابهآناهمیتدادهشود؟ آیااینهماندیانتیاستکهشمادردشرادارید؟ ایندین و ایندیانتدرمیانمردمدارایچهجایگاهیاست؟ آیامردمدیندارایرانهمبهچنیندین و دیانتی کهدرآن«شهادتطلبیحسینبنعلی و نهضتعاشوراخشونت و عاملخشونتنامیدهمی‌شود»اعتقاددارند؟ البتهسروشجواباینسوالراقبلاداده‌ است:«عوام، اسلام اسطوره‌ای را بهتر قبول می‌کنند تا اسلام عقلایی!»

اینجاستکهیکتناقضدیگرهمدرنامهآقایسروشآشکارمی‌شود. اگردینعموممردمکشوراسطوره‌ایاست و نهمانندایشانعقلایی، پسسروشازکداممردمدممی‌زند؟ اینمردمیکهقراراستاستبدادحکومتدینیرانابودکنند، کجاهستند؟

سروش هم سبز می‌شود!

ازدیگرتناقضاترفتاریسروشاینستکهناگهانعضوجبههسبزمی‌شود! اوچناناز«انتخابسبزموسوی»سخنمی‌گویدکهاگرکسیخبرنداشتهباشد، گمانمی‌کندایشانازسینه‌چاکانمیرحسینموسویدرانتخاباتبودهاست. کافیستسریبهاخبارروزهایتبلیغاتبزنیم و نامه‌هایمحکم و تند و اهانت‌آمیزاورابهمیرحسینموسوی و محموددولت‌آبادیبخوانیم:

«درخبرهاآمدهبودکهآقایموسویبهدانشجوییکهازنقشویدرانقلابفرهنگیسوالکردهبود، چنینپاسخدادهبودکهمندرآنهنگامنخست‌وزیرنبودم و نقشیدرانقلابفرهنگینداشتم و سندیدراینموردوجودندارد.  پاسخبهآندانشجو، درحقیقتپاسخبهعبدالکریمسروشبودکهدرجوابدروغ‌ها و توهین‌ها و تمسخرهاییکنویسندهدرمحفلحامیانموسوی، انگشتبرنقشمهممیرحسینموسویدرستادانقلابفرهنگینهادهبود و ازویخواستهبودتااینرازسادهرافاشکند و اطلاعدرست و دقیقدراختیارپرسشگرانقراردهد… آقایموسویامابهجایگفتناینحقیقتساده، راهناصوابیرابرگزید و پاسخآندانشجوی د‌ل‌سوختهراچنانمبهمدادکهکسنداندویدرآنایامچهکارهبودهاست.

آقایموسویشماکههمهافتخارتانپیرویازاماماست، چرا؟ شماکهخودمنصوبامامبودید و بهفرماناوبرصدرجلساتمی‌نشستید، چراخبردرست و دقیقیازآننمی‌دهید؟ آیافرداهماگربهکرسیریاست‌جمهوریبنشینید، همین‌طورحقدانستن مردمرامحترممی‌شمارید؟ گفته‌اید شما در انقلاب فرهنگی نقشی نداشتید. که این‌طور؛ ولی صورت مذاکرات شورای انقلاب چیز دیگر می‌گوید!…

ایندرانقلابفرهنگی. امادرستادانقلابفرهنگیچطور؟ آیا آن‌جا هم بی‌نقش بودید؟ قربان تمکینت شوم. میبین و سر بالا مکن. من می‌دانم که حامیان شما، از جمله آقای مسجدجامعی، در تشکیل آن جلسه و دعوت از آن نویسنده و تحریک او، خطای سیاسی و اخلاقی بزرگی مرتکب شدند و جای خالی دروغ  را پر کردند و پویش انتخاباتی شما را به رنگ جفا آلودند! اما شستن آن رنگ با رنگ دیگر میسر نیست. از شما انتظار بزرگ‌منشی بیش‌تری می‌رفت!یکیاین‌کهآنگفتار و کردارزشترانکوهش و سرزنشکنید و دوماین‌کهشجاعانهازاقدامامامیکهافتخارپیرویاورادارید و نیزازنقشخوددرانقلابفرهنگی و ستادانقلابفرهنگیبی‌شرمندگیدفاعنمایید و چونیکفردمطلع و مسوول، زوایاینهفتهآن‌راآشکارسازید و نشاندهیدکهبرنامه‌ریزان و مجریانانقلابفرهنگیچهکسانیبوده‌اند و خوددرگشودنپروندهمذاکراتشورایانقلابدراینخصوصپیشقدمشوید و هم‌چنینتصریحکنیدکهآیین‌نامه‌هایانقلابیبرایسانسورکتاب و غیرهمحصولشورایعالیانقلابفرهنگیکنونیاستکهشماهمعضوآنبوده‌اید و هستید! طفره رفتن و سر زیر برف کردن و جواب چند پهلو و سربالا دادن و کتمان حقیقت نمودن و به حمایت توهین‌کنندگان برخاستن و در قبال دروغگویان و درشتگویان سکوت پیشه کردن، شیوه صادقان و کریمان نیست

و این هم مطلب توهین آمیز سروش دربارهمحموددولت‌آبادی:

«به جستجو برآمدم که قصه چیست و محمود دولت‌آباد کیست. خبر آوردند خفته‌ایاستدرغارینزدیکدولت‌آبادکهپساز 30 سالناگهانبی‌خوابشده و دست و رونشستهبهپشتمیزخطابهپرتابشده و بهحیا و ادبپشتکرده و صدادرشتکرده و با «سخافت و شناعت» از معلمی به نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را «شیخ انقلاب فرهنگی» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از مهندس موسوی که در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است! گزافه و یاوه بسیار شنیده بودم اما این گاف‌های گزاف واقعا نوبر بود. از جنسی دیگر بود. از هیچکس چندان نرنجیدم که از میرحسین! آخر او می‌توانست به این خفته پریشان‌گو بیاموزد که انقلاب فرهنگی را (برای بستن دانشگاه‌ها) دانشجویان به راه انداختند نه سروش!»

همان طوری که می‌بینید سروش به صراحت میرحسین موسوی را به دروغ‌گویی و پنهان‌کاری و عدم شجاعت و سانسور کتاب و … متهم می‌کند و نیز اظهار نگرانی می‌کند که آیا میرحسین موسوی در صورت پیروزی حق دانستن مردم را محترم می‌شمارد؟

کدام را باور کنیم؟آندشمنیدیروز و آناتهامدروغگویی و گزافه‌گویی و پنهان‌کاریکهسروشبهموسوینسبتشمی‌داد و یاتوهماتامروزاورادرباره «پیروزیسبزموسوی» و مدایحاورادرباره‌ی موجسبز؟ البتهمی‌شوداین‌هاراهمگذاشتبهحسابهمانبرداشت‌هایمتفاوتویازیکموضوع. یعنیممکناستسروشهرلحظه و هردقیقه و هرثانیه، ازیکمساله‌، برداشت‌هایمتفاوتیداشتهباشد! بستگیبهاینداردکهدرآنلحظه‌ی خاصمصلحتچهباشد؟! یکروزمصلحتحکممی‌کندموسویدروغگو و بی‌انصافباشد، روزدیگرحکممی‌کندکه «پیروزسبزانتخابات» باشد. چرا؟ چونآقایسروشهرروزبهرنگیاست. یک روز به رنگ زرد کروبی، یک روز هم رنگ سبز موسوی!

البتهایشاندربارهموجسبزهمدچارتوهمات و تناقضاتشدیدیهستند. آقایسروشبرخلافعقایدشانکهبامطلق‌گراییمخالفهستند، اینجابهمطلق‌گراییاعتقادکاملدارند. همهسبزهاراهمانطوریمعرفیمی‌کندکهخودشتصورمی‌کند. فرضسروشاینستکههرکسیکهدرانتخاباتازمیرحسینموسویحمایتکردهامروزبایدقطعادرموجسبزموهومویجایگرفتهباشد و بانظام و رهبریمخالفباشد. اماسروشاینجاهماشتباهمی‌کند. ویآنقدردچارتوهمسبزشدهکهفرصتفکرکردنراهمبخودنمی‌دهدتاهمهآدمهایدور و برموسویرابهخاطرآورد. منبهآقایسروشکمکمی‌کنمتااینآدمهارابهتربشناسد:

آقایسروش! مجید مجیدی را که می‌شناسید؟مجیدیکسیاستکهدرانتخاباتاخیرازموسویحمایتکرده و فیلمتبلیغاتی‌اشراهمساختهبود. آیا مواضع او را درباره خودتان به خاطر دارید؟اوهمانکسیاستکهبعدازشنیدناظهاراتشمادربارهقرآنمحمدی، موضعگرفت و دربارهشماگفت:«مننهازموضعدفاعازحاکمیت و دولتکهمی‌دانیدمراباسیاست و سیاستپیشگیکارینیستکهاز موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام می‌کنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بی‌نظیر سکوت پیشه کردند گله مندم»پسمعلوممی‌شوددرمیانحامیانموسوی و اطرافیاناوآدمهاییهستندکهبادین و دیانتموهومشمامخالفهستند و آنرابهرسمیتنمی‌شناسند و حتیشمارابهخاطرآنتکفیرمی‌کنند!

اگر تصور می‌کنید که به خاطر حوادث بعد از انتخابات، مجیدی و امثال مجیدی از اعتقادات دینی خود دست برداشته و بخاطر مصلحت، در کنار شما جای گرفته‌اند اشتباه می‌کنید. اگر گمان می‌کنید در موج سبز موهوم شما، که در آن «گوگوش و سروش» جای گرفته‌اند، «سید مهدی شجاعی و مجید مجیدی و میرشکاک و عبدالجبار کاکایی» هم حضور دارند، کاملا در اشتباهید. این موج سبز با آن موج سبز خیالی شما زمین تا آسمان فرق دارد.

http://www.afghanpen.com/IMG/arton7.jpg

اماچرامی‌گویمکهمراددکترسروشازنوشتنایننامهبیانکینه‌هایشازاصلنظام و امامخمینیاست؟ چونسروشبخوبیمی‌داندکهبخشزیادیازرایدهندگان و حامیانمیرحسینموسویآدمهاییهستندکهبهایننظام و بهاینانقلاباعتقادکاملدارند. اصلاخودموسویهمباادعایپیرویازخطامامبهصحنهانتخاباتآمدهبود. دراینشرایطقطعابهمصلحتدکترسروشنیستکهخودش و موجسبزموهومشرادربرابراینجمعیتقراردهد، بهمصلحتشآناستکهبگوید«ماپیروخطامامهستیم و باآقایخامنه‌ایمخالفیم!» اماسروشچندخطپایین‌ترهمینمصلحتراهمفراموشمی‌کند و رفتارمنافقانه‌اشرالومی‌دهد. بخوانید:«بارخدایاتوگواهباش، منکهعمریدرددینداشته‌ام و درسدینداده‌ام، ازبیدادایننظاماستبدادآئینبرائت می‌جویمو اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده‌ام از تو پوزش و آمرزش می‌طلبم!»

بهنظرشماآیادکترسروشدقیقه‌ای و ثانیه‌ایدردورانرهبریآیتاللهخامنه‌ایمقام و مسئولیتیدراینمملکتداشته؟ خیر. همهمابخوبیمی‌دانیمکهاواگردرایننظاممسئولیتیداشته، درسالهایاولانقلاب و درزمانحیاتامامخمینیبود؛ کهسروشمسئولیتآنچندوقترا «خدمت به ظالمان»تعبیرمی‌کند! اینعبارتعمقکینه و بغضویرانسبتبهامامراحلنشانمی‌دهد.

سروش از نوشتن این نامه چه هدفی داشته؟

سروشخودبهترازهرکسیمی‌داندکهتوهماتشدرمیانمردمایرانجایینداردچراکهبهگفته‌ی خودش«عموم مردم ایران عوام هستند و برخلاف او، دنباله‌رو اسلام اسطوره‌ای»پساینسوالمطرحمی‌شودکهاوازنوشتنایننامهکهتاثیریدرعموممردمایراننداردچهمنظوریداشته؟ بهنظرمنیکیازاهدافسروش و آدم‌هاییماننداوایناستکهدراینروزها و درآستانهبازگشاییدانشگاه‌ها، فضارابرایادامهبحرانمهیانگهدارند و نگذارندکهشرایطکشورآرامشود. سروشبهعنوانیکیازرهبرانفکریجریانسکولارکشور، بانوشتنچنیننامه‌ای، بهجریانوابستهبهخودپیغاممی‌دهدکهایناعتراض و اینآشوب‌هانبایدتمامشود، بایدادامهپیداکند و بههمیندلیلاستکهباتوسلبهشعر و شاعری و قطعاتادبی، نامه‌ایمی‌نویسد و ادعامی‌کندکهنشانه‌هایسقوطحکومتدینیراباچشمخوددیدهاست! اماحقیقتچیزدیگری‌ است…

ماچهوظیفه‌ایداریم؟ همانطورکهدرابتدایاینمطلبگفتم، مانبایدازخواندن و روبروشدنباچنیننامه‌هاییبترسیم و ازعبارات و توهین‌هایآنناراحتشویم. بایدآنرابخوانیم و دروغ‌هایشراافشاکنیم. بایدهوشیارباشیم و باتدبیرعملکنیم. فراموشنکنیمکهرهبرمعظمانقلابحدودابیستروزپیشدردیداربادانشجویانبهاینمسالهاشارهکردهبودندکهاینقضایابهپایاننرسیده، صحنه‌گردان‌هاییپیداخواهندشدکهبیکارنخواهندنشست:

«منبهشماعرضکنمدانشجوهاىعزیز! اینهاناامیدنیستند؛ دارندقضایارادنبالمی‌کنند؛ بهاینزودىهمزمیننمی‌گذارند. اینهاصحنه‏گردانهائى دارند، صحنه‏گردانهائى همپیداخواهندکرد. دانشگاهبایدبهوشباشد. دانشجوى مؤمن و مسلمان و دانشجوئى کهبهکشورشعلاقه‏منداست و دانشجوئى کهبهآینده‏ىکشور و آینده‏ىنسلخودشدلبستهاست، بایدهوشیارباشد. بدانیداینهادارندطراحىمی‌کنند؛ البتهشکستمی‌خورند. منالانبهشماعرضمی‌کنم، اینهادرنهایتشکستمی‌خورند؛ امادرجه‏ىبیدارى و هوشیارىمن و شمامی‌توانددرمیزانخسارت و ضررىکهواردمی‌کنند، تأثیربگذارد. اگرهوشیارباشیم، نمی‌توانندصدمه و ضررىبزنند. اگرغفلتکنیم، احساساتىبشویم، بى‏تدبیرعملکنیم، یاخواببمانیم و اینجورعوارضبهسراغمانبیاید، ضرر و زیان و هزینهبالاخواهدبود؛ ولودرنهایتموفقنخواهندشد.»


پ/ن:

1- این مطلب امید حسینی است در آهستان

2- الهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شهر رمضان، فغفر لنا فی ما بقی منه...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۶/۲۲
عباس سیاح طاهری

نظرات  (۱۶)

...
۲۲ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۳۶ شیوا شناوری
نباید هم که بترسید!!!
وقتی ابزار زر و زور دست همه همفکران شما است!!!
حالا هی بنشینید و جواب نامه بدهید مثل روزنامه ی عزیزتان کیهان!!!
عمر که سر آید هیچ جلودارش نیست...
یا حق
در حدی نیستی که حتی اسم سروش رو به زبان بیاری
۲۲ شهریور ۸۸ ، ۲۲:۱۱ سید امیر احمدی
عباس جان سلام
روز های آخر ماه رمضونه ما را یادت نره
راستی به شیوا و مروان هم سلام میکنم انشاا... خسته نباشند با آرزوی موفقیت برایشان میگم راستی منطق هم چیز بدی نیست ها ... نه عباس!!!!
"نظام را که در این یکى دو سال اخیر همین طور پى‏درپى پیشرفتهاى اقتصادى و علمى و سیاسى و امنیتى و بین‏المللى براى خودش کسب کرده بود"


از خنده روده بر شدم! نظامی که مردم خودشو نمی تونه سیر کنه! با 25 درصد تورم. ورزش شکست خورده. سیاست خارجی شکست خورده. رئیس جمهور شکست خورده. رهبر شکست خورده!!!
۲۳ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۴۲ بنده ی خدا از جزیره مجنون
سلام

چیزه

یعنی منظورم اینه که تو باز که از این چیزها اینجا از خودت در به کردی بعد کفر این چیزها رو در میاری که چه چیزی گیرت بیاد ؟


بعدشم این چیزها اگه روده اشون چیز بشه " ببره " میخواهن بندازه گردنه تو

این یارو چیزه " حسین میر خان قشقایی " اگه یه چیزی میشد شاید این مردم چیز میشدن " سیر میشدن" ولی حیف که باید چهار سال دیگه گرسنگی رو تحمل کنن

راستی

دور نیست اون روزی رو که ببینیم همین مستر چیز بیاد و با صدای لرزون بگه بابا من چیز خوردم که بیانه صادر کردم


یه راستیه دیگه یادم افتاد

فک کنم این راه سبز امید ، همون مسیریه که گفتن یه موقعهایی آب ازش سر بالا میره
قور قور کردن رئیس اش هم مثل ابو عطا خوندن استاد وطن فروششه

فعلا

یادت باشه پیش ما نیومدیا
بنده خدای مجنون
استاد وطن فروش ما نامش حسین شریعتمداری ملقب به حسین بازجو است. از شاگردان آخوند تمساح یزدی و آخوند سید علی گدای پایین خیابانی
توهین کن تا توهین بشنوی!
آدرس وبلاگت چیه منم می خوام بیام سر بزنم؟


من دنبال اقاییون بحرانی میگردم

سلام عالی بود . لینکت کردم . لینکم کن . منجی سلطه گر من ادامه دارد . افشاگرانه تر . جذاب تر . پر محتوا تر . کمک کنید و خواندن مطالب وبلاگ بنده را به هر کسی که می توانید تبلیغ کنید . ورود برای عموم آزاد است
۲۵ شهریور ۸۸ ، ۰۱:۵۱ طلبه ای از نسل سوم
سلام و ارادت
۲۵ شهریور ۸۸ ، ۱۰:۴۴ بنده ی خدا از جزیره مجنون
برای ساحل عزیز

زحمتت میشه شما آدرس بده

دوست عزیز من کی توهین کردم شما ترجمه کردن ات ضعیفه از من چرا ناراحت میشی

خودم برات ترجمه میکنم که دلتو از کینه خالی کنی


چیز خوردن = شکر خوردنه

و اینکه قور قور کردن رئیس شما اینو به جناب حسین میر خان قشقایی نسبت نده

طرح راه سبز امید که مال اون نیست

اون تنها هنرش همونی بود که همه تو رسانه دیدن (ادب مرد به ز دولت اوست)

شما هم صبور باش عزیز خدا


خیلی راحت توهین نکن تعجب میکنم از شما ، امثال شما که خیلی به انسانیت خودتون مطمئنید خیلی گریبان برای آزادی بیان چاک میکنید
پس چرا اینقدر زود جوش میاری

بعدش اینکه گفتی بیام وبلاگت ترجمه اش همون بیرون واستا اگه راس میگیه دوران ابتدایی مون نیست؟ )

همین جا باشی جمعمون جمعه بشرطی که مودب باشی


مخلص و ارادتمند حاج عباس

داداش ما اینورها کار نداریم خودت که میدونی ماموریتی میایم و میریم
تازه یادت باشه

یه ناهار به من بدهکاری بابت راز داری سال گذشته ام



یا علی مددی
سلام. طاعات قبول.
شرمندم اینقدر دیر به حضورتون می آم
درباره روز قدس فراخوان شناسی کردم و نوشتم
...این خاصیت نفاق است. به هر سمت که منافع ایجاب کند باید متمایل بود و هر روز به رنگی در آمد که اقتضای ((کسب نان)) و ((رضایت شیطان)) است. چرا چنین چرخش واضحی در مواضع ((ظلمت زدگان تاریخ)) رخ می دهد؟ به این علت که کار به جایی رسیده که همان اندک حمایت اجتماعی هم در حال نابودی است و لذا باید اینگونه اظهار کرد که جنس ما و مردمی که در راهپیمایی حاضر می شود یکی است. از طرفی تجربه های شکستهای پی در پی به آنها این نکته را فهمانده که چنانچه از این راهپیمایی عظیم بهره نبرند فقط قادر خواهند بود، داستان خیانتها و جنایتهای خود را در پشت میله های زندان به یاد آورند و با آنها تا عذابی مهین آرزو به گور شوند.
استدلال آنها این خواهد بود که ۱. ما فراخوان دادیم و اینهمه جمعیت آمد ۲. ما با انقلاب و اصول اساسی آن همگام و همقدم هستیم ۳. انقلاب آن است که ما می گوییم نه آنکه امام می گفت و رهبر می گوید ۴.ما بیشماریم و از خواستهای خود کوتاه نخواهیم آمد ۵. خواست ما همان خواست توده های میلیونی مردم است!
از طرفی در راستای هزینه سازی و اساسی ترین استراتژی مبارزاتی آنها ((مردم در برابر مردم)) قرار خواهند گرفت. در لشکرکشیهای روزهای پس از ۲۲ خرداد مردم فهیم و انقلابی گوششان به ندای رهبر آسمانی خویش بود و از هرگونه تجمعی پرهیز کردند و در همان معدود تظاهرات خویش که قبل از بروز فتنه بود از هر گونه درگیری اجتناب ورزیدند و پس از آن نیز به حکم رهبر گرانمایه سکوت کردند.
آنچه در روز قدس احتمال روی دادن بسیار دارد تحریک مردم توسط ((عده ای مست از خدا بی خبر)) می تواند باشد که ((خشم انقلابی)) ((توده های استخوان در گلو و خار در چشم)) صبوری پیشه کرده را نثار آن بخشی از غفلت زدگان که ((به سیاهی می گویند سبز)) و آن را برای نشان دادن جهالت خویش بر تن کرده اند، می کند.
….
رهبر آسمانی؟ (بیلاخ)
"از تقلب و خیانت و جنایت و تجاوز گرفته تا از دم تیغ گذراندن درویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان! من مانده‌ام چنین هولوکاست فجیعی در کجای ایران اتفاق افتاده و چگونه ملت ایران آنرا تحمل می‌کند؟!"

اگر اون چشم های کورتو باز می کردی می دیدی:
- تقلب و خیانت وقیح در آرای مردم بود که با حضور بی نظیر خواستار تغییر وضع موجود بودند.

- تجاوز به دختران و پسران جوان و بی گناه ایرانی توسط مزدوران حیوان صفت شما در کهریزک و زندانهای صورت گرفت.

- از دم تیغ گذراندن درویشان مربوط به درویشان شیعهء گنابادیه که تا حالا چندین با حسینیه هایشان را به روی سرشان ویران کردید.

-دانشجویان رو که با حمله به کوی دانشگاه در هنگام خواب به قتل رساندید.

-نویسندگان و روشنفکران را که سالهاست از زیر تیغ تحجر و تکفیر گذرانده اید. پوینده مختاری سعیدی سیرجانی امروز هم همین سروش اگر پاشو در ایران بگذارد سرش بالای دار است.

وچگونه مردم آن را تحمل کرده اند؟ باز هم چشمهای کورتو باز کن و ببین که تحمل نکرده اند. برای همین است که شب ها صدای الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور می شنوی. برای همین است که وقتی توی خیابون با قیافهء حزب اللهی راه میری صد تا فحش و ناسزا از مردم می خوری. برای همینه که رفیقای سپاهی و بسیجیت و اطلاعاتیت مجبورند س م س ها رو قطع کنند و اینترنت رو فیلتر کنند و از پوشیدن رنگ سبز توسط مردم وحشت کنند. برای همینه که مجبورند اتوبوس اتوبوس مزدور و اویاش خودشمونو جمع کنند و ببرند نماز جمعه که مبادا مردم بریزند و خامنه ای و احمدی نژاد رو کله پا کنند.

این چیزا همه هست. این امثال شما هستند که خوابند و کورند و یا خودشونو زدند به خواب.
۰۱ مهر ۸۸ ، ۰۹:۴۰ داااش عباس
سلام داش عباس خودم
دمت گرم
بعید می دونم کسی مسلمون باشه و با خوندن نظرات و ایده های سروش در مورد خدا و پیامبر(ص) و ائمه معصوم و فرهنگ پایدار و عمیق اسلامی ، اون متفکر غرب زده رو یه مسلمون بدونه.
مسلمونی 5 اصل داره و بعد حالا فروع. این بابا اصول رو نمی پذیره چه برسه به فروع
یا علی مددی
سلام
به نظرم بیشتر از ما این دوستان سبز هستند که باید از این مطالب بترسند ,
سروش و امثالهم تنها دارند به توهم یک عده دامن می زنند .
این دوستان باید بدانند , جنبشی که بر پایه توهم و افسانه ( افسانه تقلب یازده میلیونی ) شکل بگیرد , با حرکات دن کیشوتی و توهمی مثل قطع شبکه سراسری برق (!) مبارزه کند و رهبران متوهمی مثل سروش داشته باشد چاره ای جز زوال ندارد .
این زوال حکومت دینی نیست , زوال جنبش هفتاد رنگی ست که هر کس از ظن خود یارش شده .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی